چک لیست استراتژی رهبری: راهنمای نهایی
- ارسال شده توسط ادمین 1
- دسته بندی آینده پژوهی
- تاریخ اردیبهشت 28, 1401
- نظرات 0 نظر
استراتژی یکی از آن اصطلاحات تجاری است که درک آن حیاتی است اما تعریف آن دشوار است. این ابهام تشخیص اینکه چه چیزی یک استراتژی خوب یا بد را تشکیل می دهد را دشوار می کند.
خوشبختانه برای کارآفرینان، کتاب پروفسور ریچارد روملت، استراتژی خوب/استراتژی بد ، کار باورنکردنی ای را در تعریف عناصر مختلف استراتژی و ایجاد پایه و اساس برای ایجاد یک استراتژی خوب و در عین حال اجتناب از استراتژی بد، انجام می دهد. این کتاب در طول این سالها بخشی تأثیرگذار در مسیر کارآفرینی من بوده است، بنابراین مجبور شدم آن را سنگ بنای این قطعه قرار دهم.
پس بیایید شروع کنیم – و برای انجام آن، ابتدا باید با چیزی شروع کنیم که روملت هسته های استراتژی می نامد. زیرا برای اینکه بتوانید خود را با یک استراتژی موفق تنظیم کنید، باید درک کنید که در قلب استراتژی چیست.
هسته های استراتژی خوب
ساختار اساسی یک استراتژی خوب به شرح زیر است:
تشخیص
بخشی از توسعه یک استراتژی صحیح، درک چگونگی استفاده از منابع خود برای دستیابی به نتایج است. برای انجام این کار، و برای انجام موفقیت آمیز آن، باید چالش های پیش روی سازمان خود را درک کنید. از خود بپرسید: چه چیزی مهم است؟ چی نیست؟ این امر تمرکز شما را بر تشخیص مهمترین چیزها افزایش میدهد و سپس شما را به مسیری هدایت میکند که بفهمید چگونه میتوانید به هر چالش نزدیک شوید و به آن رسیدگی کنید. اگر تشخیص شما واضح نباشد، مسیر عمل شما نیز مشخص نخواهد بود، بنابراین مهم است که تشخیص را درست انجام دهید.
خط مشی راهنما
تشخیص شما استراتژی شما را مشخص می کند. هدف از یک خط مشی راهنمایی این است که به شما کمک می کند تا نیت خود را مشخص کنید تا بتوانید توجه خود را در جهت درست متمرکز کنید. گزینه های زیادی برای شروع تنظیم برنامه اقدام در دسترس شما خواهد بود، بنابراین باید مطمئن شوید که مسیری را دنبال می کنید که بیشترین منطق را برای اهداف شما دارد. وقتی خط مشی خود را دنبال می کنید و سازمان خود را تطبیق می دهید، خود را برای موفقیت آماده می کنید.
برنامه اقدام منسجم
استراتژی بدون عمل چیزی نیست، همانطور که عمل بدون استراتژی بیهوده است. تشخیص شما باید خط مشی راهنمایی شما را مشخص کند، و سپس خط مشی راهنمایی شما باید به شما کمک کند تا مراحلی را برای دستیابی به هدف خود ایجاد کنید. این مراحل باید واضح و مختصر باشند، اما همیشه آسان نخواهند بود. بخش دشوار استراتژی این است که با انتخاب های سخت همراه است، اما شما باید نظم و انضباط داشته باشید تا این مراحل را تا انتها ببینید.
استراتژی خوب در مقابل استراتژی بد
قبل از اینکه عناصر استراتژی خوب در مقابل استراتژی بد را بررسی کنیم، درک تفاوت بین آنها ضروری است. جایی که یک استراتژی خوب صادقانه چالش ها را می پذیرد و راه هایی برای غلبه بر آنها ارائه می دهد، استراتژی بد مشکلات را نادیده می گیرد و جاه طلبی های بی هدف ایجاد می کند. بنابراین اکنون، بیایید یک شیرجه عمیق تر داشته باشیم.
در قلب یک استراتژی خوب، عناصر زیر وجود دارد:
- از نقاط قوت خود استفاده کنید: اهرم استراتژیک یک رهبر از توانایی آنها در پیشبینی پیشبینیهایی ناشی میشود که آنها را در جهت درست هدایت میکند، در مواقعی که نیاز به تنظیمات کوچک است، تمرکز میکند و تلاشهای خود را بر روی اهداف کمتر متمرکز میکند تا تأثیرگذارتر باشد.
- مزایای خود را فشار دهید: یک استراتژی امیدوارکننده نقاط قوت یا مزیت های یک شرکت را مشخص می کند و سپس آن مزیت ها را در بازار افزایش می دهد.
- به دنبال ضعف داخلی باشید: رهبران نمی توانند فقط بر روی ضعف رقابت تمرکز کنند. آنها همچنین باید تقویت ضعیف ترین حلقه ها در سازمان خود را در اولویت قرار دهند.
- مراقب اینرسی و آنتروپی باشید: اینرسی و آنتروپی می تواند خطراتی را برای یک تجارت ایجاد کند. مراقب اینرسی (مقاومت یک شرکت در برابر تغییر) و آنتروپی (چگونه یک شرکت در صورت عدم مدیریت صحیح به آشوب تبدیل می شود) باشید.
- تمرکز خود را محدود کنید: توجه را به کانال های زیاد تقسیم نکنید. در عوض، روی یک یا دو موضوع حیاتی تمرکز کنید و روی حل آنها کار کنید.
- اهداف امکان پذیر را انتخاب کنید: اگر رهبران امیدوارند به اهداف بزرگتری که برای شرکت خود تعیین کرده اند برسند، باید اهداف عملی را انتخاب کنند. جاه طلبی بیش از حد می تواند منجر به شکست شود.
- مراقب رشد باشید: فقط به خاطر رشد برای رشد تلاش نکنید. این می تواند منجر به رشد ناسالم شود که اجباری است و نه عمدی.
- استراتژی خود را به عنوان یک طرح در نظر بگیرید: استراتژی انتخاب نشده است. ساخته شده است یک استراتژی خوب باید محکم طراحی شود تا یک کل را تشکیل دهد که به موفقیت یک رهبر کمک کند.
- پیشبینی تغییر: یک رهبر باید دائماً پیشبینی کند که چه تغییراتی میتواند بر صنعت و در نتیجه کسبوکارشان تأثیر بگذارد و به دنبال فرصتهایی در این تغییرات برای کمک به ایجاد مزیت رقابتی خود باشد.
حالا بیایید به استراتژی بد انتقال پیدا کنیم. روملت چهار ویژگی استراتژی بد را به شرح زیر تعریف می کند:
- فلاف: بسیاری از رهبران از عبارات بزرگ برای ایجاد توهم تفکر سطح بالا استفاده می کنند. این کار را نکن در عوض، صادق باشید و آن را ساده کنید.
- ناکامی در مواجهه با چالش: اگر یک رهبر نتواند چالش های سازمان خود را به درستی تعریف کند، به طور دقیق به آنها رسیدگی نخواهد کرد.
- اشتباه گرفتن اهداف برای استراتژی: تعیین هدف برای دستیابی با توسعه واقعی یک استراتژی برای غلبه بر موانعی که به شما در دستیابی به آن اهداف کمک می کند متفاوت است.
- اهداف استراتژیک بد: اهداف زمانی مضر تلقی می شوند که در مواجهه با چالش های حیاتی شکست بخورند یا کاملاً غیرعملی باشند.
روملت کتاب خود را نوشت تا رهبران را به چالش بکشد تا از منظری جدید به مسائل نگاه کنند. او نمیخواست فرمولهایی برای ساختن یک استراتژی خوب ارائه دهد، بلکه میخواست منطقی را در پس آنچه که یک استراتژی را خوب یا بد میسازد، القا کند. امیدوارم به اندازه من از خواندن کتابش که نمی توانم آن را به اندازه کافی توصیه کنم از کلمات او کمک گرفته باشید.
مطلب قبلی


