مدیریت دانش فرآیندهای سازمانی را از طریق انواع شیوه‌های مختلف بهبود می‌بخشد و یادگیری را افزایش می‌دهد، که می‌تواند هم مشارکت پیروان و هم توسعه شخصی را افزایش دهد. این مقاله دو مرحله کلیدی مدیریت دانش موفق را که می تواند توسط مدیران شرکت اجرا شود، ارائه می کند.

مرحله 1: ایجاد رهبری حمایتی قوی تر

مدیران به عنوان رهبران حامی، نوآوری و تولید ایده های جدید را از طریق تحریک فکری افزایش می دهند. آنها به‌عنوان معماران اجتماعی عمل می‌کنند که نه تنها از طریق شفاف‌سازی نقش‌های خود و ارتباط مؤثر با آن‌ها، بلکه نقش‌های پیروان را نیز به سازمان‌ها القا می‌کنند. به این ترتیب، مدیران می توانند کسب و انتقال دانش را افزایش دهند. به طور مشابه، آنها فرآیند کسب دانش از منابع خارجی را تسهیل می کنند. این به عنوان جمع آوری داده ها از رقبا و مقایسه بازگشت سرمایه و سایر اطلاعات مربوطه و سپس انتشار این اطلاعات به کارمندان شناخته می شود. همچنین، مدیرانی که به عنوان رهبران حامی عمل می کنند، کسب دانش را از طریق تسهیل انتقال دانش و به طور همزمان کاوش در راه حل های نوآورانه تر برای مشکلات سازمانی افزایش می دهند.

مرحله 2: تغییر شکل ساختار شرکت

ساختار سازمانی سلسله مراتبی می تواند توسط مدیران زمانی تغییر شکل دهد که آنها به اشتراک گذاری دانش را توسعه دهند و کارکنان را برای ایجاد ایده های جدید برای محیطی بهتر در میان واحدها و بخش ها تشویق کنند. یک ساختار شرکتی صاف تر می تواند تولید ایده های جدید را برای ایجاد فضای نوآورانه تر در سازمان ها تسهیل کند. مدیران می توانند تغییرات سازمانی را اجرا کنند که همکاری بهتری را بین زیردستان و مدیران ایجاد کند. تصمیم گیری متمرکز در مقابل تصمیم گیری غیرمتمرکز نیز موضوعی است که مدیران اجرایی باید به آن بپردازند. محققان دریافتند که تأکید بیشتر بر ساختارهای شرکتی سلسله مراتبی و متمرکز می تواند تأثیر منفی بر توانایی اجرایی برای اعمال چنین تغییراتی بگذارد. برعکس، ساختار شرکتی غیرمتمرکزتر و مسطح تر ممکن است تعاملات بخش و مدیریت را بهبود بخشد.

زمانی که مرکز فرماندهی سازمان‌ها بتواند اطلاعات را به شیوه‌ای غیرمتمرکز و ارگانیک و برخلاف مرکز فرماندهی سلسله مراتبی و متمرکز منتشر کند، مدیران می‌توانند ساختار شرکت را تغییر شکل دهند تا مؤثرتر باشند. ساختارهای غیرمتمرکز قدرت تصمیم‌گیری را به سطوح پایین‌تر منتقل می‌کنند و متعاقباً اعضای سازمان را برای ایجاد ایده‌های جدید و حتی اجرای آنها الهام می‌بخشند، در حالی که ساختارهای سلسله مراتبی یا متمرکز ممکن است بر ارتباطات بین بخشی تأثیر منفی بگذارند و مانع تبادل دانش شوند. تحقیقات اخیر در این زمینه تأیید می کند که تمرکز بر فرآیندهای مختلف مدیریت دانش مانند کسب دانش، ایجاد و به اشتراک گذاری بین مدیران و واحدهای دپارتمان تأثیر منفی دارد. برعکس، ساختار غیرمتمرکزتر و مسطح‌تر ممکن است مدیران را در بهبود تعاملات بخش‌ها و مدیریتی که می‌تواند منجر به شناسایی بهترین فرصت‌ها برای سرمایه‌گذاری شود که به طور بالقوه منجر به بهبود فرآیند استفاده از دانش برای شرکت‌ها می‌شود، قادر می‌سازد. بنابراین، مدیران می توانند به طور مثبتی به مدیریت دانش سازمانی از طریق ایجاد ساختارهای غیرمتمرکزتر و مسطح تر در سازمان ها کمک کنند. علاوه بر این، مدیریت دانش یک شاخص مهم برای بهبود عملکرد سازمانی است. مدیریت دانش در واقع می تواند عملکرد سازمانی را از طریق افزایش فروش، افزایش رضایت مشتری، افزایش فرصت های یادگیری، افزایش نوآوری و افزایش کیفیت محصولات و خدمات بهبود بخشد. بنابراین، اگر ساختار شرکت به طور کامل به نفع حمایت از مدیریت دانش نباشد،

در نتیجه

این مقاله بینش‌های جدیدی در مورد اینکه چگونه مدیرانی که به عنوان رهبران حامی عمل می‌کنند، ساختار شرکت را برای مدیریت بهتر دانش تغییر شکل می‌دهند، ارائه می‌دهد. مشارکت در رهبری حمایتی همچنین می‌تواند آزادی بالایی را برای زیردستان فراهم کند تا ایده‌ها و راه‌حل‌های جدید خود را برای فرصت‌های سازمانی کشف کنند و در عین حال مشکلاتی را که شکاف‌های موفقیت و شکست را کاهش می‌دهند و منجر به تصمیم‌گیری موفق‌تر می‌شود، حل کنند. این راه حل های بهتر و نوآورانه تری برای مشکلات سازمانی ارائه می دهد.