آینده اندیشی: نگارش سناریوها
در Futures Thinking: The Basics ، یک نمای کلی از نحوه مشارکت در تمرین آینده نگری ارائه دادم. در Futures Thinking: Asking the Question ، من با جزئیات بیشتری روند تنظیم یک تمرین آینده را بررسی کردم، و چگونه می توان فهمید که چه چیزی را می خواهید بفهمید. در Futures Thinking: Scanning the World ، نگاهی به جمع آوری داده های مفید انداختم. در آینده اندیشی: نقشه برداری از امکانات (قسمت 1) ، من یک نمای کلی از ایجاد سناریوهای جایگزین ارائه دادم. در Future Thinking: Mapping the Possibilities (قسمت 2) ، من به سراغ ساختن سناریوها رفتم.
اما این واقعاً به شما نگفت که سناریوها واقعاً شبیه چه چیزی هستند. بنابراین من می خواهم آن را اصلاح کنم.
در سال 2008، از شرکت طراحی تجربه کاربری Adaptive Path مستقر در سانفرانسیسکو خواسته شد تا چند طرح اولیه از ظاهر مرورگر وب فایرفاکس در سال 2020 ایجاد کند. مسیر تطبیقی به نوبه خود از من خواست تا به آنها کمک کنم تا در مورد اینکه اینترنت و دنیای 2020 چه شکلی است فکر کنند، تا آنها درک بهتری از نحوه استفاده از فایرفاکس آینده داشته باشند. این دقیقاً همان کاری است که کار سناریو برای آن مناسب است، بنابراین من پیشنهاد کردم که به جای ارائه یک Vision of Tomorrow به آنها کمک کنم مجموعه کوچکی از جایگزینها را ببینند. آن ها موافقند.
من تعدادی از افراد از Adaptive Path و از شبکه خودم را گرد هم آوردم و یک جلسه طوفان فکری و طراحی سناریو دو روزه داشتم. سه سناریو از این کارگاه به دست آمد – یعنی سه مفهوم سناریویی فراگیر، با تعداد زیادی از نقاط گلوله و یادداشت های چسبنده، همه به ترتیب زمانی تقریباً، به دست آمد. سپس این نتایج را گرفتم و آنها را به سناریوهای روایی تبدیل کردم. مسیر تطبیقی از این سناریوهای روایی به عنوان الهامبخش و بررسیهای «واقعیت آینده» برای سناریوهای طراحی خود، ارائه شده در ویدیو، استفاده کرد. ( ویدیوهای مسیر تطبیقی ”شفق قطبی” را اینجا ببینید.)
اما در ایجاد سه سناریوی خود، یک چرخش غیرعادی در پیش گرفتم: تصمیم گرفتم که هر یک از سه سناریو را به سبک سناریویی متفاوت بنویسم. این کار مقایسه این سه را سختتر میکرد، اما به این معنی بود که هر کدام به روشهای متفاوتی با مخاطبان صحبت میکردند، به طوری که خوانندگانی که یک سبک را ناخوشایند میدانستند ممکن است سبک دیگری را بسیار بیشتر مطابق میل خود بیابند.
شما می توانید PDF هر سه سناریو را از اینجا دانلود کنید . این در واقع به عنوان یک کار دارای مجوز Creative Commons (غیر تجاری/منبع/اشتراکگذاری مشابه) انجام میشود، بنابراین در صورت تمایل با این سناریوها بازی کنید.
سه سبکی که من برای این سناریوها استفاده کردم را می توان به عنوان “سناریو به عنوان داستان”، “سناریو به عنوان خاطره” و “سناریو به عنوان تاریخ” طبقه بندی کرد.
در «سناریو بهعنوان داستان» ، نمایش شبیه به یک اثر داستانی است. شخصیتهای نامگذاری شده در طرحی سبک عمل میکنند، اما در انجام این کار رفتارهایی را انجام میدهند که جنبههای کلیدی سناریو را نشان میدهند. در اینجا یک نمونه است:
لوئیزا مارتینز کشش می کشد و سعی می کند عضلات خود را بیدار کند. هوا سرد است، هوا تاریک است، و برای انجام این کار خیلی زود است. او با گرفتن بسته دویدن – مشخصات، تبلت و یک بطری آب Nalgene – به صبح سانفرانسیسکو می رود.
در پیاده رو، تبلت وب را روشن می کند و مشخصاتش را می گذارد. آنها جدید هستند. او آنها را به عنوان هدیه از برادرش، که عاشق جدیدترین وسایل است، گرفت. آنها قرار است با شبکههای جدیدی که سیتی در حال نصب است کار کنند (او به یاد میآورد که پروژه دیگری در گوگل است)، و همچنین روش جدیدی برای کنترل تبلت او (دستگاهی به اندازه جیبی که جایگزین آیپاد قدیمیای که او یک ماه بازیافت کرده است) ارائه دهند. یا سه پیش).
وقتی سیستم آنلاین میشود، او گلی را میبیند که به آرامی باز میشود، در کنار دیدش، یک گل رز. او لبخند میزند؛ دیگو باید قبل از ارسال آن مقداری سفارشی سازی کرده باشد. یک خزیدن متن، درست زیر خط چشم او، از او میخواهد که تأیید کند که آیا میخواهد از نمایه «دویدن» خود در رایانه لوحی استفاده کند یا خیر. او مکث میکند – آیا این یک رابط صوتی بود؟ – و به یاد میآورد که مشخصات دارای یکی از آن شتابهایی است که به حرکت پاسخ میدهد. با تردید سر تکان می دهد، صفحه نمایش پاک می شود و او به راه می افتد.
<
p>روایت از آنجا ادامه می یابد. مزیت رویکرد سناریو به عنوان داستان این است که داستان یک زبان ارائه آشنا برای خوانندگان است و آنها می توانند با سهولت بیشتری تغییرات زندگی خود را که از سناریو به وجود می آید درک کنند. یک مدل داستانی به شما امکان می دهد برخی از جنبه های ظریف تر یک آینده را توصیف کنید. نقطه ضعف این است که، به طور کلی، سناریوها تخیلی هستند. حتی بهترین داستانهای سناریویی که نوشته شدهاند معمولاً با یک ویرایشگر داستانی کنار نمیآیند. مشکل دشوارتر از دیدگاههای متفاوت درباره رفتار انسان ناشی میشود – اگر شخصیت داستان سناریو کاری غیرقابل توضیح یا غیرقابل توضیح انجام دهد، پذیرش بقیه سناریو برای خواننده دشوارتر خواهد بود.
در Scenario-as-Recollection ، روایت سناریو شخصی باقی میماند (معمولاً به عنوان دیدگاه اول شخص انجام میشود)، اما ساختار خطیتر و مستقیمتر است، بدون تظاهر به طرح. یک نمونه:
بزرگترین پیشرفت سمت کاربر در اوایل دهه 2010 در سخت افزار بود. ZCard اولین در ردیف MMD ها – دستگاه های تلفن همراه چند منظوره – بود و هنگام ورود آن سر و صدای زیادی به پا کرد. یک ترابایت حافظه داخلی، دوربین، چند لمسی، بی سیم 4G، در دستگاهی به اندازه کارت شناسایی. این به تنهایی مانند یک تلفن یا صفحه وب کار می کند، یا می تواند به عنوان هسته لپ تاپ برای افرادی که به صفحه نمایش بزرگتر و رابط بهتری نیاز دارند، عمل کند. واقعاً همه چیز را برای بسیاری از ما تغییر داد. شما احتمالاً در حال حاضر یکی دو مورد را دارید.
نکته خنده دار این است که این تغییر پارادایم آنچنان که علاقه مندان آن ادعا می کردند، حداقل در ابتدا نبود. این چند دستگاه را ترکیب کرد و سیستم مدولار جالب بود، اما در غیر این صورت فقط آخرین نسخه از یک مسیر فناوری بود که برای یک دهه ادامه داشت. تنها زمانی که پهنای باند بی سیم مناسب رایج شده بود – 2012 یا 2013 یا بیشتر – این فرصت را پیدا کردیم که چیز جدیدی را امتحان کنیم. چند فروشنده شروع به گذاشتن ZCard هایی کردند که پردازش و ذخیره سازی عمیق را در اینترنت بارگذاری می کردند و کارت ها را چیزی بیشتر از پایانه های شبکه بسیار هوشمند (و کوچک) ساختند.
برخی از ما قدیمیها سرمان را تکان دادیم – چند شرکت حاضر نمیشوند درسهایی را بیاموزند که کامپیوترهای شبکه هرگز موفق نمیشوند؟ – فقط متوجه شدیم که این بار این مدل کارآمد است.
مزیت این رویکرد این است که شما به راحتی می توانید کمی ذهنیت به سناریو اضافه کنید بدون اینکه همه چیز را در مورد گوینده بسازید. خواننده می تواند از درک این موضوع دور شود که نظرات ممکن است در مورد برخی از جنبه های این جهان متفاوت باشد، درست مانند دنیای واقعی. نقطه ضعف این رویکرد این است که صحبت کردن در مورد تغییرات تصویر بزرگ در جهان، با ارجاع به محرکهای اساسی و نقاط عطف و مواردی از این قبیل، بدون اینکه سناریو شبیه یک سخنرانی به نظر برسد، دشوارتر است.
یکی از انواع مفید این مدل، نوشتن به سبک یک مقاله تحلیلی مجله خبری ( اکونومیست چیزی است که من معمولاً برای آن عکس میگیرم) است. هنوز ذهنی، هنوز توصیفی، اما کمتر شخصی.
در نهایت، در Scenario-as-History ، لحن بیشتر خشک است، اصلاً شخصی نیست، و بر زمانشناسی متمرکز است. یک نمونه:
2014: زبان یک ویروس است
همانطور که حامیان شبکه شهرت به آرامی شروع به بازسازی سیستم های خود می کنند – با استفاده از ابزارهای مدیریت هویت به عنوان هسته – یک فناوری جدید به مدل شهرت از جهتی کاملاً غیرمنتظره شوک می دهد.
سامسونگ نرمافزاری را منتشر میکند که امکان ترجمه زبان حساس به متن را در زمان واقعی، بسیار دقیق (بیش از 99٪) فراهم میکند. سامسونگ که در ابتدا در تلفنهای خود تعبیه شده بود، به نام ارتقای هماهنگی بینالمللی، پیشنهاد میدهد که کد را با نرخهای بسیار سخاوتمندانه (گاهی اوقات حتی به صورت رایگان) مجوز دهد. نتیجه کاملاً آن چیزی نیست که آنها انتظار دارند. به نظر می رسد آنچه در کنار ترجمه زبان مورد نیاز بوده، نوعی ترجمه فرهنگی بوده است.
این به شدت به مردم شبکه شهرت ضربه می زند، زیرا شهرت یک مفهوم بسیار فرهنگی است. رفتارهایی که در برخی مکانها خنثی یا حتی قابل ستایش هستند، میتوانند در برخی مکانها مورد تحقیر یا سرزنش قرار گیرند.
این رویکرد اجازه می دهد تا دیدگاه سطح بسیار بالاتری در مورد سناریو ایجاد شود، و به طور بالقوه به خواننده درک عمیق تری از نحوه اتصال اشیا می دهد. راوی می تواند زنجیره وقایع منتهی به سال سناریوی پایانی را به صراحت بیان کند. برعکس، رویکرد سناریو بهعنوان تاریخ بیشتر روی «چگونه به آنجا رسیدیم» تمرکز میکند تا «حالا چگونه است». در حالی که این می تواند برای دیدن ارتباط بین حال و آینده مفید باشد، اما پتانسیل نشان دادن اینکه چقدر ممکن است دنیای سناریو مخرب و متحول باشد را کاهش می دهد.
من از همه این رویکردها، در زمانهای مختلف استفاده میکنم، و نمیگویم که یکی ذاتا بهتر از بقیه است. با این اوصاف، مورد دوم -Scenario-as-Recollection- احتمالاً بهترین توازن بین ذهنیت و زمانشناسی را ارائه میدهد و انجام یک نمای کلی از جهان (از جمله نحوه واکنش مردم) را آسان میکند. این رویکرد، معمولاً در مدل متفاوتی که ذکر کردم، احتمالاً روش من برای مخاطبانی است که به خوبی نمی شناسم.
با این حال، مهمتر از همه، هدف یک روایت سناریو، دستیابی به مجموعهای از ایدهها در مورد دنیای تغییر یافته است که به خواننده اجازه میدهد دیدگاه جدیدی در مورد تغییر و انتخابهایی که هنوز انجام نشده است داشته باشد. هدف شما به عنوان یک سناریو نویس این است که مطمئن شوید آنچه فکر می کنید آنها باید بدانند همان چیزی است که در سناریو به دست می آید.

