ما بررسی میکنیم که آیا سیاستهای مربوط به شرکتهای کوچک و متوسط (SMEs) انگیزههای فارغالتحصیلی از وضعیت SME را مختل میکند یا خیر. تئوری های اقتصادی استفاده از سیاست های SME را هنگامی که شکست بازار رخ می دهد توجیه می کند (Storey 1994 ). برگر و اودل ( 1998 ) استدلال می کنند که شکاف اطلاعاتی بین وام دهندگان و وام گیرندگان شدید است، به این معنی که سهمیه بندی اعتبار برای SME ها جدی است.پاورقی1 برای افزایش عرضه اعتبار برای SMEها، Mankiw ( 1986 ) استدلال میکند که دولت میتواند طرحهای وامدهی عمومی و تضمین اعتبار ایجاد کند، که میتواند رفاه اجتماعی را بهبود بخشد.پاورقی2 علاوه بر این، Lenihan ( 2011 ) استدلال می کند که اثرات خارجی پویا (به عنوان مثال، سرریز دانش و اثرات خارجی شبکه) باید توسط سیاست های SME به دلیل شکست های سیستمیک ترویج شوند. اگر سرریز دانش و نوآوری ناشی از سرمایه گذاری تحقیق و توسعه قابل توجه باشد،پاورقی3 منافع حاصل از نوآوری به سایر شرکت هایی که هزینه سرمایه گذاری را پرداخت نمی کنند سرایت می کند. ارو ( 1962 ) استدلال می کند که مزایای اجتماعی نوآوری بیشتر از منافع خصوصی برای شرکت ها است که منجر به سرمایه گذاری ناکافی در تحقیق و توسعه می شود. اگر اثرات خارجی مثبت مربوط به سرریزهای نوآوری قابل توجه باشد، مداخله سیاستی برای سرمایه گذاری کم توجیه پذیر است.
با این حال، همانطور که استوری ( 1994 ) استدلال می کند، هدف سیاست های واقعی SME از دیدگاه اقتصادی مبهم است. بسیاری از سیاستهای SME حتی اگر با شکست بازار توجیه نشوند، وجود دارند و تعداد زیادی از سیاستهای SME در بسیاری از کشورها اتخاذ شده است. یکی از دلایل استفاده بیش از حد از سیاست های SME این است که بسیاری از ادارات دولتی احساس می کنند که SME ها باید توسط سیاست های اقتصادی حمایت شوند و SME ها را “مسئولیت خود” می دانند (Storey 2008 ). همانطور که در جدول 1 نشان داده شده است ، که فهرستی از سیاست های SME را ارائه می دهد که توسط وزارت اقتصاد، تجارت و صنعت (METI) در ژاپن گردآوری شده است، منوی سیاست های SME بزرگ است. علاوه بر این سیاست ها، وزارت دارایی نرخ مالیات شرکت ها را برای شرکت هایی که الزامات SME را برآورده می کنند، کاهش می دهد. اغلب، دولت سیاست های SME را حتی زمانی که شکست بازار جدی نیست، اجرا می کند. به عنوان مثال، جدول 1نشان می دهد که برنامه “روش های تجاری و تدارکات عمومی” فرصت را برای SME ها برای برنده شدن قراردادها در ادارات دولتی افزایش می دهد. از آنجایی که شرکتهای کوچک و متوسط نمیتوانند همیشه کیفیت بالاتری از کالاها یا خدمات را در مقایسه با شرکتهای بزرگ عرضه کنند، سیاست SME نباید فرصتهای آنها را برای برنده شدن در قراردادها افزایش دهد زیرا این کار کارایی بازار را کاهش میدهد. علاوه بر این، نرخ مالیات شرکت ها برای همه شرکت های کوچک و متوسط کاهش می یابد که این سیاست دیگری است که با شکست بازار توجیه نمی شود. اگرچه همانطور که Mankiw ( 1986 ) استدلال می کند، ضمانت اعتبار عمومی با شکست شدید بازار توجیه می شود، مقدار ضمانت اعتباری ارائه شده اغلب می تواند بیش از حد باشد. OECD ( 2016) اشاره می کند که “SME ها حمایت قابل توجهی از دولت دریافت می کنند، به ویژه از طریق یک سیستم تضمین اعتبار بزرگ، که حدود 40٪ از SME های ژاپنی را پشتیبانی می کند”
در مجموع، SMEها از طریق طیف گسترده ای از سیاست های SME حمایت قابل توجهی از دولت دریافت می کنند و همانطور که OECD ( 2016 ) استدلال می کند، این سیاست ها می توانند انگیزه های رشد SME را کاهش دهند.پاورقی5 شرکتها نمیتوانند از طیف وسیعی از سیاستهای SME فهرست شده در جدول 1 بهره ببرند، اگر از وضعیت SME خود پیشی بگیرند و به شرکتهای بزرگ تبدیل شوند.پاورقی6 علاوه بر این، اگر شرکتی از یک SME به یک شرکت بزرگ فارغ التحصیل شود، نمی تواند به ضمانت اعتبار عمومی دسترسی پیدا کند. در دورههای بحران مالی (بهویژه بحران مالی جهانی در سال 2008)، برنامههای تضمین اعتبار عمومی اضافی آغاز شد که به شرکتهای کوچک و متوسط امکان دسترسی آسانتر به وامهای تضمینشده و در نتیجه افزایش نقدینگی خود را داد. علاوه بر این، شرکت های بزرگ از کاهش نرخ مالیات شرکتی برخوردار نیستند. بنابراین، اگر از وضعیت SME فارغ التحصیل شوند، باید نرخ بالاتری بپردازند. از آنجایی که آنها مایلند دسترسی خود به سیاستهای مختلف SME را حفظ کنند، پیشبینی میکنیم که شرکتها انگیزه فارغالتحصیلی از وضعیت SME را ندارند، که مانع رشد شرکت میشود.
بسیاری از مطالعات به طور تجربی اثرات چندین سیاست فردی SME را بررسی می کنند. تعدادی از مطالعات (مانند کانگ و حشمتی 2008 ؛ اوه و همکاران 2009 ؛ کریگ و همکاران 2007 ؛ یوسوگی و همکاران 2007 ) به طور تجربی نشان میدهند که برنامه تضمین اعتبار عمومی اثرات مثبتی بر اشتغال، فروش و رشد محلی دارد. و اینکه نرخ نکول و ورشکستگی شرکت های کوچک و متوسط را کاهش می دهد. با تمرکز بر سیاست تحقیق و توسعه، بسیاری از مطالعات (مانند Cantner و Kösters 2012 ؛ Czarnitzki and Delanote 2015 ؛ Cowling 2016 ؛ Lokshin and Mohnen 2012 ؛ Koga 2005بررسی اثرات اعتبارات مالیاتی تحقیق و توسعه و یارانهها بر سرمایهگذاری تحقیق و توسعه و نوآوری SMEها، که سیاستهای رایج برای رسیدگی به مشکل سرمایهگذاری کم هستند. برخی از مطالعات (به عنوان مثال، Foreman-Peck 2013 ؛ Cin et al. 2017 ) بر روی اثرات سیاست اعتبارات مالیاتی تحقیق و توسعه و یارانه ها بر رشد شرکت یا بهره وری SME تمرکز می کنند. مطالعات دیگر (به عنوان مثال، برنینی و پلگرینی 2011 ؛ سرکوا و پلگرینی 2014 ؛ ایپینای و همکاران، 2017) استدلال می کنند که یارانه های عمومی (که به یارانه های تحقیق و توسعه محدود نمی شود) رشد SME ها یا شرکت های منطقه ای را افزایش می دهد. برخی از مقالات به بررسی اثرات مشوق های مالیاتی مبتنی بر مکان بر رشد شرکت های منطقه ای می پردازند. مالیات های مبتنی بر مکان برای تحریک رشد شرکت های منطقه ای در بسیاری از کشورها استفاده می شود که هدف آن توسعه منطقه ای مناطق کمتر توسعه یافته از طریق مداخله سیاستی توسط دولت های محلی است. هانسون و رولین ( 2011 ) و چاوری ( 2017 ) به طور تجربی نشان میدهند که رشد شرکت میتواند در مناطق هدف افزایش یابد، که هدف این سیاست است.
اگرچه تعدادی از گزارشها بر اثرات سیاستهای فردی SME تمرکز دارند، مطالعات کمی بررسی میکنند که آیا حمایت قابل توجه دولت از SMEها انگیزهای برای حفظ وضعیت SME ایجاد میکند، که تأثیر منفی بر رشد شرکت دارد. در این مقاله، ما بررسی میکنیم که آیا برنامههای مختلف سیاستگذاری SME در ژاپن مانع رشد شرکتها از SME به شرکتهای بزرگ میشود یا خیر. برای بررسی این موضوع از دو راهبرد استفاده می کنیم. ابتدا، ما بر تعاریف SMEها تحت قانون مالیات شرکتها تمرکز می کنیم، که SMEها را به عنوان شرکتهایی با سهام سرمایه 100 میلیون ین یا کمتر تعریف می کند. ما بررسی میکنیم که آیا SMEهایی که نزدیک به این سقف برای سهام سرمایه هستند (یعنی 100 میلیون ین) نسبت به سایر شرکتها احتمال کمتری برای افزایش سهام خود دارند تا بتوانند یک SME باقی بمانند و دسترسی خود را به برنامههای سیاست SME حفظ کنند.
دوم، برای تحلیل خود، از تغییرات قانون اساسی شرکت های کوچک و متوسط (قانون اساسی SME) در ژاپن استفاده می کنیم که در دسامبر 1999 لازم الاجرا شد. قانون اساسی SME قانونی است که اصول و اهداف اساسی را تعیین می کند. از سیاست های SME در ژاپن، اما محتوای سیاست های SME فردی را توصیف نمی کند. این قانون هدف سیاست های SME را توسعه اقتصاد ژاپن از طریق دستیابی به رشد چشمگیر SME با استفاده از سیاست های SME توصیف می کند. این قانون همچنین تعریف و الزامات شرکت های کوچک و متوسط را که هدف سیاست های SME در ژاپن هستند، شرح می دهد. در ژاپن، تنها شرکت هایی که تعریف SME ها را طبق قانون اساسی SME برآورده می کنند، می توانند در برنامه های خط مشی SME فهرست شده در جدول 1 شرکت کنند.. قبل از سال 1999، SMEها به شرکتهایی با 100 یا کمتر کارمند معمولی یا با 100 میلیون ین سرمایه یا کمتر (به استثنای شرکتهایی در صنایع عمده فروشی، خرده فروشی و خدمات) تعریف می شدند. پس از بازنگری قانون اساسی SME، نیاز به سهام سرمایه به 300 میلیون ین یا کمتر تغییر یافت، به طوری که شرکت ها می توانند سهام سرمایه را افزایش دهند اما همچنان الزامات قانون اساسی SME را برآورده می کنند. همانطور که جدول 2 نشان می دهد، تعاریف SME برای شرکت های عمده فروشی، خرده فروشی و صنایع خدماتی متفاوت است.
با تمرکز بر تغییر قانون اساسی SME به عنوان یک رویداد برون زا، می توانیم آزمایش کنیم که آیا شرکت ها انگیزه ای برای حفظ وضعیت SME خود دارند، حتی اگر بتوانند به وضعیت شرکت بزرگ فارغ التحصیل شوند. شرکتهایی که در زمانی که میتوانستند از وضعیت SME فارغالتحصیل نشدند، احتمالاً پس از تغییر در قانون اساسی SME، سهام سرمایه خود را افزایش دادهاند، که شرایط سهام سرمایه را کاهش داده است. علاوه بر این، با تمرکز بر تفاوت در الزامات SMEها بین صنایع، میتوانیم این فرضیه را با استفاده از رویکرد تفاوت در تفاوتها آزمایش کنیم. به عنوان جدول 2نشان میدهد که با تغییر قانون اساسی SME، سرمایه مورد نیاز از 100 میلیون ین یا کمتر به 300 میلیون ین یا کمتر برای یک شرکت در یک صنعت تولیدی تغییر کرد. با این حال، در صنایع عمدهفروشی، خردهفروشی و خدماتی، این تغییر در نیاز موجودی سرمایه نه قبل و نه پس از تغییر در قانون اساسی SME اتخاذ نشده است. بنابراین میتوان از زیرنمونه بنگاههای عمدهفروشی، خردهفروشی و خدماتی به عنوان گروه کنترل و سایر صنایع بهعنوان گروه درمان استفاده کرد.
به طور مشابه، با تمرکز بر تغییرات موجود در سرمایه مورد نیاز برای صنعت عمده فروشی (تغییر از 30 میلیون ین یا کمتر به 100 میلیون ین یا کمتر) و تغییرات برای صنایع خرده فروشی و خدمات (تغییر از 10 میلیون ین یا کمتر به 50 میلیون). ین یا کمتر)، میتوانیم از شرکتهای آن صنایع بهعنوان گروه درمانی استفاده کنیم. از آنجایی که این تغییرات در نیاز سهام سرمایه در سایر صنایع پذیرفته نشد، میتوان از نمونه فرعی شرکتهای سایر صنایع به عنوان گروه کنترل استفاده کرد. این تغییرات ناهمگون در تعریف SMEها به ندرت در کشورهای دیگر پذیرفته می شود، بنابراین مورد ژاپنی یک آزمایش طبیعی ایده آل برای آزمایش این فرضیه است.
یافته های اصلی این مقاله به شرح زیر است. اولاً، شرکتهایی با سهام سرمایه 100 میلیون ین یا کمتر (یعنی شرکتهای کوچک و متوسط طبق تعاریف قانون مالیات شرکتها و قانون اساسی SME قبل از تغییر آن در سال 1999) در مقایسه با شرکتهای دارای سهام سرمایه کمتر احتمال دارد که سهام سرمایه خود را افزایش دهند. بیش از 100 میلیون ین این بدان معناست که شرکتهای کوچک و متوسط برای افزایش سرمایه خود مانعی دارند زیرا از حفظ وضعیت SME خود سود میبرند.
ثانیاً، قبل از تغییر در تعریف SMEها تحت قانون اساسی SME در سال 1999، یک شرکت سهام سرمایه خود را در صورتی که سهام سرمایه شرکت نزدیک به سهام سرمایه مورد نیاز طبق قانون اصلی SME باشد، کمتر افزایش داد. پس از تغییر در تعریف، که شامل افزایش حد موجودی سرمایه بود، شرکت هایی که نیاز قبلی SME را برآورده کردند، سهام سرمایه خود را افزایش دادند. این اثر در صورتی بزرگتر است که سهام سرمایه یک شرکت به سهام سرمایه مورد نیاز طبق قانون اولیه SME Basic نزدیک باشد. این اثرات قوی هستند زیرا اگر آنها را با استفاده از یک گروه درمانی متفاوت برآورد کنیم، پشتیبانی می شوند. علاوه بر این، توزیعهای موجودی سرمایه پس از تغییر سیاست در مقایسه با توزیعهای بدون تغییر سیاست به سمت راست تغییر میکند.
سوم، شرکت هایی که سهام سرمایه خود را افزایش دادند، اندازه شرکت خود را نیز افزایش دادند (از نظر رشد دارایی). از آنجایی که شرکتها انگیزهای برای افزایش سرمایه خود دارند تا بتوانند وضعیت SME خود را حفظ کنند، این نشان میدهد که الزامات SME محدودیتهای مهمی برای رشد شرکت هستند. کاهش الزامات SMEها رشد دارایی را برای صنایع تولیدی به طور متوسط 0.149٪ افزایش داد، در حالی که میانگین درصد رشد دارایی واقعی 1.932٪ از سال 2000 تا 2007 بود. علاوه بر این، ما نشان می دهیم که شرکت ها با افزایش حقوق صاحبان سهام خود، بدهی خود را کاهش دادند. این نشان میدهد که شرکتها میتوانند پس از کاهش نیازهای سهام سرمایه خود، خود را با ساختار سرمایه بهینه تنظیم کنند.
این مطالعه با مطالعاتی که بر روی چندین سیاست SME تمرکز دارد، متفاوت است. کار قبلی نشان می دهد که هر یک از سیاست های منفرد رشد SME ها را افزایش داده است، که با هدف آن سیاست ها سازگار است. سیاست SME که ما در ژاپن مطالعه می کنیم با هدف ترویج توسعه مشاغل کوچک است.پاورقی7 اگرچه هدف این سیاست رشد SMEها است، اما نشان میدهیم که سیاست SME از طریق کاهش سرمایه سهام مانع رشد شرکتهای کوچک میشود.
مطالعه ما مربوط به کاری است که از کالیبراسیون یک مدل نظری استفاده میکند تا استدلال کند که سیاستهایی که به اندازه شرکت بستگی دارند باعث ایجاد انحراف در اندازه شرکت میشوند. به عنوان مثال، Garicano و همکاران. ( 2016 ) و گوریو و رویس ( 2014 ) بر بسیاری از قوانین کار در فرانسه که برای شرکت هایی با 50 کارمند یا بیشتر الزام آور است تمرکز می کنند و هزینه های رفاهی این مقررات را برآورد می کنند. گونر و همکاران با استفاده از مدل لوکاس. ( 2006 ) و گونر و همکاران. ( 2008 ) نشان می دهد که قوانین وابسته به اندازه، مانند قانون مکان خرده فروشی در مقیاس بزرگ ژاپن، توزیع های اندازه شرکت را مخدوش می کند. García-Santana and Pijoan-Mas ( 2014) بر قوانین رزرو در مقیاس کوچک در هند تمرکز کنید که چندین محصول را برای تولید توسط صنایع در مقیاس کوچک رزرو می کند. آنها همچنین از مدل لوکاس استفاده می کنند تا نشان دهند که این سیاست متوسط تولید هر کارگر را 2 درصد در اقتصاد کاهش می دهد. هوسونو و همکاران ( 2017 ) بررسی کرد که آیا توزیع اندازه شرکت با استفاده از قانون اساسی SME در ژاپن تحریف شده است یا خیر.
مشابه این مطالعات، متوجه میشویم که سیاستهای وابسته به اندازه مانع رشد شرکتهای کوچک میشوند. با این حال، این مقاله از دو جهت با ادبیات موجود متفاوت است. اول، در حالی که کار قبلی از شبیهسازیهایی از مدلهای نظری استفاده میکند، ما از رویکرد تفاوت در تفاوتها با استفاده از تغییر در قانون اساسی SME به عنوان یک رویداد برونزا استفاده میکنیم و از یک مدل اقتصاد کلان، بلکه یک مدل اقتصادسنجی، با استفاده از دادههای کوچک در سطح شرکت استفاده میکنیم. کسب و کار. دوم، ما نه تنها بر رشد شرکت، بلکه بر فعالیت های مالی مشاغل کوچک نیز تمرکز می کنیم.پاورقی8
ادامه مقاله به شرح زیر تدوین شده است. بخش 2 تعاریف SMEها را تحت قانون مالیات شرکتها و قانون اساسی SME ارائه می کند. بخش 3 مجموعه داده ها را تشریح می کند. بخش 4 استراتژی و فرضیه های تجربی را برای روابط بین سیاست های SME، سهام سرمایه و رشد شرکت معرفی می کند. بخش 5 نتایج تخمینی را برای فرضیه ها ارائه می دهد. بخش 6 مقاله را به پایان می رساند.

