• خانه
  • فروشگاه
  • وبلاگ
  • گالری
  • درباره ما
  • تماس باما
با ما در ارتباط باشید.
reformh@yahoo.com
عضویتورود
مشقکمشقک
  • خانه
  • فروشگاه
  • وبلاگ
  • گالری
  • درباره ما
  • تماس باما

شکست کسب و کار

  • خانه
  • بلاگ
  • شکست کسب و کار
  • هزینه بالای صنعت در کشورهای در حال توسعه – علل و راه حل ها

هزینه بالای صنعت در کشورهای در حال توسعه – علل و راه حل ها

  • ارسال شده توسط ادمین 1
  • دسته بندی شکست کسب و کار
  • تاریخ اردیبهشت 27, 1401
  • نظرات 0 نظر
هزینه بالای صنعت در کشورهای در حال توسعه – علل و راه حل ها
نویسنده: Barend A. de Vries
تاریخ انتشار: 
01 دسامبر 1969
شابک: 
9781616352967
زبان: 
انگلیسی
کلید واژه ها: 
FD; F&D; کشور; مشکل جمعیت; صنعت; صنعت LDC; صنعت کالاهای مصرفی; کنترل صنعت; تعدادی از عوامل کاهش هزینه; صنعت تامین کننده; عملکرد صادرات; صادرات; نرخ تبدیل; رقابت; سیاست توسعه
دانلود PDF (841.9 کیلوبایت)
  • خلاصه
  • متن کامل
  • انتشارات مرتبط

خلاصه

چرا هزینه های صنعتی کشورهای در حال توسعه بسیار بالاتر از سطح بین المللی است؟ برای کاهش هزینه و افزایش راندمان چه کاری می توان انجام داد؟ نویسنده برخی از درس های تجربه را مورد بحث قرار می دهد.

بارند A. de Vries

در دو دهه گذشته بسیاری از کشورهای در حال توسعه سرمایه گذاری های هنگفتی را در صنایع جدید و زیرساخت های مورد نیاز برای حمایت از آنها انجام داده اند . این صنایع اغلب در محیطی آغاز می‌شوند که از نظر اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به فعالیت‌های تولیدی عادت نداشتند، این صنایع حداقل در فاز اولیه قادر به رقابت با صنعت در کشورهای توسعه‌یافته نبوده‌اند. هزینه بالای صنعت در کشورهای کمتر توسعه یافته اغلب به شدت با بهره وری تحقق یافته و بالقوه کشاورزی آنها در تضاد است.

هزینه‌های بالای تولید، کشورهای در حال توسعه را در رقابت با کشورهای توسعه‌یافته‌تر و دریافت بیشترین کالاها از سرمایه‌گذاری‌هایشان در مضیقه قرار می‌دهد. علی‌رغم این ضرر هزینه، تصور بسیاری از توسعه بدون تلاش‌های صنعتی قابل‌توجه، به‌خاطر مزایای ثانویه‌ای که تصور می‌شود به همراه دارند – مانند آموزش و آموزش یا به طور گسترده‌تر، دگرگونی جامعه برای بسیاری دشوار است. نوسازی اقتصاد و شکل‌گیری یک ساختار فنی، یعنی نیروی بسیار آموزش دیده از کارگران با مهارت‌ها و صلاحیت‌های متفاوت، کاملاً شاغل و با استفاده از تکنیک‌های به‌روز، لزوماً باید به همه بخش‌های اقتصاد در حال توسعه گسترش یابد. کشاورزی و همچنین تولید. اما اغلب انتظار می رود صنعت نقشی محوری در نوسازی اقتصاد ایفا کند. بنابراین مهم است که بدانیم صنعت در کشورهای در حال توسعه تحت چه شرایطی کارآمد می شود.

صادرات نشان دهنده کارایی است

یکی از راه‌ها – شاید گویاترین – برای آزمایش کارایی، مطالعه عملکرد صادراتی کشورهای کمتر توسعه‌یافته صنعتی (LDC) است.

در بررسی قبلی تجربه صادرات کشورهای در حال توسعه، چند عامل استراتژیک را که به نظر می‌رسد زمینه ساز رشد غیرمعمول مطلوب صادرات هستند، مشخص کردم. 1 کشورهای کوچک ، یا به طور دقیق تر، کشورهایی که سهم کمی در بازارهای کالا داشتند، بهترین عملکرد را در تجارت کالا داشتند. رشد صادرات و رشد کشاورزی دست به دست هم دادند. پویاترین جزء صادرات جزئی بودصادرات، بسیاری از اقلام کوچک و اغلب جدید به غیر از کالاهای عمده تجارت بین المللی، و این موارد به ویژه نسبت به ثبات قیمت داخلی حساس بودند. کشورهایی که صنایع نسبتاً سبک و کوچک دارند عملکرد بهتری نسبت به کشورهایی دارند که بر توسعه صنایع پیچیده و سنگین تاکید دارند. دومی اغلب فشارهای تورمی شدیدی را تجربه کرده بود (همراه با دوره هایی از ارزش گذاری بیش از حد نرخ ارز) که به نوبه خود باعث کاهش رشد صادرات می شد.

این یافته‌های کلی بر مزیت «باز بودن» (یا جهت‌گیری به بیرون) و «کوچک بودن» در موقعیت تجارت بین‌المللی تأکید می‌کنند. آنها همچنین بر اهمیت ثبات قیمت و تخصیص منابع – به ویژه در انتخاب سبک در برابر صنایع سنگین و تأکید مناسب بر کشاورزی تأکید می کنند.

نقش ویژه صنایع کالاهای سرمایه ای

در هر قضاوتی در مورد قدرت رقابتی فعلی یا آینده یک کشور، صنایع کالاهای سرمایه ای از اهمیت ویژه ای برخوردارند. توسعه آنها مستلزم حل مشکلات دشوارتر سازمان، مدیریت، آموزش نیروی کار، تامین قطعات و بازار است. نیازهای مالی آنها در برنامه توسعه زیاد است و بار ویژه ای بر سیاست های پولی و مالی و تامین مالی توسعه ایجاد می کند. خود سیاست‌هایی که برای برآورده کردن این الزامات دنبال می‌شوند ممکن است – در صورت افزایش فشارهای تورمی – تأثیر مخربی بر سطح هزینه و رقابت کشور در بازارهای بین‌المللی داشته باشند. تا زمانی که این صنایع همچنان هزینه های بالایی داشته باشند، باری را بر بقیه اقتصاد تحمیل می کنند که هم در نیاز به یارانه های مالی و هم در هزینه بالای مواد عرضه شده به سایر صنایع منعکس می شود.

تجربه صنایع کالاهای سرمایه ای در کشورهای در حال توسعه، عوامل مختلفی را نشان می دهد که بر قدرت رقابتی آنها در فرآیند رشد تأثیر می گذارد.

هزینه های شروع

اول، و شاید مهمتر از همه، صنایع باید از یک دوره راه اندازی – پس از ساخت کارخانه – عبور کنند که در طی آن هزینه های تولید آنها بر اساس استانداردهای بین المللی بالا باشد. هزینه‌های ویژه‌ای که در این دوره متحمل می‌شوند اغلب با استدلال‌های «صنعت نوزاد» یا «دوره یادگیری» مرتبط هستند. این شرکت باید کارگران و همچنین مدیریت را آموزش دهد، عملیات کارخانه را آغاز کند و ظرفیت خود را افزایش دهد، فرآیندهای تولید را با شرایط محلی تطبیق دهد و کانال های عرضه را باز کند. پس از چند سال تولید، شرکت می خواهد کیفیت و اندازه تولید خود را ارتقا دهد.

هزینه های راه اندازی در کشورهای در حال توسعه بیشتر از کشورهای صنعتی توسعه یافته است. حتی ممکن است از هزینه های ثابت کارخانه فراتر رود. آنها به ترتیبات تامین مالی خاصی نیاز دارند تا مبادا هزینه های تولید برای یک دوره طولانی مدت مضرات شروع کار در یک کشور توسعه نیافته را منعکس کند.

حتی پس از یک دوره راه اندازی اولیه، قیمت های LDC اغلب بالاتر از آنچه در بازارهای بین المللی حاکم است ادامه می یابد. دلایل ادامه تفاوت قیمت ها ممکن است از محصولی به محصول دیگر یا کشوری به کشور دیگر بسیار متفاوت باشد. آنها ممکن است به سیاست های دولت یا شرایط اقتصادی مشخصه بسیاری از LDC ها مرتبط باشند.

مقیاس عملیات

دومین عامل مؤثر بر سطح هزینه، اندازه کارخانه یا به طور کلی تر، مقیاس عملیات است. حجم بیشتر تولید ممکن است از طریق استفاده بهتر از کارخانه موجود، اقتصاد را ممکن سازد. همچنین ممکن است تکنیک های سرمایه بر بیشتر، مدیریت و سازماندهی بهتر کار و تخصص بیشتر کارگران تولید را القا کند. علاوه بر این، در صورت نیاز در مقادیر بیشتر، مواد خام ممکن است با قیمت های پایین تری خریداری شوند – عاملی که برای مثال، برای صنعت تجهیزات الکتریکی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. واحدهای تولیدی بزرگ‌تر نیز ممکن است پذیرش فناوری‌های جدید را تسهیل کند، که عامل مهمی در بسیاری از صنایع، به‌ویژه صنایع تولیدکننده تجهیزات پیچیده است.

مقیاس عملیات اغلب به عنوان تنها مهم ترین عامل زیربنایی کارایی هزینه شناسایی شده است. اما ممکن است خوب تشخیص داده شود که انواع خاصی از تجهیزات سرمایه ای را می توان از نظر اقتصادی در مراحل کوچک تولید کرد، گاهی اوقات با مشخصات فردی، به عنوان مثال، کامیون های سنگین، ژنراتورهای سنگین، یا جرثقیل های سقفی. بنابراین، در حالی که اندازه یک عامل مهم است، یک شرط جهانی یا انحصاری برای تولید رقابتی نیست.

سیاست های مالی و تجاری

سیاست نرخ ارز برای رقابت پذیری صنعت در کشورهای در حال توسعه اهمیت حیاتی دارد. برخی کشورها نرخ های ارز غیر واقعی را چه در دوره های زمانی طولانی تر و چه به صورت متناوب حفظ کرده اند، زیرا تعدیل نرخ ارز از روندهای تورمی عقب مانده است. در گذشته، گرایش به ارزهای بیش از حد در برخی از کشورها که بر رشد صنعتی از طریق جایگزینی واردات تاکید داشتند، حاکم بوده است. با اتکای بیش از حد به کنترل های متمرکز مورد نیاز برای تقویت نرخ ارز، کارایی صنعتی مختل خواهد شد. علاوه بر این، ارزش گذاری بیش از حد ارز، مانعی بر سر راه رشد تولید از طریق صادرات خواهد بود.

درجه حفاظت تحت تأثیر سطحی است که نرخ ارز در آن حفظ می شود. در برخی موارد، نرخ پایه مبادله ممکن است با هزینه‌های اضافی یا عوارض یکسانی که برای دسته‌های وسیع واردات اعمال می‌شود همراه باشد، در حالی که خود نرخ پایه برای بیشتر صادرات اعمال می‌شود و در واقع به عنوان جریمه برای آنها عمل می‌کند. چنین اقداماتی معادل حفظ نرخ پایه مستهلک شده و انجام بدون برخی یا تمام هزینه اضافی نیست. کشورهایی که کالاهای سرمایه ای تولید می کنند به ویژه تحت تأثیر نامطلوب قرار می گیرند. در مرحله کنونی توسعه، آنها می توانند با افزایش صادرات محصولات جدید، اعم از تولیدی و کشاورزی، تنوع ایجاد کنند، که ممکن است به ویژه نسبت به نرخ ارز مطلوب تر حساس باشد.

سطح بالاتر حفاظت عمومی ممکن است خود دلیلی برای ناکارآمدی صنعتی باشد. حفاظت، به ویژه هنگامی که از طریق کنترل های کمی اعمال شود، صنعت را در برابر رقابت بیرونی محافظت می کند و به آن جهت گیری درونی می دهد. این ممکن است در ساختار صنعت، حجم کم تولید، سود بالا، تاخیر در اتخاذ تکنیک های جدید و غیره منعکس شود.

صنایعی که به نظر می‌رسید هزینه‌های بی‌رویه بالایی دارند، در عمل پس از تعدیل در سیاست‌های نرخ ارز، رقابتی شده‌اند. در سال های اخیر چنین تغییراتی توسط تعدادی از کشورهای در حال توسعه که در حال ایجاد صنایع کالاهای سرمایه ای بوده اند، ایجاد شده است. زمانی که یک کشور مراحل اولیه و دشوارتر صنعتی شدن سنگین خود را پشت سر بگذارد، شانس برای حفظ نرخ های واقعی ممکن است بهتر باشد.

تورم همراه با سرمایه گذاری و رشد صنعتی قابل توجه، بر تولید نقدینگی داخلی شرکت هایی که قادر به افزایش قیمت کالاهای نهایی به همان سرعتی که باید برای نهاده ها بپردازند، فشار وارد می کند. بنگاه صنعتی بر این اساس نسبت به تامین اعتبار کوتاه مدت حساس است. بازارهای سرمایه کمک چندانی نمی کنند، زیرا عملکرد آنها به دلیل شرایط تورمی ناتوان است.

در مواجهه با فشارهای تورمی، دولت ها اغلب باید اقداماتی را برای تعدیل سرعت توسعه اتخاذ کنند. این اقدامات که بر مخارج عمومی و همچنین اعطای اعتبار تأثیر می گذارد، به شدت بر تقاضا برای کالاهای سرمایه ای تأثیر می گذارد. صنایع LDC که فروش خود را به بازار داخلی محدود می کنند، قادر به جبران نوسانات داخلی با صادرات بیشتر نیستند. صنایع در چندین LDC احتمالاً در معرض نوسانات شدیدتری نسبت به همتایان خود در کشورهای صنعتی بوده اند. این نوسانات مشکل ظرفیت مازاد و هزینه های بالا را تشدید کرده است.

سیاست های توسعه

سیاست های توسعه به طرق مختلف بر کارایی هزینه تأثیر می گذارد. یکی از مثال های مرتبط تاثیر سیاست های دولت بر ساختار صنعت است. برخی از کشورها خود را با شرکت های بسیار زیادی می بینند که همه آنها برای کارایی بسیار کوچک هستند. دولت های این کشورها با ارائه حمایت های سنگین به تولیدکنندگان خانگی شروع کردند. سپس آنها به دنبال کسب رقابت با اجازه دادن به چندین شرکت زیر چتر حمایتی بودند. نتیجه نهایی اغلب حفاظت بالا و استفاده کم از ظرفیت بوده است. نمونه کلاسیک آن صنعت خودروسازی آرژانتین است.

در برخی از کشورها ساختار صنعت را می توان از طریق همکاری بین دولت و تجارت منطقی تر کرد. این ممکن است شامل ادغام شرکت های جداگانه و تولید بزرگتر توسط واحدهای جداگانه باشد. در عین حال، صنعت ممکن است تشویق شود تا طرح‌های محصولی را انتخاب کند که کارایی هزینه را در دوره‌های تولید کوچک‌تر به حداکثر برساند، به عنوان مثال، با ایجاد تغییرات کمتر مدل یا استفاده از شاسی یکسان برای وسایل نقلیه مختلف.

دولت‌ها همچنین می‌توانند بر هزینه‌ها تأثیر بگذارند و بخواهند مؤلفه محلی تولید کمتر از حداقل تعیین‌شده قرار نگیرد. از آنجایی که ممکن است مواد وارداتی ارزان‌تر از مواد داخلی باشد، هزینه‌های نهاده‌ها با تغییر تولیدکنندگان به منابع داخلی افزایش می‌یابد. در برخی صنایع، زمانی که محتوای داخلی از نسبت معینی فراتر رود (مثلاً 60 درصد در تولید کامیون) و شروع به شامل کردن اجزای پیچیده‌تر می‌کند، تفاوت هزینه به شدت افزایش می‌یابد. حداقل جزء داخلی اغلب بدون توجه کافی به ملاحظات هزینه تعیین می شود. علاوه بر این، شرکت های بین المللی ممکن است قیمت نهاده های شرکت های تابعه خود را کنترل کرده و آنها را در سطحی قرار دهند که در مقایسه با قیمت تمام شده محصول نهایی، بالا به نظر برسد. حق بیمه به این ترتیب ممکن است با کاهش جزء واردات افزایش یابد.

ثبات بیشتر در تهیه تجهیزات سرمایه مورد نیاز در بخش دولتی، برنامه ریزی تولید و استفاده از ظرفیت را تسهیل می کند. هر دو تمایل دارند تا عملیات صنعت را کارآمدتر کنند.

اتخاذ این سیاست‌ها و سایر سیاست‌های توسعه‌ای که به نفع کارایی بیشتر در تولید تولید است، یک شبه شرایطی را که در کشورهای صنعتی پیشرفته حاکم است ایجاد نخواهد کرد. حتی تحت بهترین سیاست ها عواملی وجود دارد که تنها با توسعه یافتگی کشور قابل تغییر هستند. اینها عواملی هستند که با بحث اقتصاد نوزاد سخت مرتبط هستند – کمبود مهارت ها، مدیریت، سرمایه، هزینه بالای حمل و نقل و صنایع تامین کننده، فناوری عقب مانده و غیره.

رقابت از کشورهای توسعه یافته

عوامل افزایش هزینه در کشورهای در حال توسعه را باید در یک زمینه بین المللی دید. در کشورهای توسعه یافته و در بازارهای بین المللی تعدادی از عوامل کاهش هزینه در سال های اخیر عمل کرده اند.

اقتصاد صنایع کالاهای سرمایه ای در کشورهای توسعه یافته از محصولی به محصول دیگر متفاوت است. اما به دلیل ماهیت سرمایه بر بودن آن و نقش کلیدی عوامل تکنولوژیکی در بهبود کارایی، بسیاری از صنایع با درجه بالایی از تمرکز مشخص می شوند. علاوه بر این، طی چند سال گذشته افزایش رقابت در داخل ایالات متحده یا بلوک‌های منطقه‌ای مانند جامعه اقتصادی اروپا (EEC) یا انجمن تجارت آزاد اروپا (EFTA) شرکت‌ها را مجبور به ادغام با واحدهای بزرگتر یا تعطیل کردن واحدهای اقتصادی کمتر کرده است.

برای برخی از محصولات، محدودیت هایی برای ورود به بازارهای ملی وجود دارد که این امکان را فراهم می کند که قیمت های داخلی از قیمت های صادراتی، گاهی اوقات تا 25 درصد، بیشتر شود. چنین تفاوت قیمتی ممکن است از طریق کنترل صنعت بازارها یا از طریق مقررات دولتی خرید (مثلاً تجهیزات برق) حفظ شود.

ورود به بازارهای بین المللی البته مشمول همان محدودیت هایی نیست که برای بازارهای ملی اعمال می شود. برای برخی از تولیدکنندگان، فروش در بازارهای صادراتی تنها بخش کوچکی از تولید آنها را تشکیل می دهد. در جایی که هزینه های سربار نسبت بالایی از هزینه کل را تشکیل می دهد، یا جایی که تقاضا برای محصول نهایی در معرض نوسانات قابل توجهی است (همانطور که در مورد کالاهای سرمایه ای معمول است)، انگیزه قوی، به ویژه در زمان های سستی، برای ارائه بخش کوچکی از کالا وجود دارد. تولید قیمت های پایین تر به اندازه کافی بالا برای پوشش هزینه های متغیر است. بنابراین، صنعت در کشورهای LDC اغلب با قیمت های رقابتی بسیار پایین تر از قیمت های رایج در کشورهای صنعتی مواجه است.

وجود برخی گرایش‌های انحصاری در کشورهای توسعه‌یافته نباید این واقعیت را پنهان کند که به‌ویژه در مورد تجارت کالاهای تولیدی، اقتصادهای صنعتی عموماً «بازتر» از کشورهای توسعه نیافته هستند. در واقع، برای چندین صنعت کالاهای سرمایه ای، رقابت پذیری و کارایی در کشورهای توسعه یافته به طور پیوسته افزایش یافته است. بنابراین، در حالی که صنایع در LDC هزینه های خود را کاهش می دهند، قیمت صنایع رقیب در کشورهای توسعه یافته نیز ممکن است در پنج تا ده سال گذشته کاهش یافته باشد.

به طور کلی، کشورهای توسعه یافته تمایل دارند در صنایعی که به فناوری پیچیده یا تکنیک های سرمایه بر نیاز دارند، کارآمدتر باشند. بسیاری از صنایع کالاهای سرمایه ای از این دست هستند. بر این اساس، حمایت مؤثر از کالاهای سرمایه ای اغلب در مقایسه با سایر محصولات (کالاهای واسطه ای و مصرفی) پایین است.

حداقل شرایط بهره وری بیشتر

واضح است که طیف وسیعی از عوامل وجود دارد که باعث رقابت صنعتی می شود. تجربه صادرات LDC به طور کلی بر نیاز به ثبات قیمت به عنوان عاملی در گسترش صادرات جزئی و اهمیت مقیاس کوچک در برابر صنایع سنگین به عنوان عاملی در قدرت رقابتی کشورهای کمتر توسعه یافته تأکید می کند. مقایسه بین‌المللی تجربه با صنایع سنگین نشان می‌دهد که عوامل مختلف کاهش هزینه در حوزه‌های اساساً متفاوت عمل می‌کنند. آنها با سه شرط حداقلی که در اکثر شرایط تولید با کارایی معقول برآورده می شوند مثال می زنند:

  • کشور تولیدکننده نرخ ارز واقعی دارد.
  • این شرکت به طور معقولی تأسیس شده است – مثلاً از یک دوره راه اندازی پنج تا هفت ساله عبور کرده است.
  • تعداد شرکت ها در این صنعت بیش از حد نیست.

دو شرط آخر همچنین حاکی از آن است که شرکت های کارآمدتر خود را در بازارهایی تثبیت کرده اند که ممکن است توسط استانداردهای LDC بزرگ در نظر گرفته شوند.

با نگاهی دقیق تر به داده های بهای تمام شده موجود، به نظر می رسد که حتی در مواردی که این حداقل شرایط برآورده می شود، قیمت های داخلی ممکن است همچنان 15 تا 25 درصد بالاتر از قیمت های قابل مقایسه واردات باشد. چنین تفاوت‌هایی در هزینه ممکن است حتی در شرایط و سیاست‌های نسبتاً مطلوب، در نتیجه معایب عمیق‌تر مشخصه کشورهای در حال توسعه، وجود داشته باشد. علاوه بر این، در کشورهایی که برخی از صنایع شروع به رقابتی شدن کرده‌اند، برخی دیگر ممکن است تا رسیدن به هدف فاصله زیادی داشته باشند – با حاشیه‌های حفاظتی از 0 تا 50 درصد، حتی در صنایع قوی‌تر.

این حاشیه های قیمتی بر اساس مقایسه قیمت کالاهای نهایی است. ممکن است پس از تعیین هزینه اضافی (در مقایسه با سطوح بین‌المللی) ورودی‌های مواد خام که خارج از کنترل شرکت منفرد است، آنها به طور قابل ملاحظه‌ای کوچکتر شوند. در کشورهایی مانند هند که از طریق تخفیف های مالیاتی یا یارانه ها برای این هزینه های اضافی نهاده تدارک ویژه ای دارند، صنعت ممکن است رقابتی برای صادرات باشد حتی اگر قیمت های داخلی آن بسیار بالاتر از سطح بین المللی باشد.

سیاست تجاری و ادغام

بحث فوق ارتباط فوری با مسائل حفاظتی در کشورهای در حال توسعه دارد. از آنجایی که کشاورزی به طور کلی کمتر مورد حمایت قرار می گیرد و در حال حاضر به طور کلی سهم بیشتری از صادرات را تولید می کند، این مسائل در درجه اول به صنعت تولید مربوط می شود. مشاهدات مربوط به رقابت پذیری صنایع کالاهای سرمایه ای را می توان به طور کلی به صنعت تولید تعمیم داد. مطالعات سایر صنایع نشان دهنده سطح و ساختار حمایت موثر مشابه صنایع کالاهای سرمایه ای است. با این حال، در چندین کشور کالاهای سرمایه ای ارزان نگه داشته می شوند و صنایع کالاهای مصرفی حمایت بیشتری می کنند.

از میان عوامل مختلف کاهنده هزینه، هیچ یک را نمی توان به طور کلی به عنوان مهمترین عامل شناسایی کرد. هر کشور و هر صنعتی ترکیب خاص خود را از این عوامل خواهد داشت. و برای هر یک، ممکن است ترکیب متفاوتی از اقدامات برای افزایش رقابت و ارتقای صادرات مورد نیاز باشد. بنابراین، به عنوان یک قاعده، هیچ نوع معیاری برای افزایش رقابت صنعتی کافی نیست. این مشاهده پیامدهای مهمی برای نقش یکپارچه سازی در صنعتی شدن و ارتقای صادرات دارد.

مورد ادغام معمولاً مبتنی بر اندازه بزرگتر و در نتیجه اقتصادی تر صنعت است که توسط بازار گسترده تر و یکپارچه ممکن شده است. اما باید پذیرفت که حتی بازارهای ترکیبی چندین کشور در حال توسعه ممکن است در مقایسه با کشورهای صنعتی کوچک باشند. بنابراین می توان امیدوار بود که ادغام به جای نگاه درونی به بیرون باشد. علاوه بر این، سیاست تجاری باید با اقداماتی در حوزه مالی و همچنین سیاست توسعه داخلی که قبلا ذکر شد تکمیل شود.

در نهایت، اگر قرار است ادغام ابزار مؤثر توسعه باشد، باید به مشاوره و هماهنگ کردن سیاست‌های مالی خارجی و بسیاری از اصول سیاست‌های داخلی، مانند ساختار صنعتی، سرمایه‌گذاری صنعتی و زیرساختی، آموزش و آموزش مهارت‌های ضروری در صنعت گسترش یابد. و تثبیت و هماهنگ سازی طرح های سرمایه گذاری.

  • اشتراک گذاری:
author avatar
ادمین 1

مطلب قبلی

راه حل های مشکلات صنعتی در نیجریه چیست؟
اردیبهشت 27, 1401

مطلب بعدی

سازماندهی برای آینده: نه کلید برای تبدیل شدن به یک شرکت آماده برای آینده
اردیبهشت 28, 1401

ممکن است همچنین دوست داشته باشید

images (8)
چگونه ذهنیت می تواند یک کسب و کار را ایجاد یا شکست دهد
13 بهمن, 1401
download (6)
راه حل های مشکلات صنعتی در نیجریه چیست؟
27 اردیبهشت, 1401
download (1)
27 اردیبهشت, 1401

نظر بدهید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین نوشته ها

  • مدل تجاری
  • سازمان تحقیق و توسعه با تمرکز بر حال و آینده
  • مدیریت مالی: دامنه، اهداف و اهمیت
  • آینده‌اندیشی: نگارش سناریوها
  • چگونه ذهنیت می تواند یک کسب و کار را ایجاد یا شکست دهد

درخواست مقاله و اسلاید سفارشی

برای سفارش مقاله و اسلاید با ما در ارتباط باشید:
reformh@yahoo.com

ارسال درخواست

[miniorange_social_login shape="longbuttonwithtext" theme="default" space="4" width="240" height="40"]

ورود با حساب کاربری سایت شما

رمز عبوررا فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نیستید؟ همین حالا عضو شو!

یک حساب کاربری جدید ثبت کنید

آیا عضو هستید? اکنون وارد شوید