مروری بر سیستم غذایی ایالات متحده
- ارسال شده توسط ادمین 1
- دسته بندی آینده پژوهی
- تاریخ بهمن 13, 1400
- نظرات 0 نظر
مروری بر سیستم غذایی ایالات متحده
برای ایجاد چارچوبی برای ارزیابی اثرات یک سیستم غذایی، تعریف اجزای داخلی و مرزهای سیستم، و همچنین پیوندهای آن با دنیای “خارجی” ضروری است. محققان قبلی تعریفی از سیستم غذایی ایالات متحده را به طرق مختلف عملیاتی کرده اند ( Kinsey, 2001 , 2013 ; Oskam et al., 2010 ؛ Senauer and Venturini, 2005).). تقریباً همه آنها دارای مفهومی از “زنجیره تامین مواد غذایی” هستند که از طریق آن مواد خام و ورودی ها به محصولات غذایی خوراکی تبدیل می شوند که توسط مصرف کنندگان نهایی مصرف می شوند. تعاریف دیگر شامل توجه قابل توجه به محیط های بیوفیزیکی و اجتماعی/موسسه ای است که زنجیره تامین در آن فعالیت می کند. کمیته از این رویکرد جامع تر در توسعه چارچوب خود استفاده کرده است. اما سیستم غذایی امروزی از نظر تاریخی توسط محرکهای داخلی و خارجی مختلف (مثلاً سیاستها، بازارها، تغییرات محیطی) شکل گرفته است که با گذشت زمان نیز تکامل یافتهاند. برای مشاهده سیستم غذایی در این زمینه تاریخی، این فصل سیستم کنونی را شرح می دهد و به دنبال آن تاریخچه مختصری از تکامل آن را به گونه ای که توسط آن محرک ها شکل گرفته است، شرح می دهد. از آنجایی که تمرکز این گزارش بر توسعه یک چارچوب است و نه ارائه گزارش تاریخی از رویدادها، کمیته با تاریخچه و تکامل سیستم غذایی به طور مختصر برخورد میکند و از توصیف گسترده رویدادها یا شناسایی همه محرکها و تعاملات آنها اجتناب میکند. علاوه بر این، برای ارزیابی اثرات سیستم غذایی، لازم است که درک خوبی از محرکهای آن داشته باشیم (نگاه کنید بهفصل 7 ). از آنجایی که سیستم غذایی پویا است و محرکها احتمالاً در آینده متفاوت خواهند بود، هدف این فصل صرفاً ارائه ایدههایی برای خوانندگان (و ارزیابان آینده سیستم غذایی) است. با این حال، برخی از محرکها در فصلهای دیگر بیشتر توضیح داده شدهاند تا پیچیدگیهای سیستم غذایی را نشان دهند.
زنجیره تامین مواد غذایی
در یک جامعه کشاورزی ساده، تعداد بازیگران، ورودیها، جریانها، فرآیندها و خروجیها در یک زنجیره تامین مواد غذایی ممکن است نسبتاً کم باشد زیرا اکثر تولیدکنندگان و مصرفکنندگان مواد غذایی یکسان هستند. با این حال، در سیستم غذایی مدرن ایالات متحده، زنجیره تامین مواد غذایی بسیار پیچیده است و تحویل یک نوع غذا به یک مصرف کننده شامل بازیگران زیادی می شود. در اینجا سیستمی را توصیف می کنیم که در طول 50 سال گذشته تغییرات قابل توجهی را تجربه کرده است و اثرات مثبت و منفی متعددی بر سلامت، محیط زیست، جامعه و اقتصاد داشته است.
اجزای زنجیره تامین مواد غذایی
شکل 2-1 اجزای اصلی زنجیره تامین مواد غذایی مدرن ایالات متحده را نشان می دهد. 1 تولید اولیه کالاهای غذایی معمولاً در بخش تولید مزرعه سرچشمه می گیرد که در آن کشاورزان، ماهیگیران و دامداران زمین، آب و منابع نیروی کار خود را با سرمایه، ماشین آلات و نهاده های تولیدی از بخش تامین نهاده ترکیب می کنند تا کالاهای کشاورزی خام را تولید کنند. محصولات زراعی و دام).
شکل 2-1
مدل مفهومی زنجیره تامین مواد غذایی عناصر یا بازیگران در این زنجیره تامین در یک حوزه (مثلاً منطقه یا کشور) با بازیگران سایر حوزه ها نیز تعامل دارند (مثلاً تجارت بین المللی).
اگرچه مواد غذایی که مستقیماً از کشاورزان به مصرفکنندگان فروخته میشود، بخش کوچک اما رو به رشدی از بازار است، بخش عمدهای از غذا قبل از مصرف توسط چندین بخش دیگر اداره میشود. در ابتدا، بسیاری از کالاها توسط کشاورزان به دسته اول یا پردازشگرهای اولیه فروخته میشود که کالاها را قبل از ارسال به عمدهفروشان یا بخشهای فرآوری و تولید، جمعآوری، ذخیره و پردازش اولیه میکنند. گردانندگان خط اول شامل شرکتهای تجاری کالاهای انتفاعی و تعاونیهای کشاورز هستند که خروجی مزارع فردی را برای به دست آوردن صرفهجویی در مقیاس و دسترسی به بازار به بقیه زنجیره تامین مواد غذایی جمعآوری میکنند. گردانندگان خط اول همچنین شامل شرکتهایی میشوند که میوهها و سبزیجات را شستشو، موم، بستهبندی و بستهبندی میکنند، و همچنین آسیابهای آرد، پردازشکنندگان دانههای روغنی، و سایر شرکت هایی که مواد خام را برای استفاده در فرآوری و ساخت محصولات غذایی نهایی تهیه می کنند. محصولات جانبی این بخش اغلب به دام تغذیه می شود یا در فرآیندهای صنعتی استفاده می شود. بخش فرآوری و تولید مواد غذایی شامل بستهبندیهای گوشت، نانواییها و شرکتهای کالاهای مصرفی است که مواد خام را به محصولات غذایی بستهبندی و فرآوری شده با ارزش بالاتر تبدیل میکنند.
محصولات غذایی ارائه شده توسط دسته اول و بخش پردازش و تولید اغلب به بخش عمده فروشی و لجستیک منتقل می شود. صنعت عمده فروشی مواد غذایی متشکل از شرکت هایی است که محصولات غذایی را در شبکه ای از تاسیسات انبار خریداری و ذخیره می کنند و سپس با استفاده از زیرساخت حمل و نقل گسترده، این محصولات را به خرده فروشی ها می فروشند و توزیع می کنند. شرکت لجستیک به شرکتی اطلاق میشود که در واقع مالکیت محصولات غذایی را بر عهده نمیگیرد، اما برای ارائه خدمات توزیع لجستیک و هماهنگی موجودی، پول دریافت میکند.
در نهایت، بیشتر محصولات غذایی به بخشهای خردهفروشی غذا و خدمات غذایی منتقل میشوند، جایی که اکثر مصرفکنندگان در ایالات متحده غذای خود را خریداری میکنند. بخش خردهفروشی مواد غذایی شامل خواربارفروشیها، فروشگاههای رفاه، دستگاههای فروش خودکار و سایر فروشگاههای خردهفروشی است که مصرفکنندگان فردی محصولات غذایی را برای تهیه و مصرف خانگی خریداری میکنند. بخش خدمات غذا شامل رستوران ها، فست فودها، موسسات غذاخوری و نوشیدنی و کافه تریاهای سازمانی است که در آن افراد هم غذا و هم خدمات تهیه و سرو آن غذا را خریداری می کنند. این بخش نشان دهنده درصد رو به رشدی از عرضه خرده فروشی مواد غذایی است.
در بیشتر تصاویر گرافیکی زنجیره تامین مواد غذایی، مصرف کنندگان بازیگران نهایی را نشان می دهند. مصرف کنندگان افرادی هستند که مواد غذایی را خریداری می کنند (و ذخیره می کنند) تا در خانه یا جای دیگر تهیه یا خورده شوند، یا در یک مؤسسه خدمات غذایی غذا می خورند. برخی از مصرف کنندگان از طریق برنامه های دولتی مانند برنامه کمک تغذیه تکمیلی (SNAP) و برنامه تغذیه مکمل ویژه برای زنان، نوزادان و کودکان (WIC) کمک غذایی دریافت می کنند.
دیگران ممکن است از طریق برنامه های تغذیه مدرسه یا از طریق بانک ها و قفسه های غذایی خصوصی غذا دریافت کنند.
جریان مواد زنجیره تامین
شکل 2-1 همچنین جریان غذا، خدمات و اطلاعات مربوط به غذا (فلش های نارنجی) را نشان می دهد که از بخش ورودی و تولید مزرعه شروع می شود و در امتداد زنجیره تامین مواد غذایی تا رسیدن به مصرف کننده گسترش می یابد. این اطلاعات شامل نمرات، مارکها، برچسبهای غذایی و تبلیغات است. در عین حال، شکل جریان اطلاعات مربوط به ترجیحات مصرف کننده (فلش های آبی) را نشان می دهد که بر حسب تقاضای بازار (خریدها) یا فشار بر سیاست گذارانی که به زنجیره بالا می روند و بر انواع غذاهایی که رشد می کنند، فرآوری می شوند، بیان می شود. ، توزیع و فروخته شد.
برای قرار دادن جریان مواد در منظر، حجم تقریبی انواع مختلف غذا که در سیستم غذایی ایالات متحده جریان دارد در شکل 2-2 مشخص شده است. همه مقادیر به میلیاردها پوند تبدیل شده و بر اساس اعداد سال 2009 وزارت کشاورزی ایالات متحده (USDA) است. مشاهدات اول این است که حدود یک سوم از 1260 میلیارد پوند (بی. پوند) کل تولید محصولات زراعی در ایالات متحده مستقیماً برای تغذیه حیوانات استفاده می شود. دامها همچنین با مقدار قابل توجهی علوفه (از علوفه برداشت شده، مراتع و مراتع) تغذیه می شوند که در شکل درج نشده است. به عنوان یک تقریب تقریبی، تولیدکنندگان آمریکایی 130 تا 155 میلیون تن یونجه و علوفه برای خوراک دام در سالهای 2007 و 2012 برداشت کردند ( USDA، 2009 ، 2014 ).). آمارهای مربوط به حجم کل علوفه مصرف شده توسط دام چرا در مراتع و مرتع به طور سیستماتیک توسط وزارت کشاورزی ایالات متحده جمع آوری نشده است، اما برآوردهای میانگین مصرف برای دام چرای سهم مساوی یا بیشتر از کل مصرف علوفه دام گاو، لبنیات و گوسفند را نشان می دهد ( USDA، 2003 ). 18 درصد دیگر محصولات زراعی (230 میلیارد پوند) به عنوان کالاهای فله صادر می شود. این بازار صادراتی منبع رشد اقتصادی و ثبات تولیدکنندگان بوده است. زیرا ایالات متحده تنها 67 ب. پوند محصولات غذایی (هم محصولات زراعی و هم دام)، سیستم غذایی ایالات متحده به حرکت تراز تجاری کلی ایالات متحده به سمت مثبت کمک کرده است.
شکل 2-2
جریان غذا در سیستم غذایی ایالات متحده توجه: تقریبها بر اساس دادههای سال 2009 از http://www.ers.usda.gov/dataproducts.aspx (دسترسی در 2 آوریل 2015). منبع: اقتباس از Kinsey, 2013, p. 22. تجدید چاپ با اجازه از Springer.
بیشتر تولیدات زراعی در ایالات متحده که صادر نمی شود یا به دام تغذیه نمی شود (تقریباً نیمی از کل) قبل از مصرف توسط مردم از طریق نوعی پردازش و تولید مواد غذایی انجام می شود. اگرچه بسیاری از میوهها و سبزیجات به صورت خام مصرف میشوند، اما بیشتر آنها هنوز در معرض شستشو، دستهبندی، واکس زدن، ذخیرهسازی و حمل و نقل از طریق زنجیره تامین تجاری قرار میگیرند.
برخی از نمایشهای زنجیره تامین مواد غذایی که مبتنی بر رویکردهای “حسابداری چرخه عمر کامل” است، همچنین شامل بازیگران و زیربخشهایی میشود که با از دست دادن، ضایعات و بازیابی غذا سروکار دارند. از دست دادن و ضایعات غذا در سراسر زنجیره تامین غذا، از مزرعه تا چنگال رخ می دهد. نمونه هایی از ضرر 2 شامل کشاورزانی است که ارسال همه محصول خود به بازار را از نظر اقتصادی غیرممکن می دانند. تصمیم تولیدکنندگان مواد غذایی برای استفاده از محصولاتی که استانداردهای کیفی را رعایت نمی کنند. کیفیت محصول مطابق با استانداردهای خرده فروشی نیست. خانواده هایی که مواد غذایی قدیمی یا فاسد را دور می ریزند. و مصرف کنندگان همیشه باقیمانده غذا را برای مصرف آینده ذخیره نمی کنند. جریان زباله همچنین شامل محصولاتی است که از مصرف مواد غذایی حاصل می شود.
تقریباً 1 تریلیون پوند محصولات زراعی (1260 پوند منهای 230 بیلیون پوند صادرات) به تقریباً 664 میلیارد پوند نوشیدنی و غذای خوراکی تبدیل می شود. این به معنای کاهش یک سوم وزن بین تولید و خرده فروشی است. بخشی از این کاهش وزن به دلیل پیرایش و ذخیره سازی مزرعه است، اما بیشتر حجم آن به عنوان محصولات جانبی مورد استفاده در دامپروری یا کاربردهای صنعتی بازیافت می شود. سایر کاهش وزن در فرآوری و تولید انجام می شود، زیرا محصولات خام از چربی و استخوان جدا می شوند، پوست کنده می شوند، پخته می شوند، خشک می شوند و ذخیره می شوند. فساد به خصوص در محصول تازه رخ می دهد.
تلفات خرده فروشی و خانگی مواد غذایی خوراکی 31 درصد از پوند غذای موجود برای مصرف و 33 درصد از کالری غذای موجود برای مصرف تخمین زده می شود ( بازبی و همکاران، 2013 ، 2014 ). در سال 2010، این زیان/ضایعات کل برابر با 161.6 میلیارد دلار بود (بازبی و همکاران، 2014 )، که حدود 11 درصد از کل ارزش فروش مواد غذایی و نوشیدنی در سال 2013 دلار (1624 میلیارد دلار) است ( موسسه غذا، 2014 ).
664 میلیارد پوند نوشیدنی و غذای خوراکی در دسترس مصرف کنندگان را می توان بیشتر تقسیم کرد تا اهمیت نسبی خرده فروشی های مختلف را نشان دهد. شکل 2-3 از داده های بررسی ملی سلامت و تغذیه سال 2005-2008 (NHANES) و داده های سال 2012 از خدمات تحقیقات اقتصادی USDA (ERS) استفاده می کند تا نشان دهد که حدود دو سوم حجم غذاها و نوشیدنی های خوراکی موجود و حدود نیمی از دلاری که برای غذا صرف می شود در خانه مصرف می شود و بقیه آن خارج از خانه مصرف می شود ( لین و گاتری، 2012 ).
شکل 2-3
درصد کالری و صرف غذا برای غذای مصرف شده در خانه و خارج از خانه. منابع: ERS، 2013a; لین و گاتری، 2012.
اهمیت اقتصادی اجزای زنجیره غذایی ایالات متحده
درصد درآمد صرف شده برای غذا تقریباً 10 درصد است ( ERS، 2013a )، اگرچه بسته به درآمد خانوار تا حدودی متفاوت است (به فصل 5 مراجعه کنید ). با این حال، به طور کلی، سیستم غذایی یکی از مهم ترین اجزای اقتصاد ایالات متحده را نشان می دهد. این امر بر رفاه اجتماعی و اقتصادی تقریباً همه آمریکایی ها تأثیر می گذارد و نقش مهمی در رفاه جامعه جهانی ایفا می کند. USDA/ERS تخمین می زند که کشاورزی و غذا نزدیک به 776 میلیارد دلار به تولید ناخالص داخلی ایالات متحده (GDP) در سال 2012 (تقریباً 5 درصد از کل) کمک کرده است ( ERS، 2014a)). اگرچه کشاورزی تولیدی اندکی کمتر از 1 درصد تولید ناخالص داخلی تولید می کند، اما صنایع فرآوری و تولید مواد غذایی و همچنین صنایع خدمات غذایی (شامل فروشگاه های خرده فروشی) هر کدام 2 درصد دیگر از تولید اقتصادی ایالات متحده را تشکیل می دهند ( شکل 2-4 را ببینید ). سیستم غذا و فیبر ایالات متحده 18 درصد از اشتغال ( King et al., 2012 )، 4 درصد از کالاهای وارداتی و 11 درصد از صادرات را در سال 2011 به خود اختصاص داده است ( ERS، 2014c ).
شکل 2-4
ارزش افزوده تخمینی به تولید ناخالص داخلی توسط بخش های زنجیره تامین مواد غذایی ایالات متحده، 2005-2012. توجه: تولید ناخالص داخلی = تولید ناخالص داخلی. منبع: ERS، 2014a.
سهم اقتصادی نسبی هر مرحله از زنجیره تامین مواد غذایی ایالات متحده در طول 100 سال گذشته به طور قابل توجهی تغییر کرده است. به طور کلی، اهمیت اقتصادی زیربخش تولید مزرعه نسبت به سهم سایر اجزای زنجیره تامین مواد غذایی به طور پیوسته کاهش یافته است. این نشان دهنده نقش فزاینده پردازش، توزیع، و فعالیت های بازاریابی در تبدیل کالاهای خام کشاورزی به محصولات و خدمات غذایی و انتقال آنها به مصرف کنندگان در یک بازار فزاینده ملی و جهانی است. USDA به طور منظم برآورد می کند که دلار غذای مصرف کننده معمولی برای پرداخت چه چیزی استفاده می شود، بر اساس سه دیدگاه ( کانینگ، 2011 ). شکل 2-5 نشان میدهد که چگونه دلار مصرفکننده بین سالهای 1993 و 2012 بین بخشهای مزرعه و بازاریابی تقسیم شده است. سهم بازاریابی در سال 2012 این واقعیت را نشان میدهد که بیش از 80 درصد دلارهای غذایی مصرفکننده برای خدمات در تمام بخشهای پس از برداشت عرضه غذا پرداخت میکنند. زنجیر؛ 17 درصد باقی مانده به عنوان درآمد ناخالص به تولیدکنندگان مزرعه بازگردانده می شود. به عنوان یک نقطه مقایسه تاریخی، در سال 1950 بیش از 40 درصد از مخارج غذای مصرفی به تولیدکنندگان مزرعه اختصاص داشت ( Schnepf, 2013).). بسیاری از تغییرات در سهم مزرعه از مخارج غذا در طول زمان نیز منعکس کننده مصرف رو به رشد غذا در خارج از خانه است (جایی که طبق تعریف، صنایع خدمات غذایی سهم بیشتری از دلار را به خود اختصاص می دهند). با این حال، در سالهای اخیر، سهم مزرعه از مخارج غذای خانگی در واقع به بیش از 26 درصد افزایش یافته است.
شکل 2-5
سهم مزرعه از مخارج غذای مصرفی، 1993-2012. منبع: ERS، 2014b.
شکل 2-6 به دلار غذای مصرفی از جنبه دوم نگاه می کند، یعنی توزیع دلارهای غذای مصرفی بر اساس ارزش افزوده (یا سهم اقتصادی حاشیه ای) حاصل از هر مرحله متوالی در فرآیند تولید و توزیع غذا. “ارزش افزوده” به عنوان درآمد حاصل از فروش خروجی منهای هزینه های کالاها و خدمات خریداری شده از سایر موسسات تعریف می شود. با استفاده از معیارهای ارزش افزوده برای سال 2012، شرکت های نهاده کشاورزی و کشاورزی تنها 12 درصد از کل ارزش اقتصادی ایجاد شده در سیستم غذایی (به ترتیب 9.7 و 2.4 درصد) را بر عهده دارند. فرآوری و بسته بندی مواد غذایی با هم تقریباً 19 درصد ارزش را تشکیل می دهند، در حالی که بخش های خرده فروشی مواد غذایی و خدمات غذایی بیشترین ارزش افزوده اقتصادی را با بیش از 44 درصد از کل ارائه می دهند.ERS، 2014b ).
شکل 2-6
توزیع ارزش افزوده در زیر بخش های زنجیره تامین مواد غذایی، 1993-2012. منبع: ERS، 2014b.
رویکرد سوم برای درک توزیع دلار غذای مصرفی در میان بخشهای مختلف، این توزیع را بر اساس تخصیص ارزش اقتصادی به عوامل اولیه تولید نشان میدهد: نیروی کار داخلی، سرمایه، مالیات بر تولید، و واردات ( شکل 2-7 را ببینید).). تقریباً یک سوم کل هزینههای مربوط به غذا، هزینههای سرمایهای مرتبط با مالکیت یا اجاره اموال (زمین، ماشینآلات، ساختمانها و سایر نهادههای سرمایه) مورد نیاز برای تولید مواد غذایی را پوشش میدهد. نیمی از تمام هزینه ها صرف جبران خسارت کارگران و مدیران می شود (از طریق بازده خالص نیروی کار و مدیریت، دستمزد، حقوق و مزایا). این نشان دهنده این واقعیت است که تبدیل کالاهای خام به محصولات غذایی ایمن و خوراکی به وظایف مختلفی نیاز دارد و مصرف کنندگان در حال حاضر برای بخش اعظم این کار به بخش های مختلف صنایع غذایی وابسته هستند. شکل 2-7همچنین توزیع ارزش افزوده به عوامل مختلف تولید را برای هر زیربخش در زنجیره تامین مواد غذایی نشان می دهد. بخش تولید مزرعه به دلیل تخصیص بیشتر بازده اقتصادی خود به نهاده های سرمایه قابل توجه است، در حالی که بخش خدمات غذایی بیشتر بر هزینه های نیروی کار متمرکز است.
شکل 2-7
توزیع ارزش افزوده بر اساس عامل تولید در میان زیربخش های زنجیره تامین مواد غذایی ایالات متحده، 2012. منبع: ERS، 2014b.
زمینه های بیوفیزیکی و اجتماعی / نهادی
تا این مرحله، این گزارش بر زنجیره تامین مواد غذایی به عنوان هسته اصلی سیستم غذایی ایالات متحده متمرکز شده است. با این حال، این سیستم اقتصادی تولید، پردازش، توزیع، بازاریابی و مصرف مواد غذایی توسعه یافته و در یک زمینه بیوفیزیکی و اجتماعی/نهادی گستردهتر عمل میکند. شکل 2-8 یک تصویر بصری از ارتباطات بین اجزای مختلف سیستم غذایی ایالات متحده و این زمینه گسترده تر را ارائه می دهد.
شکل 2-8
پیوندهای بین زنجیره تامین مواد غذایی و زمینه بیوفیزیکی و اجتماعی / نهادی بزرگتر.
محیط زیست فیزیکی
در ابتدا، باید بدیهی باشد که منابع طبیعی (به عنوان مثال، زمین، آب، مواد مغذی، نور خورشید، انرژی، تنوع زیستی و تنوع ژنتیکی) ورودی های حیاتی را برای بخش کشاورزی فراهم می کند که بهره وری و خروجی را که وارد بقیه بخش ها می شود، ممکن می سازد. زنجیره تامین مواد غذایی بر اساس مطالعه سال 2006 توسط موسسه آب و هوای پوتسدام، ایالات متحده از نظر اندازه و کیفیت زمین های کشاورزی، منابع آبی و تنوع مناطق رشد آب و هوایی مطلوب، یکی از دو منطقه حاصلخیز در جهان است. تحقیقات تأثیر ( دوتیا، 2014). این مواهب طبیعی با سرمایهگذاریهای دولتی و خصوصی در تحقیق و توسعه افزایش بهرهوری افزایش یافته است: کودها و مواد شیمیایی کشاورزی، مکانیزاسیون، اصلاح گیاهان و حیوانات کارآمد، سیستمهای مدیریت اطلاعات، و سیستمهای پردازش و پردازش دائما در حال تکامل. در نتیجه، ایالات متحده از مزیت نسبی جهانی در تولید بسیاری از انواع محصولات کشاورزی هم برای مصارف داخلی و هم برای صادرات برخوردار است.
علیرغم این مزایا، توسعه و عملکرد زنجیره تامین مواد غذایی میتواند با مصرف منابع کمیاب (مانند انرژی یا مواد مغذی)، آلوده کردن منابع، یا تولید خروجیها (اغلب محصولات زائد) که کیفیت محیط زیست بیوفیزیکی را کاهش میدهد، پایه منابع طبیعی را کاهش دهد. . این اثرات منفی را می توان از طریق سرمایه گذاری های دولتی و خصوصی برای کاهش یا کاهش آسیب ها کاهش داد و چنین سرمایه گذاری هایی سهم فزاینده ای از بودجه تحقیق و توسعه (R&D) در دهه های اخیر را به خود اختصاص داده است. امروزه، تخریب خاک در آمریکای شمالی تنها بر 25 درصد از زمین های زراعی تأثیر می گذارد، در مقایسه با تقریباً دو سوم در آفریقا و بیش از 50 درصد در آمریکای لاتین ( Wiebe, 2003).). در نتیجه، ایالات متحده همچنین دارای مزیت نسبی زیستمحیطی در تولید محصولات کشاورزی و محصولات دامی است.
محیط زیست بیوفیزیکی به عنوان منبع ورودی های حیاتی و دریافت کننده جریان زباله و محصولات جانبی تولید مزرعه و غذا، جزء جدایی ناپذیر سیستم غذایی ایالات متحده است و کیفیت و شرایط آن برای پایداری طولانی مدت حیاتی است. از سیستم غذایی عناصر کلیدی بیوفیزیکی سیستم غذایی در شکل 2-8 نشان داده شده است.
زمینه اجتماعی/سازمانی
طیف گسترده ای از عوامل اجتماعی و نهادی نیز شیوه های تکامل و عملکرد سیستم غذایی ایالات متحده را شکل می دهند. این عوامل را می توان به چهار دسته دسته بندی کرد: (1) بازارها، (2) سیاست ها، (3) علم و فناوری، و (4) سازمان های اجتماعی. نمونه هایی از انواع نیروها در هر دسته در شکل 2-8 نشان داده شده است.
بازارهاسیستم غذایی به وضوح توسط ساختار بازارها، تغییرات در عرضه و تقاضا، و تغییرات در وضعیت اقتصادی مصرف کنندگان ایالات متحده در طول زمان هدایت می شود. تغییرات در اندازه، تعداد و سازماندهی مشاغل مزرعه و مواد غذایی طی 50 سال گذشته نیز به طرز چشمگیری شیوه تولید محصولات غذایی و توزیع بازده اقتصادی در سراسر زنجیره تامین مواد غذایی را تغییر داده است. این تغییرات با تغییر در ترجیحات مصرف کننده و الگوهای مصرف مواد غذایی مرتبط است. سیستم غذایی همچنین با سایر بخشهای اقتصاد ایالات متحده از طریق مبادله ورودیها یا خروجیها و رقابت برای مواد خام و دلارهای مصرفکننده تعامل دارد. به عنوان مثال، زمین به عنوان یک منبع برای تولید مواد غذایی بسیار مهم است، اما همچنین فیبر، محصولات انرژی زا و درختان را رشد می دهد و به عنوان یک مخزن کربن عمل می کند. زمین همچنین منبع حیاتی برای سکونت است، مشاغل، جاده ها، تفریحات و امکانات رفاهی. در پیوند مصرف، الگوهای تغذیه با سبک زندگی برای شکل دادن به نتایج سلامتی در تعامل است. بنابراین، در حالی که سیستم غذایی دارای مرزهایی است، این مرزها نفوذپذیر هستند و اغلب با سایر سیستم های مهم انسانی همپوشانی دارند. در نتیجه، برای درک هر سیستم غذایی، مهم است که تجزیه و تحلیل دقیقی از نحوه شکلگیری و شکلگیری بازارها توسط رفتارهای کشاورزان، پردازشکنندگان، فروشندگان، تولیدکنندگان، بازاریابان و مصرفکنندگان در نظر گرفته شود.
سیاستها بسیاری از سیاستهای محلی، ایالتی و فدرال مستقیماً بر فعالیتهای کشاورزی ایالات متحده، شیوههای پردازش و بازاریابی مواد غذایی، راهنماییهای تغذیه، و رفتارهای مصرف مواد غذایی تأثیر میگذارند. اینها شامل سیاستهای مدیریت ریسک و کالاهای مزرعه، برنامههای تغذیه، مقررات ایمنی مواد غذایی، مقررات کار، قوانین زیستمحیطی، و برنامههایی برای ترویج یا شکلدهی الگوهای تجارت بینالمللی در محصولات کشاورزی و محصولات غذایی است. مسیر تغییر و عملکرد هر سیستم غذایی مستلزم درک پیکربندی سیاستهای عمومی و خصوصی و سیاستها و منابع پشت آن است و قوانین، مقررات جدید و تغییرات در هزینههای عمومی میتوانند اهرمهای اصلی مورد استفاده بازیگران اجتماعی برای تغییر باشند. رفتارهای سیستم غذایی
علم و تکنولوژیتحقیقات و نوآوریها مسیر تغییرات فنآوری را در بخشهای کشاورزی و صنایع غذایی شکل میدهند. در ایالات متحده، محرکهای نوآوری فنآوری در غذا و کشاورزی شامل شبکه گسترده موسسات تحقیقاتی کشاورزی عمومی (به عنوان مثال، دانشگاههای اعطای زمین، خدمات تحقیقات کشاورزی) و همچنین برنامههای تحقیق و توسعه قابل توجهی است که توسط بخش خصوصی تجارت کشاورزی و مواد غذایی اجرا میشود. شرکت های صنعتی دانشگاههای اعطای زمین با مأموریت خود برای ادغام تحقیقات، آموزش و ترویج، با ایجاد مسیری مؤثر برای انتقال فوریترین نگرانیهای کشاورزان به محققان، و انتقال راهحلها از محققان به کشاورزان از طریق شبکه ترویج، برای تحقیق و توسعه کشاورزی بسیار حیاتی بودهاند. . با یکدیگر، مؤسسات بخش دولتی و خصوصی اطلاعاتی را که بازیگران اصلی سیستم غذایی در مورد عملکرد رویکردهای جایگزین برای کشاورزی و تأمین غذا دارند تعیین می کنند و بر قابلیت اقتصادی نسبی سیستم های مختلف تولید مزرعه و پردازش مواد غذایی تأثیر می گذارند. در این زمان، بودجه برای تحقیقات عمومی در کشاورزی و مواد غذایی در حال کاهش است و در بسیاری از موارد با بودجه تحقیق و توسعه از بخش خصوصی برای توسعه محصولات تجاری جایگزین شده است.Buttel، 2003b ; پاردی و همکاران، 2013 ).
سازمان های اجتماعی بسیاری از بازیگران، سازمان ها و گروه های ذینفع فعالانه به دنبال تغییر رفتارهای مصرف کننده و تولید کننده و شکل دادن به “ساختار و رفتار نهادهای دولتی و خصوصی” هستند ( NRC، 2010).، پ. 272). شرکتهای خصوصی، سازمانهای دولتی و سازمانهای غیرانتفاعی مرتباً اطلاعاتی را در اختیار مصرفکنندگان قرار میدهند به این امید که بر رفتارهای مصرف مواد غذایی آنها تأثیر بگذارند. سایر بازیگران فقط به طور غیرمستقیم درگیر سیستم غذایی هستند، اما علایق و ترجیحات آنها مستقیماً بر پویایی سیستم غذایی تأثیر می گذارد. اینها شامل گروههای ذینفع مزرعه و غذا، سازمانهای دولتی، سازمانهای مدنی جامعه، مفسران رسانهها و دانشگاهیان است. فعالیتهای این گروهها رفتارهای بازیگران و شرکتها را در سیستم تولید و غذای مزرعه شکل میدهند (و به آنها پاسخ میدهند)، بازارها و اغلب سیاستهای عمومی را تغییر میدهند.
مرزهای سیستم غذایی ایالات متحده
همانطور که در بالا توضیح داده شد، تعریف کاری کمیته از سیستم غذایی ایالات متحده شامل اجزای اصلی زنجیره تامین مواد غذایی و همچنین ویژگیهای کلیدی بافت بیوفیزیکی و اجتماعی/نهادی گستردهتر است که در آن تولید، پردازش، توزیع، بازاریابی و مصرف مواد غذایی است. فعالیت ها صورت می گیرد. هر گونه ارزیابی از اثرات پیکربندی های جایگزین سیستم غذایی ایالات متحده مستلزم مشخص کردن مرزهای سیستم مورد نظر است (به فصل 7 مراجعه کنید ). بسته به سؤالات مورد علاقه، این رویکرد ممکن است به یک رویکرد محلی، بخشی، ملی یا جهانی نیاز داشته باشد.
در یک سطح، می توان کل سیستم غذایی ایالات متحده را به عنوان یک سیستم ملی واحد تصور کرد. این شامل تمام بخشهای زنجیره تامین مواد غذایی است که در داخل مرزهای ایالات متحده وجود دارد و همچنین منابع بیوفیزیکی که مزرعه و تولید غذا به آنها وابسته است و مؤلفههای اجتماعی و نهادی که مستقیماً پویایی مزرعه و فعالیت سیستم غذایی را شکل میدهند.
Many analyses will choose to focus on a smaller scale, perhaps by examining the dynamics of the food system in particular regions of the United States, or by focusing on the production of a particular commodity or class of commodities (say the poultry production system, or the fruit and vegetable system). In these cases, the general conceptual model that includes both the supply chain and the biophysical and social/institutional components is still helpful in pointing to the key components that an assessment would need to include. In these cases, the physical and economic boundaries of the components that are considered to be “inside” or “outside” the system may differ, depending on the focus of the study.
اگرچه ترسیم یک خط روشن در مرز ایالات متحده هنگام تعریف سیستم غذایی می تواند از نظر تحلیلی مفید باشد، اما نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که سیستم غذایی ایالات متحده به طور فزاینده ای در یک سیستم غذایی جهانی بسیار بزرگتر یکپارچه شده است. مرزهای سیستم غذایی ایالات متحده برای سایر سیستم غذایی جهان بسیار نفوذپذیر است ( شکل 2-9 را ببینید.). مردم مهاجرت می کنند، نهاده های کشاورزی و محصولات غذایی مورد معامله قرار می گیرند و سیاست ها و بازارها پیامدهای قیمتی و رفتاری را در جاهای دیگر ایجاد می کنند. تغییرات در شرایط محیطی جهانی همچنین بر پویایی سیستم غذایی در سراسر مرزهای ملی تأثیر می گذارد. برخی از این تعاملات اپیزودیک هستند، اما بسیاری از آنها به وابستگی های متقابل عمیقی تبدیل شده اند. در نتیجه، هرگونه تجزیه و تحلیل از اثرات تغییرات در سیستم غذایی ایالات متحده بدون در نظر گرفتن پاسخ ها و بازخوردهای مربوط به بازارهای جهانی، سیاست ها، فناوری و تأثیرگذاران ناقص خواهد بود.
شکل 2-9
مدل مفهومی ارتباط بین سیستم غذایی ایالات متحده و سیستم غذایی جهانی
تکامل سیستم غذایی ایالات متحده
این بخش تاریخچه مختصری از غذا و کشاورزی در ایالات متحده را با برجسته کردن رویدادهایی که توسعه سیستم غذایی فعلی را شکل داده است ارائه می دهد. این به محرک های اصلی و روندهای اصلی اشاره می کند که به شکل دادن به این سیستم دائماً در حال تغییر و تحول در آینده ادامه خواهند داد. همانطور که کمیته در فصل 6 عمیق تر بحث می کند، سیستم غذایی نمونه خوبی از یک سیستم تطبیقی پیچیده است که در آن تغییرات در یک بخش (یا خارج از سیستم) اغلب نتایج غیرمنتظره ای را در قسمت های دیگر سیستم غذایی ایجاد می کند. ارزیابی اثرات پیکربندیهای مختلف سیستم غذایی نیاز به ادغام ملاحظات در مورد اینکه چگونه محرکها و بازخوردهای کلیدی بر نتایج تأثیر میگذارند، دارد.
جدول زمانی نشان داده شده در شکل های 2-10 و 2-11 یک راهنمای زمانی بسیار کلی برای برخی از رویدادهای کلیدی یا تغییرات در منابع طبیعی، بازارها، سیاست ها، علم و فناوری، و همچنین سازمان های اجتماعی که تکامل را شکل داده اند، ارائه می دهد. مزرعه و سیستم غذایی ایالات متحده از 1800 تا 2014. با نگاهی طولانی، سیستم غذایی فعلی ایالات متحده به وضوح شباهت کمی به سیستم غذایی دارد که جمعیت این کشور را در طول قرن 19 حفظ کرده است. شکل 2-12نشان میدهد که چگونه بخش کشاورزی شاهد رشد چشمگیری (هم در تعداد مزارع و هم در سطح زیر کشت مزرعه) در طول قرن نوزدهم بود، زیرا نرخ بالای مهاجرت و گسترش سریع سکونتگاههای مرزی به رشد کشور کمک کرد. در طول قرن بیستم، تولید همچنان رو به افزایش بود، اما تغییرات تکنولوژیکی و رشد در اندازه مزرعه با کاهش پیوسته تعداد مزارع و اندازه نیروی کار استخدام شده مزرعه همراه بود. در همین حال، مجموع هکتارهای مورد استفاده در کشاورزی نسبتاً ثابت ماند، اگرچه کل زمینهای کشاورزی برتر موجود به آرامی کاهش یافته است زیرا مناطق شهری و حومهای به مزارع مزرعهای سابق در حومه شهرها و شهرهای کوچک گسترش یافتهاند.
شکل 2-10
محرک ها و تغییرات عمده در غذا و کشاورزی در ایالات متحده از 1800 تا 1960. منابع: ARS، 2014; بک استرند، 2002.
شکل 2-11
محرک ها و تغییرات عمده در غذا و کشاورزی در ایالات متحده از 1960 تا کنون. منبع: گاردنر، 2002.
شکل 2-12
تعداد جریب زمین کشاورزی، تعداد مزارع، جمعیت مزرعه، و تعداد کارگران مزرعه اجیر شده در ایالات متحده از 1850 تا 2012. منابع: کشاورزی در کلاس درس، 2014; BLS، 2014; NASS، 2014a،؛ اداره سرشماری ایالات متحده، 2014a،؛ USDA، 2012.
تغییرات چشمگیر مشابهی در سراسر زنجیره تامین مواد غذایی رخ داده است که تأثیرات شگرفی بر وضعیت تغذیه و سلامت جمعیت دارد. شکل 2-13 رشد ثابتی را در دسترسی به کالری (بر اساس سرانه) از اواسط قرن بیستم نشان می دهد. این نمودار همچنین افزایش مداوم حجم هزینههای غذای تعدیلشده بر اساس تورم در ایالات متحده را نشان میدهد که احتمالاً بخشی از آن به دلیل بهبود رژیمهای غذایی، افزایش مصرف محصولات دامی و تغییر به سمت مصرف مواد غذایی خارج از خانه است. از طرف دیگر، افزایش چاقی و کالری مصرفی سرانه تنظیم شده با کاهش نیز از اواسط قرن بیستم رخ داده است.
شکل 2-13
روند در شاخص های اصلی عرضه، هزینه ها و تغذیه در ایالات متحده آمریکا، 1900 تا کنون. منابع: CDC/NCHS، 2014; CNPP، 2014; ERS، 2013a.
اگرچه این ارقام نکات برجسته ای از روندهای کلی را ارائه می دهند، اما به طور کامل تحولات زیست محیطی، مزرعه، خارج از مزرعه، و اجتماعی را که هر دو ناشی از این تحول کشاورزی بوده و شکل داده اند، توضیح نمی دهند. در چند بخش بعدی، اهمیت این تحولات را با جزئیات بیشتری بررسی می کنیم. این بحث حول پنج عامل اصلی تغییر که در بالا معرفی شد سازماندهی شده است: (1) تغییر محیطی. (2) بازارها؛ (3) سیاست ها؛ (4) فناوری؛ و (5) سازمان های اجتماعی. هر یک از این نیروها نمایانگر فرآیندهای پویایی هستند که به تأثیرات بهداشتی، زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی سیستم غذایی ایالات متحده ادامه خواهند داد.
تغییر محیط زیست
کیفیت و توزیع فضایی منابع طبیعی ما – خاک، آب و آب و هوا – به توسعه کلی و ویژگی منطقه ای تولید مزرعه در سراسر ایالات متحده کمک کرده است. در طول 100 سال گذشته، تغییرات در شرایط منابع (به عنوان مثال، کیفیت خاک و در دسترس بودن آب) و آگاهی فزاینده از اثرات زیست محیطی فعالیت های کشاورزی (و پاسخ های سیاستی مرتبط) محرک های مهم تغییر در بخش کشاورزی ایالات متحده بوده است.
فردریک جکسون ترنر، مورخ برجسته آمریکایی، استدلال کرد که اوایل قرن بیستم نقطه عطف مهمی در جامعه و فرهنگ آمریکا بود ( کرونون، 1987 ). قبل از آن زمان، رشد و توسعه ملت مبتنی بر در دسترس بودن مقادیر نسبتاً زیادی از زمین های بکر و منابع طبیعی در مرزهای کشور بود. ساکنان اولیه یک زمین کشاورزی نسبتاً غنی با خاک خوب و آب و هوای مساعد کشف کردند. یک سری از مهاجرتها به سمت غرب انجام شد زیرا زمینهای کشاورزی در 13 مستعمره اولیه به دلیل کشت فشرده در آنجا و همچنین رقابت کشاورزانی که به سرزمینهای تازه افتتاح شده (مثلاً دره رودخانه اوهایو و ایالتهای کمربند ذرت) با آبوهوا و اقلیم نقل مکان کرده بودند، شروع به تخلیه کردند. خاک هایی که برای تولید محصول مناسب ترند.
تفاوت های منطقه ای در آب و هوا، کیفیت زمین، و در دسترس بودن نیروی کار منجر به توسعه سیستم های کشاورزی متمایز شد ( Pfeffer, 1983).). الگوهای سکونت در غرب میانه در اواسط دهه 1800 نیز توسط تعداد زیادی از مهاجران شمال اروپا شکل گرفت که تجربه گسترده ای با سیستم های مخلوط محصول و دام داشتند. جنوب شرقی ایالات متحده تحت سلطه کشاورزی مزرعه ای تحت حمایت بردگان بود که محصولات صادراتی (پنبه، تنباکو) تولید می کرد و منجر به سرمایه گذاری اندکی در زیرساخت های اجتماعی می شد. کالیفرنیا پس از استقرار اسپانیاییها دارای یک سیستم هوسندا بود که در آن زمینداران بزرگ سیستمهای آبیاری پیچیده و عملیات کشاورزی را ایجاد کردند که در زمینهای وسیع پخش میشد. تفاوت در پایگاه اصلی منابع طبیعی و تغییرات در شرایط منابع مرتبط با سیستم های کشاورزی مختلف، الگوهای مدیریت زمین و جابجایی جمعیت را شکل داد. یکی از عوامل مهم در این تکامل این بود که در دسترس بودن زمین در اکثر مناطق ایالات متحده بسیار بیشتر از در دسترس بودن نیروی کار بود، به جز جایی که از بردگان استفاده می شد. در آیووا و بسیاری از غرب میانه، دولت ایالات متحده بخش های چهارم (160 هکتار) را واگذار کرد.3 به کسانی که می توانند نشان دهند که از آن به طور موثر استفاده کرده اند.
بسته شدن مرزهای آمریکا همزمان با افزایش صنعتی شدن و تمرکز فعالیت های اقتصادی در مراکز شهری این کشور در حال رشد اتفاق افتاد. فرآیند مهاجرت از کشاورزی با زمانی همراه بود که مقدار زمین در دسترس برای کشاورزی در اوج خود بود ( شکل 2-11 را ببینید )، که منجر به رشد اندازه مزرعه و تغییرات فنی سریع شد که باعث بهرهوری و تولید بیشتر توسط یک واحد کوچکتر شد. تعداد مردم.
در دسترس بودن و کیفیت منابع طبیعی همچنان عامل اصلی تصمیمات مدیریتی در سیستم غذایی ایالات متحده، به ویژه در سطح مزرعه است. کشاورزان بر اساس در دسترس بودن آب، مناسب بودن آب و هوا و کیفیت خاک تصمیمات مربوط به محصول را می گیرند. در نتیجه، زمینهای کشاورزی برتر تمایل دارند در جایی قرار بگیرند که منابع طبیعی فراوان باشد (یعنی خاکهای غنی و عمیق، منابع آب سطحی و زیرزمینی موجود، و آب و هوای مطلوب). در دهههای ابتدایی قرن بیستم، در بسیاری از مناطق ایالات متحده، زمینهای کشاورزی برتر با مراکز شهری متکی به منابع طبیعی، بهویژه آب و شرایط آب و هوایی مطلوب جایگزین شد. این امر تولید مواد غذایی را مجبور به تولید زمین هایی کرد که با منابع طبیعی کمتر و شرایط رشد رضایت بخش کمتر مشخص می شد.
این فناوری ها منجر به تولید موفقیت آمیز غذا برای جمعیت رو به رشد شد، اما بدون عواقب زیست محیطی قابل توجهی نبود. در دهه 1930، کشاورزی ایالات متحده در دشت های بزرگ و غرب با خشکسالی شدید و فرسایش گسترده خاک (معروف به “کاسه گرد و غبار”) مواجه شد که منجر به تمرکز بر سیاست ها و شیوه های حفاظت از خاک شد. نگرانیهای فزاینده در مورد تأثیرات استفاده از آفتکشها و کودهای مصنوعی بر کیفیت خاک، تنوع زیستی گونهها، و کیفیت آب و هوا در نیمه دوم قرن بیستم، و همچنین پمپاژ بیش از حد آبهای زیرزمینی در چندین بخش از کشور، جرقهای برای توسعه بیشتر آبهای زیرزمینی شد. سیاست های حفاظتی، مقررات حفاظت از محیط زیست، و علاقه مجدد به تولید مواد غذایی، فیبر و سوخت که از استراتژی های مدیریتی استفاده می کند که کمترین تأثیر را بر محیط زیست دارد.
دهه 1960 نگرانی های بیشتری را در مورد تأثیر آفت کش ها بر محیط زیست ایجاد کرد. انتشار کتاب بهار خاموش توسط راشل کارسون در سال 1962 با شروع توسعه سیاست های شاخصی مانند تشکیل آژانس حفاظت از محیط زیست (EPA) در سال 1970، قانون حشره کش، قارچ کش و جونده کش فدرال 1972، 4 و فدرال 1972 اعتبار دارد. قانون کنترل آلودگی آب 5(که معمولاً به عنوان قانون آب پاک شناخته می شود). در سالهای اخیر، توسعه و اتخاذ استراتژیهای مدیریت یکپارچه آفات در تلاش برای رسیدگی به مشکلات آفات و در عین حال کاهش مقاومت به آفات، حفاظت از کیفیت آب، و کاهش قرار گرفتن انسان و حیات وحش در معرض مواد شیمیایی سمی بالقوه افزایش یافته است. علاوه بر این، اتروفیکاسیون گسترده سیستم های آب شیرین و مناطق هیپوکسی در خلیج مکزیک در 30 سال گذشته، که به بارگیری مواد مغذی عمدتاً از کشاورزی نسبت داده می شود، درخواست برای افزایش مقررات در مورد آلودگی غیر نقطه ای در چندین ایالت ایالات متحده را تشدید کرده است.
اخیراً، تقاضای مصرف کنندگان برای محصولات سازگار با محیط زیست، تصمیمات مدیریت کشاورزی را شکل می دهد. به عنوان مثال، افزایش تقاضا برای غذاهای ارگانیک و حیواناتی که به صورت انسانی پرورش یافته اند، نتیجه انتخاب مصرف کننده و تغییرات متعاقب آن در استانداردهای خریداران شرکتی است (پدیده ای که به عنوان “کشش بازار” شناخته می شود). علاوه بر این، تغییرات آب و هوایی به احتمال زیاد به یک محرک مهم در شیوه های کشاورزی ایالات متحده تبدیل خواهد شد، زیرا تغییرات دما و الگوهای بارندگی ممکن است انواع و کمیت محصولات کشت شده در زمینی که اکنون پربارترین زمین کشاورزی در ایالات متحده است را محدود کند.
بازارها
یک محرک اصلی تکامل سیستم غذایی ایالات متحده – که امروزه نیز ادامه دارد – نیروهای بازار، به ویژه فشار رقابتی برای تولید بیشتر و کارآمدتر است. نیروهای بازار منعکس کننده تصمیمات بازیگران اقتصادی هستند که به دنبال به حداکثر رساندن رفاه خود هستند، و همیشه در زمینه های نهادی، سیاسی و تکنولوژیکی گسترده تر اتفاق می افتد (که در بخش های بعدی با جزئیات بیشتر بحث می شود)، که به نوبه خود توزیع هزینه ها و منافع اقتصادی را شکل می دهد. . در طول قرن گذشته، رقابت شدید بازار، جهانی شدن، و تغییرات در ترجیحات مصرف کنندگان به تجدید ساختار چشمگیر سازمان مزرعه و تولید مواد غذایی و توسعه بازارها و فن آوری های مواد غذایی جدید و به سرعت در حال تحول کمک کرده است. برخی از این تغییرات وابسته به یکدیگر به طور خلاصه در زیر توضیح داده شده است.
تجدید ساختار مزرعه و تولید مواد غذایی
رقابت برای مولد و سودآور بودن و توسعه فن آوری های جدید و شیوه های مدیریتی به ادغام مزارع قابل توجه در ایالات متحده کمک کرده است. در سال 1850، تقریباً نیمی از جمعیت ایالات متحده در مزارع زندگی می کردند. امروزه کمتر از 1 درصد از آمریکایی ها امرار معاش خود را از کشاورزی به دست می آورند ( BLS، 2014 ؛ اداره سرشماری ایالات متحده، 2014a ). این “انتقال بزرگ کشاورزی” در قرن بیستم نامیده شده است. کشاورزی به عنوان یک استراتژی معیشت خانوار رها شد ( لوبائو و مایر، 2001).). کاهش انبوه جمعیت مزارع منجر به ایجاد مزارع کمتر و بزرگتر شد. تمرکز فروش و دارایی های مزرعه، تخصصی شدن شرکت ها و مناطق کشاورزی، و تمرکز تجارت کشاورزی در نیمه آخر قرن بیستم به شدت افزایش یافته است ( Buttel, 2003a ) و تا به امروز ادامه دارد.
تقریباً 80 تا 90 درصد از تولید غذای ایالات متحده در حال حاضر توسط 10 تا 20 درصد از کشاورزانی که به صورت تمام وقت کشاورزی می کنند تأمین می شود ( Hoppe and Banker, 2010 ). آنها معمولاً تحصیلات خوبی دارند و کسب و کارهای تجاری را با فروش بسیار بالاتر از آستانه 350000 دلاری USDA برای “مزارع تجاری بزرگ” اداره می کنند ( Hoppe and MacDonald, 2013 ). به موازات این، تعداد شهرستانهای وابسته به کشاورزی امروز به کمتر از 500 مورد کاهش یافته است، با فعالیتهای خارج از مزرعه مانند تولید، خدمات و امکانات رفاهی به منابع مهم رفاه محلی در شهرستانهای روستایی تبدیل شدهاند ( ERS، 2006 ، 2012 ). ). در جایی که جوامع روستایی فعالیت های خارج از مزرعه را از دست داده اند، بسیاری از خدمات مانند بیمارستان ها و مدارس تعطیل شده اند.
تمرکز همچنین در صنایع خوک و گوشت گاو رخ داده است، جایی که تولید به مزارع بزرگ تخصصی منتقل شده است ( مک دونالد و مک براید، 2009 ). به عنوان مثال، در سال 2004، 80 درصد از مزارع خوک بیش از 2000 حیوان داشتند که این رقم در سال 1992 30 درصد بود ( کی و مک براید، 2007).). ادغام عمودی تولید، فرآوری و بازاریابی بسیاری از زنجیره های تامین پروتئین حیوانی را بازسازی کرده است. به عنوان مثال صنعت طیور، جایی که یکپارچهسازها (شرکتهایی که از ادغام تغذیه، جوجهبرداری و فرآوری طیور حاصل شدهاند) و پرورش دهندگان روابط تجاری متقابل خود را تغییر دادهاند. یکپارچهسازها اکنون صاحب پرندگان هستند و فرآیند تولید را تغذیه و کنترل میکنند. این ساختار، همراه با این واقعیت که تعداد کمی از یکپارچهسازها سهم فزایندهای از بازار را کنترل میکنند، منجر به قدرت بیشتر بر پرورش دهندگان طیور و پیامدهای اجتماعی مهمی شده است. (برای اطلاعات تحقیقاتی در مورد تمرکز بازارهای گوشت، وارد و شرودر، 1994 را ببینید.)
صنعت بذر تصویر خوبی از الگوی گستردهتر ادغام شرکتهای کشاورزی در قرن بیستم ارائه میکند. دایره های کوچک در شکل 2-14 هر کدام شرکت های مستقل بذر بودند که در دهه های 1970 و 1980 نهاده ها را به کشاورزان فروختند. با این حال، مجموعهای از ادغامها و تملکها در دهه 1990 (که عمدتاً با ورود شرکتهای دارویی و شیمیایی به این بخش و با ظهور روشهای بیوتکنولوژی برای مهندسی ژنتیک بذر انجام شد) منجر به تجمیع سریع در صنعت بذر شد. در سال 2013، این بخش تحت کنترل هشت شرکت بزرگ بود ( هوارد، 2009 ، 2014 ).
شکل 2-14
ساختار صنعت بذر، 1996-2013. منبع: Howard, 2014. تجدید چاپ با اجازه. https://www.msu.edu/~howardp/seedindustry.html (دسترسی در 8 ژانویه 2015).
در نتیجه این ادغام ها، بخش ورودی بذر/بیوتکنولوژی زراعی اکنون دارای چیزی است که «نسبت تمرکز چهار بنگاه» 53.9 نامیده می شود، به این معنی که چهار شرکت بزرگ نزدیک به 54 درصد از فروش بازار جهانی را برای این نوع محصولات دارند. . چهار شرکت بزرگ در هر یک از صنایع ورودی دیگر (مواد شیمیایی کشاورزی، ماشین آلات کشاورزی، بهداشت حیوانات و ژنتیک حیوانات) نیز بیش از 50 درصد از فروش بازار جهانی را در اختیار دارند ( Fuglie et al., 2012 ). در سال 2012، وزارت دادگستری ایالات متحده مجموعه ای از کارگاه های آموزشی را ترتیب داد که به کشاورزان و سایرین اجازه داد تا نگرانی های خود را در مورد رقابت در یک بازار بسیار ادغام شده بیان کنند ( USDOJ, 2012 ). (برای انتخاب اثرات بالقوه ناشی از تجدید ساختار صنعت، به فصل 5 مراجعه کنید .)
تغییرات مشابهی – تلفیق، استفاده از فناوری جدید، ادغام عمودی، گسترش بازار و تمایز بازار – در ساختار سازمانی بسیاری از بخشهای دیگر زنجیره تامین مواد غذایی رخ داده است. اگرچه برخی از سیستمهای غذایی جایگزین پر جنب و جوش در حال ظهور هستند، اما بیشتر مواد غذایی تولید شده امروزی به هماهنگی لجستیکی زنجیرههای تامین دقیق متکی است. فشار رقابتی برای کاهش قیمت ها یک هدف کلیدی بوده است که باعث افزایش کارایی و تغییرات سازمانی در زنجیره تامین، از خرده فروش تا کشاورز می شود.
بخش فرآوری مواد غذایی تصویر خوبی از غلظت جریان مواد در زنجیره تامین مواد غذایی در ایالات متحده ارائه می دهد. 12 درصد کارخانههایی که بیش از 100 کارمند دارند، 77 درصد از کل ارزش غذا را حمل میکنند، و ادغامها و اکتسابها اغلب اتفاق میافتد ( ERS، 2014d ). تمرکز به تولید مواد غذایی محدود نمی شود. چهار شرکت برتر فرآوری گوشت گاو سهم خود از بازار کشتار را از 36 به 79 درصد بین سالهای 1980 و 2005 افزایش دادند، در حالی که نسبت غلظت چهار شرکت در گراز و طیور تا سال 2005 به 64 و 53 درصد رسید ( مکدونالد و مک براید، 2009 ). متمرکزترین بخش های فرآوری مواد غذایی همچنان بسته بندی گوشت گاو و خرد کردن دانه سویا است ( شکل 2-15 را ببینید.). تا سال 2007، نسبت غلظت در طیور به 58 درصد رسید ( شکل 2-15 را ببینید ). چشمگیرترین افزایش در غلظت بخش های پردازش مواد غذایی از سال 1990 ممکن است در بسته بندی گوشت خوک باشد، جایی که نسبت غلظت چهار شرکت از 40 به 66 درصد در سال 2007 افزایش یافت ( هندریکسون و هفرنان، 2007 ؛ سکستون، 2013 ).
شکل 2-15
شاخص تمرکز چهار شرکت (CR4): درصد کل حجم پردازش شده کنترل شده توسط چهار شرکت برتر، 1990 و 2007. منبع: داده های هندریکسون و هفرنان، 2007.
کار سیستم مزرعه و غذا
تکامل بخش کشاورزی و غذای ایالات متحده نیز بر اساس مهارت ها و در دسترس بودن نیروی کار شکل می گیرد. تولید مزرعه از چالش خاص نیاز به مقدار زیادی نیروی کار در زمانهای بحرانی (مثلاً در هنگام برداشت محصول) و به دنبال آن دورههای طولانی تقاضای کم نیروی کار رنج میبرد. تفاوت های منطقه ای در ساختار کشاورزی ایالات متحده با فراوانی یا کمبود نسبی نیروی کار مرتبط است ( Pfeffer, 1983 ). مزارع خانوادگی تا حدی به این دلیل زنده مانده اند که اعضای خانواده بدون مزد قادر به ارائه نیروی کار منعطف برای عملیات بدون هزینه های ثابت نیروی کار استخدامی بودند ( رینهارت و بارلت، 1989).). در سالهای اخیر، کشاورزان ایالات متحده و صنایع تولید مواد غذایی و خدمات غذایی بیشتر به کارگران استخدام شده تکیه کردهاند، که اعتقاد بر این است که بسیاری از آنها مجاز به کار در ایالات متحده نیستند ( مارتین، 2013 ؛ مارتین و جکسون اسمیت، 2013 ). سیاستهای مهاجرت، دسترسی به زمین برای اپراتورهای مستقل، تلاشها برای سازماندهی یا تشکیل اتحادیه کارگران استخدامشده، و رقابت از سوی بخشهای غیرکشاورزی که درآمد یا مزایای بهتری ارائه میدهند، همگی به میزانی کمک کردهاند که مزرعه و تولید مواد غذایی قادر به تکیه بر خانوادههای بدون حقوق بوده است. نیروی کار و کارگران اجاره ای ارزان قیمت ( Findeis et al., 2002 ; Martin, 2009 ).
در دسترس بودن نیروی کار منعطف و مایل به کار با دستمزدهای نسبتاً کم و حداقل مزایا، عامل مهمی در تکامل کشاورزی و صنایع سیستم غذایی بوده است ( FCWA، 2012 ). از سوی دیگر، بخشهای کشاورزی و غذا شاهد افزایش چشمگیر بهرهوری نیروی کار مرتبط با مکانیزاسیون و سایر تغییرات تکنولوژیکی بودهاند. در بیشتر قرن بیستم، مکانیزاسیون رشد مقیاس و بهره وری را در اکثر مزارع ایالات متحده تسهیل کرده است و نیروی کار را برای جریان دادن به صنایع غیرکشاورزی در مناطق شهری آزاد کرده است ( گاردنر، 2002 ؛ لوبائو و مایر، 2001).). سرعت و جهت مکانیزاسیون در تولید مزرعه و فرآوری مواد غذایی با موقعیتهایی مرتبط است که رقابت جهانی شدید است و هزینههای نیروی کار داخلی به دلیل کمبود، تغییرات در قانون کار یا تلاشها برای تشکیل اتحادیه کارگران نسبتاً زیاد است ( کالوین و مارتین، 2010 ). فیدلیباس، 2014 ؛ فریدلند و همکاران، 1981 ).
تجدید ساختار بخش فروش مواد غذایی
بخش خرده فروشی-عمده فروشی نیز از دهه 1980 با ظهور مراکز خودتوزیع توسط شرکت های بزرگ خرده فروشی مواد غذایی (آنهایی که بیش از 100 فروشگاه دارند) به طور چشمگیری تکامل یافته است. به طور سنتی، عمده فروشان مواد غذایی (و سایر کالاهای مصرفی محصولات مصرفی) را از پردازنده ها و تولیدکنندگان خریداری می کردند، موجودی را در انبارهای خود نگهداری می کردند و مجددا می فروختند و به خرده فروشی ها یا سایر خریداران تحویل می دادند. در سالهای اخیر، بسیاری از این عمدهفروشان از کار افتادهاند، به ارائه این خدمات به فروشگاههای کوچکتر محدود شدهاند یا به شرکتهای لجستیک تبدیل شدهاند. این تکامل به عنوان بخشی از استراتژیهای کسبوکار خردهفروشی به وجود آمد که برای نگهداری کمترین موجودی ممکن طراحی شده بود، که به نوبه خود باعث شد انبارهای عمدهفروشی موجودی خود را کاهش دهند و به مدل گردش سریعتر روی آورند. ایده آل، هرچند دست نیافتنی،
دهه 1990 شاهد ایجاد «ابر مراکز» خردهفروشی و فروشگاههای بزرگ بود که محصولات غیرغذایی را نیز عرضه میکردند. تغییرات عملیاتی کلیدی که این فروشگاهها را ممکن کرد، عبارت بودند از: (1) افزایش همکاری بین خردهفروشان و تامینکنندگان با توسعه مراکز توزیع متعلق به خردهفروشان. (2) کسب و تجزیه و تحلیل داده های خرید مصرف کننده در هر فروشگاه؛ 6(3) قیمت مواد غذایی پایین تر (و سود کمتر در بخش مواد غذایی) که می تواند توسط خرده فروشان با فروش سودآورتر در کالاهای عمومی حفظ شود. و (4) تجدید ساختار عملیات، بستن فروشگاه های قدیمی و تمرکز بر مناطق اصلی برای کاهش بیشتر هزینه ها. استراتژی های دیگر برای رقابتی ماندن (1) جهانی سازی است که هزینه های بازاریابی را کاهش می دهد و در تمام طول سال محصولات تازه را در دسترس قرار می دهد. (2) تمایز محصول، مانند ارگانیک یا برچسب های خصوصی. (3) امتیازات برای مصرف کنندگان (محصولات غیر غذایی، به عنوان مثال، گاز، لوازم الکترونیکی، کارواش). و (4) فن آوری های جدید، مانند خطوط خود چک.
خرده فروشان کوچکتر و شرکت های بسته بندی کالاهای مصرفی متوسط قادر به رقابت با توانایی ابرمرکزها در مذاکره با قیمت های پایین نبوده اند. به دلیل صرفهجویی در مقیاس، هزینههای فناوری و سرعت تغییرات، خردهفروشان و تامینکنندگان بزرگ قادر به خرید یا ادغام با شرکتهای دیگر بودهاند در حالی که شرکتهای کوچکتر خریداری شده یا به سادگی ناپدید شدهاند.
تغییرات ساختاری در این بخش به وضعیتی منجر شده است که 20 شرکت بزرگ خرده فروشی مواد غذایی 64 درصد از کل فروش را در اختیار دارند. چهار نفر اول نزدیک به 40 درصد از خرده فروشی مواد غذایی را به خود اختصاص داده اند و رتبه اول تقریباً 20 درصد از خرده فروشی مواد غذایی را در اختیار دارند. نود و یک درصد از خرده فروشی های مواد غذایی در برخی از انواع سوپرمارکت ها انجام می شود ( ERS، 2014f ). شکل 2-16 سهم رو به رشد فروش 4، 8 و 20 شرکت برتر خرده فروشی مواد غذایی را بین سال های 1992 و 2013 نشان می دهد. با این حال، رکود اقتصادی 2007-2009، افزایش سهم فروش را کاهش داد.
شکل 2-16
سهم 4، 8 و 20 شرکت برتر از فروش فروشگاه های مواد غذایی ایالات متحده، 1992-2013. منبع: ERS، 2014f.
تکامل سایر بخش های سیستم غذایی
برخلاف بخش فروش، ادغام در بخش خدمات غذا به سرعت اتفاق نیفتاده است. در واقع تعداد شرکت ها در این بخش افزایش یافته است. مکان های کوچک زمانی می توانند عملکرد خوبی داشته باشند که بتوانند خود را بر اساس محصولات و خدمات ارائه شده متمایز کنند.
توسعه یک زیرساخت ملی نیز بر تکامل زنجیره تامین مواد غذایی تاثیر گذاشته است. بهبود زنجیره سرما و اقتصاد حمل و نقل پتانسیل را برای بازارهای ملی گوشت تازه، غذاهای دریایی، و میوه ها و سبزیجات باز کرده است، که گاهی می تواند مکمل و گاهی جایگزین تولید محلی و فصلی شود. تکنیکهای خشک کردن انجمادی و دمای بسیار بالا اثرات مشابهی برای قهوه و محصولات لبنی داشتهاند. تکمیل سیستم بزرگراهی بین ایالتی، تحویل کامیونهای کالاهای تازه و بستهبندی شده را تقریباً به هر شهر و شهرک ممکن کرده است. این امر توسعه برندهای ملی و ادغام را در بین تولیدکنندگان و فرآوریهای مواد غذایی تسهیل کرده است و با رشد و سپس تجمیع سوپرمارکتهای زنجیرهای تأثیر مشابهی بر خردهفروشی داشته است.
کاهش هزینه ها نیز منجر به جبران تحولات شده است. به عنوان مثال، برچسب های خصوصی به دنبال ارائه یک محصول قابل مقایسه با برندهای ملی با قیمت پایین تر هستند. سهم بازار آنها اکنون به 25 درصد نزدیک شده است ( IRI, 2013 ). هزینههای پایینتر همچنین مارکها و پیشنهادات ممتاز را در بازارهای بزرگتر در دسترس قرار میدهد، و باعث میشود سوپرمارکتها و رستورانهایی با قیمتگذاری بین خانههای تخفیف/فست فود زنجیرهای و موسسات لوکس قیمتگذاری شوند. با کاهش هزینه های غذا به طور کلی به 10 درصد از درآمد یکبار مصرف متوسط آمریکایی ها، وعده های غذایی بیشتری که خارج از خانه خورده می شود نیز برای افراد بیشتری در دسترس قرار گرفته است ( ERS، 2013a ).
یکی از مهمترین تحولات بازار، ظهور بازارهای آتی 7 بوده است که در مبادلات متمرکز معامله می شوند. این امر کشف قیمت را شفافتر کرده است، عوامل عرضه/تقاضای ملی و بینالمللی را در بازارهای محلی اعمال میکند، فروش آتی و قرارداد را تسهیل میکند، و به کشاورزان، مدیریتکنندگان، پردازشکنندگان، توزیعکنندگان و کاربران ابزارهای جدیدی برای مدیریت ریسکهای قیمت در دورههای زمانی آینده داده است. . علاوه بر این، اتاقهای پایاپای در این صرافیهای متمرکز خطر نکول را از بین بردهاند و بازارهای آتی را راهی جذاب برای پوشش ریسک یا تخلیه ریسکهای قیمتی ناخواسته تبدیل کردهاند.
تغییرات در قیمت مواد غذایی
قیمت مواد غذایی تابعی از تعامل عرضه و تقاضا است، که به نوبه خود، عملکرد محرک های اصلی شامل فراهمی زیستی (زمین و آب و هوا)، درآمد تولیدکنندگان و مصرف کنندگان، بهره وری (کارایی) تولید محصولات کشاورزی و دام و … رشد جمعیت در سمت عرضه، تولید و بهره وری محصول به فناوری (به عنوان مثال، بذر، کود، و تجهیزات سرمایه) و همچنین در دسترس بودن زمین پاسخ می دهد. هر چه تولید کارآمدتر باشد (بازده بیشتر در هر جریب زمین)، قیمت کالا کاهش می یابد. احتیاط در مورد این قیمت این است که واحدهای تولیدی (به عنوان مثال، کشاورزان، پردازشگرها و شرکت های توزیع) باید حداقل میانگین هزینه های متغیر خود را پوشش دهند و حاشیه سود را فراهم کنند. اگر قیمت هایی که این تامین کنندگان می توانند در بازار دریافت کنند کمتر از هزینه های آنها باشد، آنها از تجارت خارج خواهند شد. سیاست عمومی که تولید بیشتر محصول را تشویق می کند می تواند در کاهش هزینه ها و در نتیجه قیمت (ذرت و سویا) یا کاهش رقابت و افزایش قیمت (قند) عمل کند. افزایش تقاضا برای محصولات زراعی و دام زمانی که تقاضا از عرضه بیشتر شود، قیمت را افزایش می دهد.
در سمت تقاضا، درآمد مصرف کننده، رشد جمعیت و تغییر ذائقه و ترجیحات بر تقاضای غذا تأثیر می گذارد. با افزایش درآمد، تمایل به پرداخت برای غذای بیشتر یا با کیفیت بهتر افزایش می یابد. حلقه بازخورد از بازارهای مصرف برای اطلاع رسانی به تولیدکنندگان مواد غذایی در سراسر زنجیره تامین در مورد کمیت و کیفیت غذایی که در بازار به فروش می رسد بسیار مهم است. سلایق و سبک زندگی ناهمگون مصرف کننده به شدت بر انواع مواد غذایی مورد تقاضا در بازار تأثیر می گذارد. با افزایش درآمد در جمعیت های کم درآمد تا متوسط در سطح جهان، مصرف کنندگان پروتئین حیوانی بیشتری را طلب می کنند و پرورش دام بیشتر نیازمند تولید محصول بیشتر و به طور کلی قیمت های بالاتر است. تقاضا برای خوراک دام محرکی برای افزایش تولید محصول است، اما با افزایش کارآمدی تولید محصول، قیمت هر بوشل در واقع کاهش می یابد. علاوه بر این،
نکته مهمی که باید درک کرد این است که مصرفکننده کالاهای کشاورزی خام معمولاً مصرفکننده نهایی نیست، بلکه مشتری زنجیره تأمین است (به عنوان مثال، پردازشگر/تولیدکننده، عمدهفروش یا خردهفروش). این نمایندگی ها بازخورد مصرف کنندگان نهایی را در مورد تقاضای نهایی و تمایل به پرداخت در نقطه خرده فروشی ارائه می دهند. رقابت خردهفروشی نقش مهمی در پایین نگهداشتن قیمتهای نهایی برای مصرفکنندگان، کاهش حاشیه سود در سراسر زنجیره تامین دارد.
همانطور که در شکل 2-6 به وضوح نشان داده شده است، قیمت مواد غذایی توسط بسیاری از بخش های اقتصادی فراتر از تولید کشاورزی شکل می گیرد. تغییرات در بخشهای پردازش مواد غذایی، بازاریابی، حملونقل، بستهبندی و خردهفروشی در حال حاضر تأثیر بیشتری بر قیمتهای مواد غذایی مصرفکننده دارد تا تغییرات در شیوههای تولید یا تغییرات در بازده و بازده مزرعه. همانطور که پیچیدگی زنجیره تامین مواد غذایی افزایش می یابد، قیمت مواد غذایی مصرف شده توسط مردم منعکس کننده سود حاصل از بازده تولید بیشتر و هزینه های مرتبط با افزایش پردازش و جابجایی خواهد بود. هنگامی که انتخاب های غذایی فراوان باشد، مصرف کنندگان احتمالاً با تغییر قیمت های نسبی، از بین گزینه های جایگزین جایگزین می شوند. این کشش قیمت و قیمت متقاطع تقاضا 8بر تقاطع عرضه و تقاضا و قیمت نهایی غذا تأثیر می گذارد. علاوه بر این، با واکنش کشاورزان به قیمت های بالاتر و پایین تر در بازار، چرخه عرضه بیش از حد و کمبود محصولات اساسی و دام رخ می دهد. به طور معمول، آنها بیش از برآوردهای خود از قیمتهای سال آینده پیشی میگیرند و در سالهای پس از بالا بودن قیمتها، مازاد عرضه ایجاد میکنند که قیمتها را در سال جاری سرکوب میکند. این تعدیل مستمر رخ می دهد و به تقاضاهای جهانی و داخلی پاسخ می دهد.
رقابت قیمت در میان خردهفروشان مواد غذایی یکی از دلایلی است که نوسانات کوتاهمدت قیمت کالاها به طور کامل در فروشگاههای خردهفروشی منعکس نمیشود، اگرچه در درازمدت، فشارهای تورمی بر قیمت مواد غذایی مصرفکننده تأثیر خواهد گذاشت. تورم قیمت مواد غذایی به طور سنتی با تورم کلی دنبال می شود. شکل 2-17 ثبات نسبی افزایش قیمت مواد غذایی را از سال 1975 نشان می دهد.
تغییرات در ترجیحات مصرف کننده
تغییرات در رفتارهای مصرف کننده ایالات متحده همچنین بازارها و سیستم غذایی را تغییر می دهد (به “عوامل موثر بر تصمیمات خرید غذا” در فصل 5 مراجعه کنید). در دهه 1960، با ورود بسیاری از زنان به نیروی کار برای اولین بار، صنایع غذایی از این فرصت برای بازاریابی برای زنانی استفاده کردند که زمان کمتری برای پخت و پز برای خانواده خود داشتند. پیشرفت در فن آوری های داخلی (به عنوان مثال، یخچال و فریزر و مایکروویو) و در بسته بندی افزایش عمر مفید و آماده سازی راحت تر ( بل و ولنتاین، 1997 ؛ Mintz و Du Bois، 2002 ). در نتیجه این و سایر روندهای اجتماعی و تغییرات در نگرش و رفتار مصرف کننده، در طول 60 سال گذشته درصد فزاینده ای از مواد غذایی در ایالات متحده خارج از خانه مصرف می شود ( ERS، 2013a). در مجموع، این تغییرات احتمالاً منجر به الگوهای مصرف فردی شده و مقادیر بیشتری قند، سدیم و چربی در رژیم غذایی اضافه شده است.
بسیاری از تغییرات در توزیع و مصرف غذا به دلیل خودرو بوده است ( Jakle and Sculle, 1999 ; Schlosser, 2001 ). این خودرو به سرعت معماری شهرها و شهرکهای سراسر کشور را متحول کرد و به تدریج سوپرمارکتها را در حومه شهر و دور از مناطق شهری قرار داد. دگرگونیهای اضافی که توسط این خودرو ایجاد شد، رستورانها و فروشگاههایی با خدمات سریع بودند که با پنجرههای سرتاسری برای سرعت بخشیدن به فروش، به فروش رسیدند. اگرچه صنعت رستورانداری در کل بهطور پیوسته رشد میکرد، کسبوکارهای فستفود بهویژه در اواخر قرن بیستم منفجر شدند ( Jakle and Sculle, 1999 ؛ Schlosser, 2001).). اخیراً، مطالعه ای نشان داد که درصد کالری مصرف شده از فست فود در بزرگسالان در سال های 2007-2010 (10 درصد کالری) در مقایسه با سال های 2003-2006 (13 درصد کالری) کمتر بود ( فریر و اروین، 2013 ).
اگرچه برخی از روندهای قرن بیستم به تعداد کمتری از غذاها در رژیم غذایی آمریکایی کمک کرده است، دهه های اخیر شاهد تجدید حیات در تنوع بوده است. انواع محصولات غذایی و بازارهای موجود بر اساس تقاضای مصرف کننده است، زیرا توسط فروشندگان تحریک می شود. در کنار کالا، راحتی و محصولات اصلی، شرکتهای مواد غذایی معمولی پیشنهادات جدیدی را ارائه کردهاند که بر اساس تقسیمبندی بازار و تمایز محصولات ساخته شدهاند. شاید مهم ترین تغییر در الگوهای مصرف در قرن بیست و یکم، رشد قابل توجه تقاضا برای مواد غذایی تولید شده یا عرضه شده به روش هایی بوده است که برای حمایت از اهداف بهداشتی، زیست محیطی یا برابری اجتماعی کشاورزان و مصرف کنندگان، مانند ارگانیک، مواد غذایی آزاد و غیر ارگانیک درک می شود. تجارت عادلانه، محلی و طبیعی. نگرانی های مربوط به رفاه حیوانات، توسعه محیط های آزاد و بدون قفس را تشویق کرده است. و محصولات تغذیه شده با علف. علایق جدید، مانند بدون گلوتن، فیبر بالا، و امگا 3، در نتیجه تمایل مصرف کنندگان به رژیم غذایی سالم به بازار آمده است. به عنوان مثال، تقاضا برای غذاهای ارگانیک در ایالات متحده سالانه تقریباً 20 درصد افزایش یافته است.ERS، 2014e ). علیرغم مزایای بالقوه و حفاظت های ایمنی، برخی از مشتریان – به ویژه در اروپا – ترجیحات خود را برای محصولات غذایی که بدون استفاده از ارگانیسم های اصلاح شده ژنتیکی (GMOs) رشد می کنند، ابراز کرده اند. همزمان، سیستمهای بازاریابی و توزیع مواد غذایی جایگزین جدیدی برای ارائه چنین محصولاتی از جمله بازارهای کشاورزان، تعاونیهای اجتماعی، رستورانهای جایگزین یا سوپرمارکتهای تخصصی پدید آمده و رشد کردهاند.
نقش “ریسک” در سیستم غذایی نیز در پاسخ به افزایش توجه و حساسیت مصرف کننده به این موضوع تغییر کرده است. به نظر می رسد برخی از مصرف کنندگان توجه بیشتری به ریسک های درک شده دارند و در تصمیم گیری های خرید به منابع مشکوک، فرآیندها یا خطرات آینده اهمیت بیشتری می دهند. با افزایش درآمد سرانه، به نظر می رسد آستانه ریسک قابل قبول افزایش یافته و از کاهش ریسک به سمت اجتناب حرکت می کند. در عین حال، تکنیکهای تشخیص باقیماندههای شیمیایی یا مواد خارجی حساستر شدهاند (از قسمت در میلیون تا قسمت در میلیارد یا تریلیون). اگرچه این منجر به قانون 9 حفاظت از کیفیت غذا شدو به طور موثر بند دلانی برای آفت کش ها را لغو کرد، همچنین آگاهی مصرف کننده و حساسیت به خطرات ناشی از غذا را افزایش داد. همانطور که در زیر توضیح داده شد، سیاستهای ایمنی دولت و استراتژیهای مدیریت ریسک توسط صنعت (به عنوان مثال، سیستمهای برچسبگذاری و گواهینامه و قابلیت ردیابی) نیز به طور قابل توجهی گسترش یافته و گرانتر شدهاند.
جهانی شدن
همانطور که قبلاً اشاره شد، سیستم غذایی ایالات متحده پیوندهای قوی با سیستم غذایی جهانی دارد. تا اواسط دهه 1980، ارزش صادرات و واردات محصولات کشاورزی ایالات متحده کمتر از 30 میلیارد دلار بود ( ERS، 2013b ). تا سال 2012، ارزش صادرات حدود 135 میلیارد دلار بود و واردات به 105 میلیارد دلار نزدیک شد که بیش از سه برابر افزایش برای هر کدام بود ( فلیک و همکاران، 2013 ). در عین حال، تجارت جهانی غلات، برنج، دانه های روغنی، گوشت و سایر کالاها به طور چشمگیری رشد کرده و باعث وابستگی های متقابل بین منطقه ای شده است.
تجارت جهانی غذا نیز شروع به انعکاس تخصص بیشتر در راستای منابع نسبی و مزیت نسبی کرده است. مناطقی با منابع زمینی فراوان (مثلاً آمریکای شمالی و جنوبی) صدها میلیون تن غذا در سال به مناطق پرجمعیت یا تحت فشار منابع (مثلاً خاورمیانه، شمال آفریقا و آسیا) ارسال می کنند ( پورتنوی، 2013 ). . تولیدات کشاورزی فشرده مانند میوه ها، سبزیجات، آبزی پروری و باغبانی در مقادیر بیشتری برای مصارف داخلی و برای صادرات به مناطق کم کار مانند ایالات متحده تولید می شود.
تغییرات در عرضه و تقاضای غذا در کشورهای دیگر نوید می دهد که محرک اصلی قیمت کالاها و فرصت های بازاریابی برای کشاورزان ایالات متحده و شرکت های فرآوری و توزیع مواد غذایی باشد. به عنوان مثال، یک مشکل جدی در بسیاری از کشورها، تداوم ناامنی غذایی است که میتواند به شکل گرسنگی مزمن، بحرانهای غذایی دورهای، یا سوءتغذیه در میان گروههای آسیبپذیر جمعیت باشد. در طول بیشتر قرن بیستم، انگیزه برای بهره وری بیشتر در تولید محصولات کشاورزی باعث کاهش مداوم قیمت مواد غذایی تعدیل شده بر اساس تورم شد. این کاهش قیمت واقعی مواد غذایی به نوبه خود عامل اصلی کاهش گرسنگی مزمن جهانی بود. در مقابل، افزایش قیمت واقعی کالاها در دهه اول قرن بیست و یکم این کاهش را معکوس کرده است.رانگ و سنوئر، 2007 ). علاوه بر این، عرضه محدود، بحرانهای جدی و موقتی غذایی را در سالهای 2008 و 2012 ایجاد کرد که با سیاستهای کنترل قیمت و کنترل صادرات که بازار را مختل میکرد، تشدید شد.
مشکل ناامنی غذایی برای برخی با توسعه اقتصادی و افزایش درآمد سرانه ترکیب شده است که باعث افزایش ترجیح پروتئین حیوانی در رژیم غذایی شده است. اگرچه این تغییرات رژیم غذایی منعکس کننده ترجیحات قوی با افزایش درآمد قابل تصرف است، آنها همچنین به چالش تغذیه 9 میلیارد نفر تا سال 2050 می افزایند. علاوه بر این، شهرنشینی با سریع ترین سرعت در تاریخ بشر پیش می رود. آفریقا و آسیا احتمالاً طی دو دهه دو سوم شهری خواهند شد. بعلاوه، تقریباً تمام رشد جمعیت جهانی پیش بینی شده از هم اکنون تا سال 2050 در کشورهای کم درآمد رخ خواهد داد که بسیاری از آنها قبلاً شلوغ هستند. این ترکیب نیروها چالش امنیت غذایی را به روشهای حیاتی تغییر میدهد.
سیاست های
آشکار شدن نیروهای بازار در کشاورزی ایالات متحده همواره توسط سیاست ها و نهادهایی شکل گرفته است که برای دستیابی به طیف وسیعی از اهداف عمومی ایجاد شده اند. توسعه سیاستهای محلی، ایالتی و فدرال برای رسیدگی به تولید مزرعه، ایمنی غذا و سایر اهداف عمومی، نقشی اساسی در تکامل سیستم غذایی فعلی ایالات متحده داشته است.
سیاست مزرعه
سیاست کشاورزی مدرن ریشه در واکنش فدرال به رکود بزرگ از طریق قانون تعدیل کشاورزی 1933 و جانشینان آن دارد. سقوط هم در تقاضای داخلی مواد غذایی و هم صادرات منجر به مازاد کاهش قیمت شده است. سیاست کشاورزی ایالات متحده با حمایت از قیمتهای کالاهای تعیینشده در سطوحی که تصور میشد منصفانهتر از قیمتهای بازار باشد، پاسخ داد. کالاهای اصلی تحت پوشش غلات، دانههای روغنی، پنبه، برنج و لبنیات بودند، اگرچه سفارشات بازاریابی برای برخی از میوهها و سبزیجات در دسترس بود. این به سرعت منجر به انباشت مازاد برای آن کالاها شد.
پاسخ خط مشی مزرعه شامل پرداخت پول به کشاورزان و انبارداران برای ذخیره مازاد، پرداخت پول به کشاورزان برای کاهش تولیدشان با بیکار کردن زمین یا حذف گله و پرداخت هزینه دفع مازاد از طریق برنامه های غذایی داخلی بود (به عنوان مثال، قانون 10 تمبر مواد غذایی 1964 و قانون تغذیه کودکان 1966 ) و از طریق صادرات، هم به عنوان کمک غذایی (به عنوان مثال، قانون عمومی 83-480 12 ) و هم به عنوان فروش تجاری یارانه ای. با افزایش هزینه های این استراتژی، دولت کندی در سال 1963 یک همه پرسی مزرعه انجام داد تا ببیند آیا کشاورزان کنترل های اجباری تولید را می پذیرند ( کوکرین و رانگ، 1992).). هنگامی که آن همه پرسی شکست خورد، سیاست مزرعه روند جداسازی حمایت های درآمدی از قیمت کالاها در بازار را آغاز کرد. در دهه 1960، حمایت سیاسی از برنامه های مزرعه با گسترش دامنه قوانین همه جانبه برای شامل حمایت از کشاورزان و همچنین برنامه های غذا و تغذیه که برای رسیدگی به مشکلات و اولویت های قانونگذاران شهری طراحی شده بود، حفظ شد.
دهه های بعدی شاهد توالی تغییر سیاست هایی بود که توسعه کشاورزی و صنایع غذایی کشور را شکل داد. در طول دهه 1970، رشد سریع فرصتهای بازار جهانی و افزایش قیمت کالاها منجر به اصلاحات سیاستی برای حذف سقفهای سطح زیر کشت که میتوان با محصولات خاصی کاشت کرد، شد. زمانی که تولید از تقاضا فراتر رفت، قیمتهای بازار برای کالاهای کشاورزی کاهش یافت که به نفع تولیدکنندگان مواد غذایی و مصرفکنندگان بود. در همین حال، پرداختهای فدرال عمدتاً برای جبران شکاف بین بازار و قیمت هدف تعیینشده برای تولیدکنندگان استفاده میشد. در دهه 1980، تلاشها برای تجدید برنامههای کشاورزی با شکست مواجه شد و حامیان محیطزیست موفق شدند حمایت از کشاورزان را با گسترش برنامههایی برای تشویق حفاظت از خاک و منابع طبیعی مرتبط کنند. در اوایل دهه 1990،گاردنر، 2000 ). این آزمایش عمر کوتاهی داشت، زیرا رکود شدید بازار منجر به بازگرداندن حمایتهای قیمت، پرداختهای اضطراری و سایر برنامههای حمایت از درآمد برای کشاورزان شد (در کنار ادامه برنامههای پرداخت مستقیم). سیاست مزرعه با تصویب قانون کشاورزی 2014 تغییر مسیر داد(قانون مزرعه 2014)، که در 7 فوریه 2014 امضا شد، و تا سال 2018 به عنوان قانون باقی خواهد ماند. این قانون تغییرات عمده ای در برنامه های کالا ایجاد می کند، گزینه های بیمه جدید را اضافه می کند، برنامه های حفاظتی را یکپارچه می کند، و برنامه ها را برای محصولات ویژه، کشاورزان ارگانیک گسترش می دهد. انرژی زیستی، توسعه روستایی، و کشاورزان و دامداران مبتدی. حمایت از قیمت و درآمد برای کشاورزان اکنون عمدتاً از طریق مجموعه پیچیده ای از برنامه های بیمه یارانه ای ارائه می شود. این قانون همچنین پرداختهای مستقیم بحثبرانگیز به کشاورزان و اکثر برنامههای قیمت ضدچرخه را حذف میکند. اگرچه قانون به اسنپ مجوز مجدد داده است، اما معیارهای مشارکت را تشدید می کند. این قانون پس از 2 سال تأخیر، تا حدی به عنوان مصالحه بین منافع روستایی و شهری و تا حدی به این دلیل که بازگشت به قانون مزارع دائمی نامیده میشود، به شدت مخرب بود، تصویب شد.
سیاست های زیست محیطی
سیاستهای زیستمحیطی بهویژه با توجه به شیوههای مورد استفاده در کشاورزی تولیدی، محرک مهمی برای تکامل سیستم غذایی ایالات متحده است. دو آژانس اصلی فدرال مسئول نوشتن و اجرای سیاست های زیست محیطی USDA و EPA هستند. سیاستهای سنتی مزرعهای تمایل به یارانه دادن به تولید مزرعه دارند و در عین حال خطرات کشاورزی در زمینهای حاشیهای و مناطق مستعد خشکسالی یا سیل را کاهش میدهند. این رویکردها به تشدید فشارهای محیطی که کشاورزی بر منابع آب و زمین تحمیل میکند، تمایل دارند و هزینههای این اثرات خارجی معمولاً در قیمتی که مصرفکنندگان برای غذای خود میپردازند، محاسبه نمیشود ( Buttel, 2003b ).
رویکرد USDA بر برنامههای داوطلبانه و سرمایهگذاریهای عمومی متمرکز شده است که کمکهای فنی و مالی را برای تشویق کشاورزان به اتخاذ شیوههایی که فرسایش خاک و سایر اثرات زیستمحیطی را به حداقل میرساند، ارائه میکند. از دهه 1980، سیاست فدرال دریافت مبالغ کالا را به تصویب طرحهای حفاظتی (به نام “تطابق با حفاظت”) مرتبط کرده و به کشاورزان پرداخت میکند تا حساسترین زمینهای زیستمحیطی را از تولید فعال بازنشسته کنند (تحت برنامه حفاظت از حفاظت و برنامه ذخیره تالاب). . برنامههای فعلی همچنین مشوقهای مشارکت در هزینه را برای اتخاذ یا حفظ شیوههای زیستمحیطی سالم تحت مشوقهای کیفیت زیستمحیطی و برنامههای نظارت حفاظتی ارائه میکنند. تأمین مالی این ابتکارات اغلب از هدف اقدامات مجاز عقب مانده است.کاکرین و رانگ، 1992 ). با این حال، میتوان موفقیتهایی را در گسترش زمینهای تحت بازسازی، سرمایهگذاری در سرمایهگذاریهای مشترک که در آن USDA با کمکهای فنی و ظرفیتسازی در شیوههای پایدار و سرمایهگذاری در تحقیقات کمک میکند، قدردانی کرد. قانون مزرعه 2014 بودجه برنامه ذخیره حفاظتی را کاهش داد، برنامه های حفاظتی را ادغام کرد و یارانه های حق بیمه محصولات کشاورزی را با رعایت حفاظت مرتبط کرد.
بحثهای بین تولیدکنندگان کشاورزی، گروههای زیستمحیطی و جوامع روستایی در رابطه با سختگیری سیاستها برای مدیریت فضولات حیوانات توسط عملیات تغذیه متمرکز حیوانات (CAFOs) 14 ادامه دارد. EPA تنظیم CAFO ها را تحت قانون آب پاک 15 در سال 2003 آغاز کرد. مانند سایر سیاست های زیست محیطی، دستورالعمل های ملی توسط EPA تنظیم شده است در حالی که ایالت ها موظف به رسیدگی به مسائل خاص هستند و مسئول پیشگیری و کاهش آلودگی محیط زیست هستند. تحت سیستم ملی حذف تخلیه آلاینده ( EPA، 2014aEPA به ایالت ها صلاحیت می دهد تا برنامه هایی را برای تنظیم CAFO ها برای محافظت از آب های سطحی اجرا کنند. این رویکرد غیرمتمرکز به انعطاف پذیری برای پاسخگویی به صنعت و شرایط منابع محلی منحصر به فرد اجازه می دهد، اما همچنین اجازه می دهد تا استانداردها از ایالتی به ایالت دیگر متفاوت باشند. اخیراً گروههای محیطزیست از EPA خواستهاند که CAFOها را تحت قانون هوای پاک ( 16 ) تنظیم کند، اما مشخص نیست که آیا انتشار آنها از آستانههای قانونی تجاوز میکند یا خیر. در غیاب قوانین فدرال، برخی از دولت های محلی (به ویژه در کالیفرنیا، تولیدکننده پیشرو کشاورزی در کشور) مقررات خود را برای اطمینان از اینکه عملیات کشاورزی بر کیفیت هوا تأثیر نمی گذارد، اتخاذ کرده اند.
سیاست های ایمنی و بهداشت
عملیات کشاورزی و مواد غذایی مشمول مقرراتی برای جلوگیری از انتشار مواد شیمیایی بالقوه خطرناک در محیط است. قانون اولیه فدرال حشره کش، قارچ کش و جونده کش 17 به دنبال این بود که اطمینان حاصل شود که چنین مواد شیمیایی همانطور که تبلیغ می شود عمل می کنند. اولین بار در سال 1947 تصویب شد، تغییرات در دهه 1970 تمرکز را به محافظت از انسان ها، از جمله کارگران مزرعه، و حیات وحش در برابر آسیب تغییر داد. قانون حفاظت از کیفیت غذا در سال 1996 18 استانداردهای ایمنی را به ویژه برای نوزادان و کودکان افزایش داد و نیاز به ارزیابی مجدد کامل تحمل ها داشت. راهنمای اولیه در مورد ارزیابی سمیت مواد شیمیایی در غذا در سال 1949 منتشر شد و در سال 1982 با راهنمایی در مورد ملاحظات سم شناسی برای افزودنی های غذایی تجدید نظر شد (این راهنما “Redbook” نامیده می شود [ FDA، 2007 ]]). قانون 19 (2004) برچسب زدن آلرژن های غذایی و حمایت از مصرف کننده برای اطمینان از برچسب زدن دقیق محصولات غذایی نسبت به آلرژن های موجود تصویب شد، زیرا این تنها راهی است که مصرف کنندگان می توانند از مصرف آلرژن های غذایی بالقوه تهدید کننده زندگی خودداری کنند.
سیاست ایمنی مواد غذایی نیز بر مدیریت خطرات ناشی از آلودگی پاتوژن متمرکز شده است. آلودگی میکروبی می تواند در مزارع یا دست اندرکاران مواد غذایی ایجاد شود و می تواند با ذخیره، حمل و نقل یا فرآوری مواد غذایی معرفی شود. مقررات برای پیشگیری و کنترل آلودگی پاتوژن ها با قانون غذا و داروی خالص در سال 1906 آغاز شد و با تعدادی از قوانین مربوط به شیر (1924)، صدف دریایی (1925) و رستوران ها (1934) تکمیل شد، که در سال 1938 مواد غذایی به اوج خود رسید. قانون مواد مخدر و آرایشی 21 قوانین مهم دیگر عبارتند از قانون بازرسی گوشت فدرال، 22 قانون بازرسی محصولات طیور، 23 و قانون بازرسی محصولات تخم مرغ، 24 .توسط خدمات بازرسی و ایمنی مواد غذایی USDA اداره می شود. در دهه 1960، رویکرد تحلیل خطر و نقاط کنترل بحرانی (HACCP) برای ایمنی مواد غذایی، ابتدا برای برنامه فضایی ایالات متحده و متعاقباً برای عرضه گستردهتر غذا آغاز شد. رویکرد متمرکز بر پیشگیری HACCP برای پاتوژن ها و خطرات شیمیایی و فیزیکی به طور داوطلبانه در بسیاری از بخش های صنایع غذایی گسترش یافته است. در پاسخ به شیوع و نگرانی های قابل توجه، مقررات مبتنی بر HACCP معرفی شده اند، از جمله مقررات سازمان غذا و دارو (FDA) برای غذاهای کنسرو شده با اسید کم (1970)، قانون کاهش پاتوژن/HACCP USDA (1996)، و مقررات HACCP FDA برای غذاهای دریایی. (1999) و آب میوه (2001). قانون نوسازی ایمنی مواد غذایی 2010 25(FSMA) این استراتژی پیشگیرانه برای ایمنی مواد غذایی را به غذاهایی که تحت مقررات HACCP قرار ندارند، گسترش داد. دیگر مقررات مهم FSMA که در حال حاضر توسط FDA در حال بررسی است، کنترل های پیشگیرانه اجباری برای اولین بار در سطح مزرعه و کنترل های سخت گیرانه تر غذاهای وارداتی است. FSMA همچنین مسئولیت بیشتری را بر عهده شرکت های مواد غذایی برای ثبت و گزارش مسائل ایمنی مواد غذایی گذاشت.
مقررات ایمنی مواد غذایی FDA و USDA فقط برای محصولات در تجارت بین ایالتی اعمال می شود، در حالی که ملاحظات ایمنی غذا و خدمات غذایی خرده فروشی توسط حوزه های قضایی ایالتی و محلی مدیریت می شود. کد غذای FDA که هر 2 سال یکبار به روز می شود، مدلی را برای پذیرش توسط این حوزه های قضایی ارائه می دهد. این فرآیند مبتنی بر اجماع که توسط کنفرانس حفاظت از غذا مدیریت میشود، شامل نمایندگان دولت، دانشگاهی، صنعت و مصرفکننده میشود و منجر به الزامات مبتنی بر علم برای به حداقل رساندن خطرات بیولوژیکی، شیمیایی و فیزیکی در غذاها میشود.
علاوه بر سیاست های بهداشتی و ایمنی، دو نوع سیاست تغذیه، محرک های کلیدی سیستم غذایی بوده اند. اولین مورد، کمکهای غذایی توصیهشده (RDAs) برای مواد مغذی کلیدی است که در سال 1941 به دلیل نگرانیها در مورد کمبودهای تغذیهای در میان بسیاری از نیروهای استخدام شده در طول جنگ جهانی دوم ایجاد شد. در سال 1989، شورای تحقیقات ملی دهمین (و آخرین) ویرایش RDAها را منتشر کرد. رژیم غذایی مرجع دریافتی (DRIs) که برای اولین بار در سال 1997 منتشر شد، نشان دهنده یک رویکرد روش شناختی جدید برای توسعه استانداردهای مرجع مواد مغذی است. جدیدترین نسخه DRI ها در سال 2010 منتشر شد. توسط کمیته های متخصص توسعه داده شده است، آنها برای برنامه ریزی و ارزیابی رژیم غذایی افراد سالم، از جمله استانداردهای برنامه های کمک تغذیه دولتی (مانند WIC و SNAP) استفاده می شوند.
دومین خط مشی تغذیه دستورالعمل های غذایی برای آمریکایی ها (DGA) است که به طور مشترک توسط وزارت بهداشت و خدمات انسانی ایالات متحده و USDA از سال 1980 هر 5 سال یکبار منتشر می شود . و HHS، 2010 ). DGA راهنمایی در مورد کاهش مصرف غذاهایی که اعتقاد بر این است که خطر ابتلا به بیماری های مزمن را افزایش می دهند و مصرف غذاهایی که سلامت را افزایش می دهند، ارائه می دهد. علاوه بر توصیه برای عموم مردم، DGA بیانیه ای از سیاست تغذیه فدرال را نشان می دهد و اساس همه برنامه های تغذیه فدرال را تشکیل می دهد.
نمی توان بر اهمیت برنامه های کمک تغذیه ای در رفع ناامنی غذایی تاکید کرد. به عنوان مثال، در سال 2013 اسنپ به بیش از 47 میلیون شرکت کننده در خرید مواد غذایی هر ماه کمک کرد. در سال 2010، تقریباً 75 درصد افراد واجد شرایط در یک ماه رسید ( روزنبام، 2013 ). برنامه های دیگر، مانند WIC و برنامه های صبحانه و ناهار مدرسه، تأثیر مشابهی بر توانایی افراد و خانواده ها برای دسترسی به یک رژیم غذایی مغذی دارند. پنجاه و یک درصد از نوزادان متولد شده در ایالات متحده در سال اول زندگی در WIC شرکت می کنند ( بتسون و همکاران، 2011 ). برنامه ملی ناهار مدرسه به بیش از 30 میلیون کودک در روز خدمات ارائه می دهد. برنامه صبحانه مدرسه 13.5 میلیون شرکت کننده دارد ( FNS، 2014). بسیاری از طرحهای تغذیه خصوصی، از جمله Feeding America و بانکهای غذایی محلی آن، قفسههای غذایی محلی، و برنامههای تغذیه سازمانی برای بیخانمانها، نقش مهمی در کاهش ناامنی غذایی ایفا میکنند.
سیاست های انرژی
در اوایل قرن بیست و یکم، تغییرات عمده در سیاست انرژی بر سیستم غذایی تأثیر گذاشت. به دلیل نگرانی در مورد وابستگی به واردات نفت و خطرات ناشی از تغییرات آب و هوایی، قانون سیاست انرژی در سال 2005 26 و متعاقب آن قانون استقلال و امنیت انرژی در سال 2007 27 ترکیب سوخت های تجدیدپذیر (به ویژه اتانول) را در تامین سوخت ملی خودرو الزامی کرد. سیاست مزرعه مرتبط، یارانه ها و تعرفه ها را به نفع تولید داخلی اتانول ایالات متحده اضافه کرد. در نتیجه، تولید اتانول غلات به سرعت 40 درصد از محصول ذرت ایالات متحده را مصرف کرد، اگرچه برخی از محصولات جانبی به عنوان خوراک دام به سیستم غذایی بازگشتند (به فصل 7 ، پیوست 2 مراجعه کنید).
سایر سیاست ها
دو عرصه سیاستی گستردهتر نهایی که به شکلدهی به تکامل سیستم غذایی مدرن ایالات متحده ادامه میدهند، سیاستهای تجاری و آب و هوایی هستند. حمایت از کشاورزی از طریق تعدادی از دورهای مذاکره تجاری، هم در ایالات متحده و هم در کشورهای مشتری کلیدی ادامه یافته است. زیرا بسیاری از حمایت های دولت از کشاورزی از طریق قیمت های داخلی بالا و محافظت شده به جای یارانه های مستقیم انجام می شود و منجر به کاهش صادرات کالاهایی شده است که ایالات متحده در آنها مزیت نسبی دارد (به ویژه غلات، دانه های روغنی و محصولات دامی) و واردات کمتر کالاهایی که در آن سایر کشورها – به ویژه کشورهای در حال توسعه – مزیت نسبی دارند (مانند شکر، غذاهای دریایی، و میوه ها و سبزیجات) ( Josling et al., 1996 ).
نگرانیهای مربوط به تغییرات آب و هوایی توجه بیشتری را به شیوههای کشاورزی جلب کرده است، زیرا برآورد میشود کشاورزی به انتشار گازهای گلخانهای (GHG) کمک میکند ( EPA, 2014b ؛ IPCC, 2014 ؛ Vermeulen et al., 2012 ). از سوی دیگر، کشاورزی نیز یک مخزن کربن بالقوه مهم است، بنابراین ردپای کربن کلی آن در بحثهای سیاستی و شیوههای تولید و بازاریابی مهمتر شده است ( کلی، 2004).). با این حال، قوانین ملی جامع برای کاهش انتشار گازهای گلخانه ای به تازگی در حال توسعه است. با این حال، پیشرفت هایی در زمینه سازگاری حاصل شده است، جایی که دولت فدرال برای حمایت از جوامع محلی تلاش هایی انجام داده است. به عنوان مثال، به عنوان بخشی از ابتکار پرزیدنت اوباما برای کاهش انتشار متان، وزارت کشاورزی ایالات متحده آمریکا هفت «مرکز آب و هوایی» جدید ایجاد کرده است تا به کشاورزان کمک کند تا عملیات خود را با تغییرات آب و هوایی تطبیق دهند. علاوه بر این، اوباما در سپتامبر 2014 راه اندازی اتحاد جهانی برای کشاورزی هوشمند آب و هوا را برای ترویج راه حل هایی در کشاورزی که می تواند به کاهش تأثیر تغییرات آب و هوایی کمک کند، اعلام کرد. ابتکارات سیاست آب و هوایی آینده بدون شک محرکی برای چگونگی توسعه سیستم غذایی خواهد بود.
فن آوری
فناوری تأثیر زیادی بر سیستم غذایی گذاشته است، هم در رفع محدودیت های منابع و هم در ایجاد مسائل و نگرانی های جدید. در پایان تولید، بذرهای هیبریدی، کودهای مصنوعی، آفتکشهای شیمیایی، نوآوریهای مکانیکی، فناوریهای اطلاعات، ژنتیک، مهندسی زیستی و کشاورزی دقیق چهره کشاورزی سنتی را تغییر دادهاند. آنها با هم به افزایش بهره وری زمین و نیروی کار ادامه داده اند. کاهش تلفات ناشی از آفات، بیماری ها و زباله ها؛ افزایش انعطاف پذیری گیاهان و حیوانات در برابر تغییرات آب و هوایی؛ و مقدار و تنوع فراوانی از انتخاب های غذایی تولید کرد. در عین حال، آنها نگرانی های جدیدی در مورد باقی مانده های شیمیایی در غذاها ایجاد کرده اند. آلودگی هوا، زمین و بویژه آب؛ و قرار گرفتن کارگران در معرض خطرات جدید.
برخی از مهمترین تغییرات تکنولوژیکی که کشاورزی تولیدی را در 100 سال گذشته متحول کرده است عبارتند از
-
مکانیزاسیون، که زمین را از تولید خوراک برای حیوانات باردار برای استفاده برای تولید غذا آزاد کرد و در عین حال افراد را قادر به کشاورزی بیشتر زمین کرد.
-
کودهای مصنوعی و سموم دفع آفات که باعث افزایش عملکرد در هکتار و کاهش تلفات آفات و بیماری ها می شود.
-
اصلاح نباتات و حیوانات که بهره وری زمین، خوراک، دام و انسان را افزایش داده و زمان عرضه به بازار را کوتاه می کند. و
-
اطلاعات و شیوههای مدیریتی، که زراعت و دامپروری را بهطور فزایندهای مبتنی بر علم و داده محور کرد.
در سطوح پردازش و توزیع، فناوری کنترل بهتر عوامل بیماری زا و موجودات فسادزا، طیف وسیع تری از محصولات ارائه شده، جایگزینی سرمایه و ماشین آلات به جای نیروی کار (به ویژه در کارهای تکراری) و به حداقل رساندن تلفات یا ضایعات را ممکن کرده است. از آنجایی که فناوریهای جدید میتوانند یک مزیت رقابتی را به توسعهدهندگان یا پذیرندگان اولیه منتقل کنند، با این حال، آنها همچنین ادغام صنعت و رشد دسترسی به بازار شرکتها به سطوح ملی و بینالمللی را تسهیل کردهاند و در عین حال منجر به جابجایی کارگران و جوامع میشوند (به فصل 5 مراجعه کنید ).
مصرف مواد غذایی نیز توسط فناوری ها تغییر شکل داده است. بهبود بسته بندی باعث طولانی شدن عمر مفید بسیاری از مواد غذایی شده است. وسایل برقی – به خصوص مایکروویو – طرز تهیه و استفاده از غذا را تغییر داده اند. جامعه موبایل ما بازارهای بزرگی برای اقلام آماده و دستی ایجاد کرده است. کاهش هزینه های واقعی مواد غذایی، تقاضا برای غذاهای تازه (نه منجمد یا کنسرو شده) و سهولت دفع زباله ها را در نقاط مصرف افزایش داده است. بارکدها مدیریت موجودی و همچنین آگاهی از رفتار مصرف کننده را تسهیل کرده اند و به بخشی از بازار و تمایز محصول انگیزه بیشتری می دهند. تمرکز، ادغام عمودی، 28 و مدیریت موجودی نه تنها هزینه های غذا را کاهش داده و انتخاب ها را افزایش داده است، بلکه به محیطی کمک کرده است که در آن چاقی و سایر رفتارهای ناسالم افزایش یافته است.
تکنیک های مدرن مهندسی ژنتیک نیز نیروی قدرتمندی برای تغییر بوده است. ذرت و سویا دستکاری شده ژنتیکی منجر به سریعترین تغییر الگوهای کشت جهانی در تاریخ شده است. در ایالات متحده، 90 درصد از کل هکتارهای پنبه، ذرت و سویا دارای صفات مهندسی ژنتیکی هستند ( فرناندز-کورنژو و همکاران، 2014 )، و در سطح جهانی در 28 کشور کاشته می شوند ( جیمز، 2012 ). از منظر جهانی، سازمان غذا و کشاورزی اذعان می کند که بیوتکنولوژی می تواند ابزار مفیدی برای رسیدگی به موضوع امنیت غذایی در صورت استفاده مناسب باشد ( فائو، 2014).). مزایای بالقوه کاربردهای غذایی GMO شامل بهبود ارزش غذایی (به عنوان مثال، ادغام پیش ساز ویتامین A، بتاکاروتن، به برنج)، افزایش عملکرد ماهی (به عنوان مثال، ماهی تیلاپیا) و تحمل شرایط محیطی نامناسب (مانند خشکسالی) است. محصولات مقاوم و مقاوم به نمک). اگرچه 60 درصد از سطح زیر کشت بذرهای مهندسی زیستی در ایالات متحده و کانادا است، پذیرش در کشورهای در حال توسعه به سرعت در حال گسترش است و 90 درصد از 14 میلیون کشاورز کاشت محصولات تراریخته در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند ( جیمز، 2012 ). این پذیرش سریع ناشی از عملکرد بالاتر و هزینههای کمتر آفتکشها است که بیش از آن هزینههای بذر بالاتر را جبران میکند، با این مزایا که به طور یکسان توسط کشاورزان کوچک و بزرگ بدست میآید ( رنی و پینگالی، 2007 ).
از زمان اولین معرفی تجاری آنها در سال 1996، هزینه ها و مزایای گیاهان و حیوانات دستکاری شده ژنتیکی باعث ایجاد اختلاف در میان مصرف کنندگان، کشاورزان، طرفداران و دانشمندان شده است. خطرات بالقوه ای که باید مدیریت شوند عبارتند از: کنترل ناکافی (به عنوان مثال، انتقال ژن های GMO به محصولات غیر GMO)، انتقال آلرژن ها، جابجایی گونه های بومی، و سایر مسائل پیش بینی نشده. برخی از ذینفعان نگران ظهور علفهای هرز فوقالعاده، اتکای کشاورزان به نهادههای شیمیایی کشاورزی، کاهش تنوع زیستی، یا سایر مسائل زیستمحیطی و تجاری هستند ( بنبروک، 2012 ؛ گارسیا و آلتیری، 2005 ؛ گوریان-شرمن، 2009 ؛ لیبرتی بیکن، 2013، کارکنان لیبرتی، 2013، 2012).). در نتیجه، تکنولوژی بسیار نابرابر گرفته شده است. به عنوان مثال، در ایالات متحده، هیچ گندم یا برنج اصلاح ژنتیکی نشده است. در سطح جهانی، اروپای غربی الزامات سختگیرانهای را برای برچسبگذاری و ردیابی وضع کرده است که اساساً محصولات این فناوری را در آنجا ممنوع کرده است، در حالی که کانادا، چین، برزیل و آرژانتین محصولات اصلاحشده ژنتیکی را بهویژه برای خوراک دام پرورش میدهند. استانداردهای متفاوت و زمان بندی تایید محصولات دستکاری شده ژنتیکی، الگوهای تجارت را مختل کرده و منجر به اختلافات شده است. به طور کلی، مهندسی ژنتیک برای پذیرش در میان برخی از مصرف کنندگان و برای کاربردهای اضافی، مانند تولید حیوانات و آبزی پروری، به مبارزه ادامه می دهد. گزارشهای قبلی آکادمی ملی علوم (NAS) این سوالات را بررسی کردهاند، اما با دادههای محدود موجود در آن زمان،NRC، 2000 ، 2002 ; NRC و IOM، 2004 ). در حال حاضر، یک مطالعه NAS دیگر برای بررسی داده ها و ارزیابی انتقادی مسائل در حال انجام است.
سازمان های اجتماعی
تقاضا برای محصولات غذایی توسط ترجیحات مصرف کننده هدایت می شود زیرا آنها توسط بازاریابی و تبلیغات شکل می گیرند، اما سازمان های اجتماعی مهم نیز به تقاضای محصول (و تغییر در سیاست ها) کمک می کنند. اینها شامل مؤسسات آموزشی دولتی و خصوصی است که در آن بسیاری از کودکان ایالات متحده برای اولین بار در معرض اطلاعاتی در مورد رژیم غذایی، تغذیه و سلامتی قرار می گیرند ( گلدن و ارپ، 2012 ؛ سنت لگر، 2001 )، و همچنین تبلیغات گسترده و تلاش های بازاریابی مواد غذایی توسط غذا. صنعت ( براونل و هورگن، 2003).). تغییرات در ساختار خانواده و تغییرات مرتبط با آن در نقش زنان در نیروی کار نیز محرک های مهم تغییرات سیستم غذایی بوده است. جنبشهای اجتماعی – که از لحاظ تاریخی حول مسائل ایمنی غذا ساخته شدهاند، اما اخیراً به نحوه تولید غذا در ایالات متحده مربوط میشوند – همیشه محرکهای مهم تغییر در سیاستها و شیوههای غذایی بودهاند. در نهایت، تغییرات در طول زمان در ساختار و سازمان صنعت مراقبت های بهداشتی ایالات متحده می تواند اثرات قابل توجهی بر انگیزه ها و بازدارنده های مصرف مواد غذایی به روش های خاص داشته باشد.
صرف نظر از اینکه بازاریابی مواد غذایی بر اساس نحوه ارائه غذا در فروشگاه مواد غذایی، برچسب زدن روی خود غذا یا انواع مختلف تبلیغات باشد، صنعت غذا (مانند سایر صنایع) در استراتژی های بازاریابی خود تهاجمی است. برخی از این اقدامات مورد انتقاد شدید قرار گرفته است. به عنوان مثال، یک گزارش موسسه پزشکی در سال 2006 به این نتیجه رسید که “روش های بازاریابی غذا و نوشیدنی که برای کودکان و جوانان تنظیم شده است با رژیم های غذایی سالم تعادل ندارند و به محیطی کمک می کنند که سلامت آنها را در معرض خطر قرار می دهد” ( IOM, 2006 , p. 10). ). Chandon و Wansink (2012) همچنین پیشنهاد کردند که بازاریابی مواد غذایی با افزایش دسترسی به بخشهای زیادی از غذاهای ارزان، خوشمزه و پر کالری به چاقی کمک کرده است.
اگرچه رشد تبلیغات تلویزیونی اغلب به عنوان بهترین مثال برای استفاده از ابزارهای بازاریابی – برای خوب یا بد – برای شکل دادن به ترجیحات و ارزشهای مصرفکننده در نظر گرفته میشود، سایر شیوههای حمایت از صنعت نیز چشمانداز سیستم غذایی را شکل دادهاند. شرکتهای تولید مواد غذایی متعارف رشد را از طریق تقسیمبندی بازار و ارائه محصولات جدید برای سلیقههای انتخابیتر دنبال کردهاند. شواهد همچنین نشان می دهد که برخی از شرکت ها توانسته اند از ارائه گزینه های سالم مزایای اقتصادی پیدا کنند ( کاردلو و ولفسون، 2013 ).
جنبش های اجتماعی محرک های مهم تغییرات سیستم غذایی هستند. طیف وسیعی از بازیگران اجتماعی و سیاسی به دنبال تأثیرگذاری بر سیاست های عمومی و ارزش های فرهنگی پیرامون غذا بوده اند. سنت روزنامهنگاری و ادبیات انتقادی سیستم غذایی حداقل به آپتون سینکلر برمیگردد، که افشای کلاسیک بستهبندی گوشت در شیکاگو منجر به اصلاحات چشمگیر قانون کار و مقررات بهداشت عمومی شد ( سینکلر، 1906).). این علاقه توسط گروههایی مانند اتحادیه دانشمندان نگران، مرکز علوم در منافع عمومی، و فدراسیون مصرفکننده آمریکا نمونهای است. تولیدکنندگان ارگانیک؛ و منتقدان سیستم غذایی مانند مایکل پولان و مارک بیتمن. سازماندهی تحریم مصرفکننده و اتحادیهسازی کارگران کشاورز کالیفرنیایی توسط سزار چاوز در دهه 1960 توانایی کارفرمایان مزارع در صنایع میوه و سبزیجات را برای تکیه بر کارگران مهاجر با دستمزد ضعیف برای آوردن محصولات خود بهطور چشمگیری تغییر داد و تغییراتی را در قانون کار و مکانیزاسیون ایجاد کرد. و آگاهی مصرف کننده از هزینه های اجتماعی مزرعه مدرن و تولید مواد غذایی ( هولمز، 2010). سابقه طولانی تحقیقات و نگارش دانشگاهی همچنین با ایجاد نگرانی در مورد همسویی یک سیستم غذایی مبتنی بر بازار با منافع اجتماعی گسترده تر، از نگرانی های بهداشتی، زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی که در این گزارش به آنها اشاره شده است تا مسائلی مانند نظارت بر اقیانوس ها، آب و هوا، جو، و دیگر «مشترکات» جهانی.
بسیاری از این فعالیتهای حمایتی آثار پاکناپذیری بر سیستم غذایی گذاشته است. اطلاعات، سازمانهای خصوصی و دولتی و جنبشهای اجتماعی در بسیاری از مهمترین تغییرات در رفتارهای غذایی مصرفکننده، سیاستهای عمومی، تجدید ساختار صنعتی و تغییرات تکنولوژیک در 100 سال گذشته نقش داشتهاند. تعاونیها، معافیتهای ضدانحصار برای گروههای تولیدکننده، و برنامههای مزرعه/کالا نتایج سیاستمحور این نیروها هستند.
حمایت – توسط صنعت و منتقدان آن – نقش اساسی در شناسایی نگرانی های مرتبط با مواد غذایی، افزایش آگاهی در مورد آنها، تحریک تحقیقات در مورد آنها و ترویج بحث در مورد آنها ایفا کرده و خواهد داشت. برخی از این نگرانیها در نهایت حاشیهای یا نادرست هستند، اما بسیاری از آنها بازارها و فناوریهای مستقر در سیستم غذایی یا سیاستهایی را که آن را تنظیم و هدایت میکنند، تغییر میدهند.
نتایجی که اظهار شده
با بسیاری از معیارها، سیستم غذایی ایالات متحده بسیار موفق است. بهره وری در کشاورزی به دلیل مکانیزاسیون، کود و مواد شیمیایی کشاورزی، بهبود ژنتیکی و بهبود شیوه های مدیریت اطلاعات بالا است. این منجر به یک سیستم غذایی شده است که می تواند اکثریت جمعیت را تغذیه کند و صادرات غذا به بسیاری از نقاط جهان را فراهم کند. از نظر حمایت از درآمد و ثروت کشاورزان، از زمان آغاز به کار در رکود بزرگ، سیاست مزرعه نوسانات در درآمد مزارع و قیمت مواد غذایی را کاهش داده و درآمد و ثروت بسیاری از خانوارهای کشاورز و مالکان را افزایش داده است ( Cochrane, 1993 , 2003 ; Gardner, 2002 ؛ پاسور و راکر، 2005). سهم سیستم غذایی در اقتصاد بزرگتر در خارج از مزرعه رخ می دهد، با بیش از 80 سنت از هر دلار مصرف کننده که برای غذا صرف می شود، به طیف وسیعی از خدمات ورودی، خروجی و مصرف می رسد. سیستم غذایی به طور کلی هنوز حدود 10 درصد از کل اشتغال ایالات متحده را فراهم می کند.
با شناخت این مزایا و ویژگیها، این گزارش برخی از اثرات بهداشتی، زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی (اعم از مثبت و منفی) سیستم غذایی ایالات متحده و روابط متقابل آنها را تشریح میکند (به فصلهای 3 تا 5 مراجعه کنید).). برخی از برجسته ترین موضوعات مربوط به تأثیرات بر سلامت انسان، محیط زیست، تغییرات آب و هوایی، ناامنی غذایی و نابرابری های اجتماعی و اقتصادی است که هزینه های اجتماعی و پولی را به دنبال دارد. همانطور که در این فصل نشان داده شد، اثرات سیستم غذایی ایالات متحده منعکس کننده زمینه های زیست محیطی و اجتماعی/سازمانی امروزی است که هر یک به طور مداوم در پاسخ به محرک های بسیاری در حال تغییر هستند. با پیش بینی افزایش 70 درصدی تقاضای غذا در سطح جهان در 40 سال آینده، سیستم غذایی همچنان به تکامل خود ادامه خواهد داد زیرا به فشارهای جدید پاسخ می دهد و مسائل جدیدی ایجاد می کند. اگرچه برخی از اثرات بهداشتی، زیستمحیطی، اجتماعی و اقتصادی این سیستم غذایی در حال تکامل با کارآیی همخوانی دارد، برخی دیگر میتوانند هزینههای بیشتری را به دنبال داشته باشند. این امر مبادلات پیچیده ای را ایجاد می کند که باید به عنوان سیاست گذاران، مصرف کنندگان، دست انداخته و درک شوند. و سایر بازیگران تصمیم می گیرند. چارچوب تحلیلی، مورد بحث درفصل 7 با هدف ارائه ابزارهایی برای درک اثرات، تعاملات و مبادلات درون سیستم غذایی است.
CONCLUDING REMARKS
By many measures, the U.S. food system is very successful. Productivity in agriculture is high due to mechanization, fertilizer and agrichemicals, genetic improvements, and improved information management practices. This has resulted in a food system that is able to nourish the majority of the population and provide food exports to much of the rest of the world. In terms of supporting farmers’ incomes and wealth, from its inception in the Great Depression, farm policy has reduced volatility in farm income and food prices and raised the incomes and wealth of many farm households and landowners (Cochrane, 1993, 2003; Gardner, 2002; Pasour and Rucker, 2005). The food system contribution to the larger economy occurs off the farm, with more than 80 cents from each consumer dollar spent on food going to a wide range of input, output, and consumption services. The food system as a whole still provides about 10 percent of total U.S. employment.
Recognizing these benefits and attributes, this report describes some of the health, environmental, social, and economic effects (both positive and negative) of the U.S. food system and their interrelationships (see Chapters 3–5). Some of the most prominent issues relate to effects on human health, environment, climate change, food insecurity, and social and economic inequalities, which incur social and monetary costs. As demonstrated in this chapter, the effects of the U.S. food system reflect today’s environmental and social/institutional contexts, each of which is constantly evolving in response to many drivers. With food demand globally projected to increase by 70 percent in the next 40 years, the food system will continue to evolve as it responds to new pressures and creates new issues. Although some of the health, environmental, social, and economic effects of this evolving food system will align with efficiency, others could entail added costs. This creates complex trade-offs that need to be teased out and understood as policy makers, consumers, and other actors make decisions. The analytical framework, discussed in Chapter 7, is aimed at providing tools to understand the effects, interactions, and trade-offs within the food system.
REFERENCES
-
Agriculture in the Classroom. Growing a nation: The story of American agriculture. Historical timeline. 2014. [November 24, 2014]. https://www
.agclassroom ..org/gan/timeline/index.htm -
ARS (Agricultural Research Service). ARS timeline. 144 years of ag research. 2014. [December 16, 2014]. http://www
.ars.usda.gov ./is/timeline/chron.htm -
Backstrand JR. The history and future of food fortification in the United States: A public health perspective. Nutrition Reviews. 2002;60(1):15–26. [PubMed]
-
Bell D, Valentine G. Consuming geographies: We are where we eat. London: Routledge; 1997.
-
Benbrook CN. Impacts of genetically engineered crops on pesticide use in the U.S.—the first sixteen years. Environmental Sciences Europe. 2012;24(24):1–13.
-
Betson D, Martinez-Schiferl M, Giannarelli L, Zedlewski SR. National- and state-level estimates of Women, Infants, and Children (WIC) eligibles and program reach, 2000-2009. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Food and Nutrition Service; 2011.
-
BLS (Bureau of Labor Statistics). Labor force statistics from the Current Population Survey. 2014. [November 24, 2014]. http://www
.bls.gov/cps/cpsaat01.htm . -
Brownell KD, Horgen KB. Food fight: The inside story of the food industry: America’s obesity crisis, and what we can do about it. Columbus, OH: McGraw-Hill; 2003.
-
Buttel FH. Continuities and disjunctures in the transformation of the U.S. agro-food system. In: Brown DL, Swanson LE, editors. Challenges for rural America in the twenty-first century. University Park: The Pennsylvania State University Press; 2003a.
-
Buttel FH. Internalizing the societal costs of agricultural production. Journal of Plant Physiology. 2003b;133(4):1656–1665. [PMC free article] [PubMed]
-
Buzby JC, Wells HF, Bentley TG. Amber Waves. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service; 2013. ERS’s food loss data help inform the food waste discussion. USDA Economic Research Service.
-
Buzby JC, Wells HF, Hyman J. The estimated amount, value and calories of postharvest food losses at the retail and consumer levels in the United States. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service; 2014. (Economic Information Bulletin, No 121).
-
Calvin L, Martin P. The U.S. produce industry and labor: Facing the future in a global economy. 2010. [November 25, 2014]. (USDA-ERS Research Report 106). http://www
.ers.usda.gov ./publications/err-economic-research-report/err106.aspx -
Canning PN. A revised and expanded food dollar series. A better understanding of our food costs. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service; 2011. (Economic Research Report, No. 114).
-
Cardello H, Wolfson J. Lower-calorie foods and beverages drive Healthy Weight Commitment Foundation companies’ sales growth. Washington, DC: Hudson Institute; 2013. (Interim report).
-
Carson R. Silent spring. New York: Houghton Mifflin; 1962.
-
CDC/NCHS (Centers for Disease Control and Prevention/National Center for Health Statistics). Health, United States 2013. With special feature on prescription drugs. Hyattsville, MD: NCHS; 2014. [November 25, 2014]. http://www
.cdc.gov/nchs/hus.htm . [PubMed] -
Chandon P, Wansink B. Does food marketing need to make us fat? A review and solutions. Nutrition Reviews. 2012;70(10):571–593. [PMC free article] [PubMed]
-
Clay J. World agriculture and the environment: A commodity-by-commodity guide to impacts and practices. Washington, DC: Island Press; 2004.
-
CNPP (Center for Nutrition Policy and Promotion). Nutrient content of the U.S. food supply 1909-2010. 2014. [November 25, 2014]. http://www
.cnpp.usda ..gov/USFoodSupply.htm -
Cochrane WW. The development of American agriculture: A historical analysis. Minneapolis: University of Minnesota Press; 1993.
-
Cochrane WW. The curse of American agricultural abundance. Lincoln: University of Nebraska Press; 2003.
-
Cochrane WW, Runge CF. Reforming farm policy: Toward a national agenda. 1st. Ames: Iowa State University Press; 1992.
-
Cronon W. Revisiting the vanishing frontier: The legacy of Frederick Jackson Turner. Western Historical Quarterly. 1987;18(2):157–176.
-
Dutia SG. AgTech: Challenges and opportunities for sustainable growth. Kansas City, MO: Ewing Marion Kauffman Foundation; 2014.
-
EPA (U.S. Environmental Protection Agency). Agriculture. Overview. 2014a. [November 24, 2014]. http://water
.epa.gov ./polwaste/npdes/Agriculture.cfm -
EPA. Sources of greenhouse gas emissions. 2014b. [November 24, 2014]. http://epa
.gov/climatechange ./ghgemissions /sources/agriculture.html -
ERS (Economic Research Service). Rural employment at a glance. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service; 2006. (Economic Information Bulletin No. 21).
-
ERS. County typology codes. Description and maps. 2012. [November 25, 2014]. http://www
.ers.usda.gov ./dataproducts/county-typology-codes /descriptions-and-maps.aspx#.VD619RawSew -
ERS. Food expenditure series. 2013a. [November 25, 2014]. http://ers
.usda.gov/data-products ./food-expenditures .aspx#.U71xNLEYePM -
ERS. Foreign agricultural trade of the United States (FATUS): Value of U.S. agricultural trade, by calendar year. 2013b. [November 7, 2014]. http://www
.ers.usda.gov ./data-products/foreign-agriculturaltrade-of-the-united-states-%28fatus%29 /calendar-year .aspx#26444 -
ERS. Ag and food sectors and the economy. 2014a. [November 25, 2014]. http://www
.ers.usda.gov ./data-products/agand-food-statistics-charting-the-essentials /ag-and-food-sectors-and-the-economy .aspx#.VD1ZXRawSAo -
ERS. Food dollar series. 2014b. [November 25, 2014]. http://www
.ers.usda.gov ./data-products/food-dollar-series /documentation.aspx -
ERS. Indicator table. Mar 14, 2014c. [November 4, 2014]. http://www
.ers.usda.gov ./amber-waves/2014-march /indicator-table.aspx#.VFjoypV0y71 -
ERS. Manufacturing. 2014d. [November 24, 2014]. http://www
.ers.usda.gov ./topics/food-markets-prices /processingmarketing /manufacturing .aspx#.Uvowa_vwv3t -
ERS. Organic market overview. 2014e. [November 25, 2014]. http://www
.ers.usda.gov ./topics/natural-resourcesenvironment /organic-agriculture /organic-market-overview.aspx -
ERS. Retail trends. 2014f. [November 24, 2014]. http://www
.ers.usda.gov ./topics/food-markets-prices /retailingwholesaling /retail-trends .aspx#.Uu1RPCg7rj -
FAO (Food and Agriculture Organization of the United Nations). Biotechnology and food security fact sheet. 2014. [May 15, 2014]. http://www
.fao.org/worldfoodsummit ./english/fsheets/biotech .pdf -
FCWA (Food Chain Workers Alliance). The hands that feed us: Challenges and opportunities for workers along the food chain. 2012. [November 25, 2014]. http:
//foodchainworkers ..org/wp-content/uploads /2012/06/Hands-That-Feed-Us-Report.pdf -
FDA (U.S. Food and Drug Administration). Guidance for industry and other stakeholders. Toxicological principles for the safety assessment of food ingredients. 2007. [November 24, 2014]. Redbook 2000. http://www
.fda.gov/Food ./GuidanceRegulation /GuidanceDocumentsRegulatoryInformation /IngredientsAdditivesGRASPackaging /ucm2006826.htm#TOC -
Fernandez-Cornejo J, Wechsler S, Livingston M, Mitchell L. Genetically engineered crops in the United States. Washington, DC: Economic Research Service; 2014. (Economic Research Report Number 162).
-
Fidelibus MW. Grapevine cultivars, trellis systems, and mechanization of the California Raisin Industry. Journal of HortTechnology. 2014;24(3):285–289.
-
Findeis JL, Vandeman AM, Larson JM, Runyan JL. The dynamics of hired farm labor: Constraints and community responses. New York: CABI Publishing; 2002.
-
Flake O, Jerardo A, Torgerson D. Outlook for U.S. agricultural trade: August 2013. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service and Foreign Agricultural Service; 2013.
-
FNS (Food and Nutrition Service). Summary of annual data, FY 2009-2013. 2014. [November 25, 2014]. http://www
.fns.usda.gov/pd/overview . -
Food Institute. The Food Institute report. 2014. [November 25, 2014]. http://www
.foodinstitute.com . -
Friedland W, Barton A, Thomas R. Manufacturing green gold: Capital, labor, and technology in the lettuce industry. Cambridge, UK: Cambridge University Press; 1981.
-
Fryer CD, Ervin RB. National Center for Health Statistics Data Brief. 114. 2013. Caloric intake from fast food among adults: United States, 2007-2010; pp. 1–8. [PubMed]
-
Fuglie K, Heisey P, King J, Schimmelfennig D. Rising concentration in agricultural input industries influences new farm technologies. Amber Waves. 2012;10(4):1–6.
-
Garcia MA, Altieri MA. Transgenic crops: Implications for biodiversity and sustainable agriculture. Bulletin of Science, Technology & Society. 2005;25(4):335–353.
-
Gardner BL. Economic growth and low incomes in agriculture. American Journal of Agricultural Economics. 2000;82(5):1059–1074.
-
Gardner BL. American agriculture in the twentieth century: How it flourished and what it cost. Cambridge, MA: Harvard University Press; 2002.
-
Golden SD, Earp JA. Social ecological approaches to individuals and their contexts: Twenty years of health education & behavior health promotion interventions. Journal of Health Education and Behavior. 2012;39(3):364–372. [PubMed]
-
Gurian-Sherman D. Failure to yield. Evaluating the performance of genetically engineered crops. Cambridge, MA: Union of Concerned Scientists; 2009.
-
Hendrickson M, Heffernan W. Concentration of agricultural markets. 2007. [November 25, 2014]. (Report prepared for National Farmers Union). http://www
.nfu.org/media-galleries ./document-library /heffernan-report /2007-Heffernan-Report -
Holmes T. The economic roots of Reaganism: Corporate conservatives, political economy, and the United Farm Workers movement, 1965-1970. The Western Historical Quarterly. 2010;41(1):55–80.
-
Hoppe RA, Banker DE. Structure and finances of U.S. farms. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service; 2010. (EIB-66).
-
Hoppe RA, MacDonald J. Updating the ERS farm typology. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service; 2013. (Economic Information Bulletin No. 110).
-
Howard PH. Visualizing consolidation in the global seed industry: 1996-2008. Sustainability. 2009;1(4):1266–1287.
-
Howard PH. Seed industry structure. 2014. [November 25, 2014]. https://www
.msu.edu/~howardp ./seedindustry.html -
IOM (Institute of Medicine). Food marketing to children and youth: Threat or opportunity? Washington, DC: The National Academies Press; 2006.
-
IPCC (Intergovernmental Panel on Climate Change). Climate change 2014. Mitigation of climate change. New York: Cambridge University Press; 2014. [November 24, 2014]. http://www
.ipcc.ch/report/ar5/wg3 . -
IRI (Information Resources, Inc.). Private label and national brands: Paving the path to growth together. 2013. [November 24, 2014]. https:
//foodinstitute ..com/images/media/iri/TTDec2013.pdf -
Jakle JA, Sculle KA. Fast food: Roadside restaurants in the automobile age. Baltimore, MD: Johns Hopkins University Press; 1999.
-
James C. Global status of commercialized biotech/GM Crops. Ithaca, NY: International Service for the Acquisition of Agri-Biotech Applications; 2012. (ISAAA Brief No. 44).
-
Josling T, Tangermann S, Warley TK. Agriculture in the GATT. New York: St. Martin’s Press; 1996.
-
Key ND, McBride W. The changing economics of U.S. hog production. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service; 2007.
-
King RP, Anderson M, DiGiacomo G, Mulla D, Wallinga D. State level food system indicators, August 2012. 2012. [November 24, 2014]. http:
//foodindustrycenter ..umn.edu/Research /foodsystemindicators/index.htm -
Kinsey JD. The new food economy: Consumers, farms, pharms, and science. American Journal of Agricultural Economics. 2001;83(5):1113–1130.
-
Kinsey J. Expectations and realities of the food system. In: Armbruster WJ, Knutson R, editors. U.S. programs affecting food and agricultural marketing. New York: Springer Science + Business Media; 2013. pp. 11–42.
-
Liberty Beacon Staff. The Liberty Beacon. 2013. [October 10, 2014]. Genetically modified foods pose huge health risk. May 9, 2013. http://www
.thelibertybeacon ..com/2013/05/09 /genetically-modified-foods-pose-huge-health-risk -
Lin B-H, Guthrie J. Nutritional quality of food prepared at home and away from home, 1977-2008. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service; 2012. (Economic Information Bulletin, No. 105).
-
Lobao L, Meyer K. The great agricultural transition: Crisis, change, and social consequences of twentieth century US farming. Annual Review of Sociology. 2001;27:103–124.
-
MacDonald JM, McBride WD. The transformation of U.S. livestock agriculture. Scale, efficiency and risks. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service; 2009. (Economic Information Bulletin, No. 43).
-
Martin P. Importing poverty: Immigration and the changing face of rural America. New Haven, CT: Yale University Press; 2009.
-
Martin P. Immigration and farm labor: Policy options and consequences. American Journal of Agricultural Economics. 2013;95(2):470–475. [November 24, 2014]; http://ajae
.oxfordjournals ..org/content/95/2/470.full -
Martin P, Jackson-Smith D. An overview of farm labor in the United States. Rural Connections. 2013;8(1):21–24. [November 24, 2014]; http://wrdc
.usu.edu/files ./publications/publication /pub_2846540.pdf -
Mintz SW, Du Bois CM. The anthropology of food and eating. Annual Review of Anthropology. 2002;31:99–119.
-
NASS (National Agricultural Statistics Service). Farm labor. 2014a. [November 25, 2014]. http://usda
.mannlib.cornell ..edu/MannUsda/viewDocumentInfo .do?documentID=1063 -
NASS. Quick stats. 2014b. [November 25, 2014]. http://quickstats
.nass.usda.gov . -
NRC (National Research Council). Genetically modified pest-protected plants: Science and regulation. Washington, DC: National Academy Press; 2000. [PubMed]
-
NRC. Environmental effects of transgenic plants: The scope and adequacy of regulation. Washington, DC: The National Academies Press; 2002. [PubMed]
-
NRC. Toward sustainable agricultural systems in the 21st century. Washington, DC: The National Academies Press; 2010.
-
NRC and IOM. Safety of genetically engineered food: Approaches to assessing unintended health effects. Washington, DC: The National Academies Press; 2004. [PubMed]
-
Oskam A, Backus G, Kinsey J, Frewer L. E.U. policy for agriculture, food and rural area. Wageningen, The Netherlands: Wageningen Academic Publishers; 2010. The new food economy; pp. 297–306.
-
Pardey PG, Alston JM, Chan-Kang C. Public food and agricultural research in the United States: The rise and decline of public investments, and policies for renewal. Washington, DC: AGree; 2013.
-
Pasour EC Jr., Rucker RR. Plowshares and pork barrels: The political economy of agriculture. Oakland, CA: The Independent Institute; 2005.
-
Pfeffer MJ. Social origins of three systems of farm production in the United States. Rural Sociology. 1983;48:540–562.
-
Portnoy S. The U.S. role in a global food system—an agribusiness perspective; Presentation to IOM Committee on a Framework for Assessing the Health, Environmental, and Social Effects of the Food System; Washington, DC. September 16. 2013.
-
Reinhardt N, Barlett P. The persistence of family farms in the United States. Sociologia Ruralis. 1989;29(3/4):203–225.
-
Rosenbaum D. SNAP is effective and efficient. Washington, DC: Center on Budget and Policy Priorities; 2013.
-
Runge CF, Senauer B. How biofuels could starve the poor. Foreign Affairs. 2007;86(3):41.
-
Schlosser E. Fast food nation: The dark side of the all-American meal. Boston, MA: Houghton Mifflin; 2001.
-
Schnepf R. Farm-to-food price dynamics. Washington, DC: Congressional Research Service; 2013. (Congressional Research Service Report R40621).
-
Senauer B, Venturini L. The globalization of food systems: A concept framework and empirical patterns. In: Defrancesco E, Galletto L, Thiene M, editors. Food agriculture and the environment. Milan, Italy: FrancoAngeli; 2005. pp. 197–224.
-
Sexton RJ. Market power, misconceptions, and modern agricultural markets. American Journal of Agricultural Economics. 2013;95(2):209–219.
-
Sinclair U. The jungle. New York: Doubleday, Page & Co.; 1906.
-
St. Leger L. Schools, health literacy and public health: Possibilities and challenges. Health Promotion International. 2001;16(2):197–205. [PubMed]
-
U.S. Census Bureau. Census of population and housing. 2014a. [November 25, 2014]. http://www
.census.gov ./prod/www/decennial.html -
U.S. Census Bureau. Fast facts. 2014b. [November 25, 2014]. http://www
.census.gov ./history/www/through_the_decades /fast_facts -
USDA (U.S. Department of Agriculture). National range and pasture handbook. Revision 1. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Natural Resources Conservation Service; 2003.
-
USDA. 2007 Census volume 1, chapter 1: U.S. national level data. 2009. [February 10, 2014]. Table 1. http://www
.agcensus.usda ..gov/Publications /2007/Full_Report/Volume _1,_Chapter_1_US -
USDA. Historical Census publications. 2012. [December 16, 2014]. http://www
.agcensus.usda ..gov/Publications /Historical_Publications/index.php -
USDA. 2012 Census of agriculture. United States. 2014. [November 25, 2014]. http://www
.agcensus.usda ..gov/Publications/2012 -
USDA and HHS (U.S. Department of Health and Human Services). Dietary guidelines for Americans, 2010. Washington, DC: USDA and HHS; 2010.
-
USDOJ (U.S. Department of Justice). Competition and agriculture: Voices from the workshops on agriculture and antitrust enforcement in our 21st century economy and thoughts on the way forward. 2012. [October 27, 2014]. http://www
.justice.gov ./atr/public/reports/283291.pdf -
Vermeulen SJ, Campbell BM, Ingram JSI. Climate change and food systems. Annual Review of Environment and Resources. 2012;37:195–222.
-
Ward CE, Schroeder TC. Packer concentration and captive supplies. 1994. [December 16, 2014]. http://cals
.arizona.edu ./arec/wemc/cattlemarket/PckrConc.pdf -
Wiebe KD. Linking land quality, agricultural productivity, and food security. Washington, DC: U.S. Department of Agriculture, Economic Research Service; 2003.
Footnotes
- 1
-
A more detailed description of the key actors within each subsector is provided in .
- 2
-
Loss is the edible, post-harvest food available for human consumption but not consumed for any reason.
- 3
-
Homestead Act of 1862, Public Law 37-64, 37th Cong., 2nd sess. (December 2, 1861).
- 4
-
Federal Insecticide, Fungicide, and Rodenticide Act, 7 U.S.C. § 136 et seq. (1996).
- 5
-
Federal Water Pollution Control Act, Public Law 92-500, 92nd Cong., 2nd sess. (October 18, 1972).
- 6
-
This practice of sharing information about sales was started by large food retailers in the early 1990s and it resulted in inventory efficiencies for processors/manufacturers, wholesalers, and retailers. It was later adopted by other retailers domestically, then internationally.
- 7
-
A futures market is a central financial exchange where people can trade standardized futures contracts, that is, a contract to buy specific quantities of a commodity at a specified price with delivery set at a specified time in the future.
- 8
-
Elasticity of demand is a measure used in economics to show the responsiveness of the quantity demanded of a good or service to a change in its price. It gives the percentage change in quantity demanded in response to a 1 percent change in price.
- 9
-
Food Quality Protection Act of 1996, Public Law 104-170, 104th Cong., 2nd sess. (August 3, 1996).
- 10
-
The Food Stamp Act of 1964, Public Law 88-525, 88th Cong., 2nd sess. (August 31, 1964).
- 11
-
Child Nutrition Act of 1966, Public Law 89-642, 89th Cong., 2nd sess. (October 11, 1966).
- 12
-
Agricultural Trade Development and Assistance Act of 1954, Public Law 83-480, 83rd Cong., 2nd sess. (July 10, 1954).
- 13
-
Agricultural Act of 2014, Public Law 113-79, 113th Cong., 2nd sess. (February 7, 2014).
- 14
-
CAFOs are agricultural enterprises where animals are confined on a small land area and feed is brought to the animals. The EPA has delineated three categories of CAFOs, ordered in terms of capacity: large, medium, and small. The relevant animal unit for each category varies depending on species and capacity.
- 15
-
Federal Water Pollution Control Act, Public Law 92-500, 92nd Cong., 2nd sess. (October 18, 1972).
- 16
-
The Clean Air Act, 42 U.S.C. § 7401 et seq. (1970).
- 17
-
Federal Insecticide, Fungicide, and Rodenticide Act, 7 U.S.C. § 136 et seq. (1996).
- 18
-
Food Quality Protection Act of 1996, Public Law 104-70, 104th Cong., 2nd sess. (August 3, 1996).
- 19
-
Food Allergen Labeling and Consumer Protection Act of 2004, Public Law 108-282, 108th Cong., 2nd sess. (August 2, 2004).
- 20
-
Pure Food and Drug Act of 1906, Public Law 59-384, 59th Cong., 1st sess. (June 30, 1906).
- 21
-
Federal Food, Drug, and Cosmetic Act, Public Law 75-717, 75th Cong., 3rd sess. (June 25, 1938).
- 22
-
Federal Meat Inspection Act, 21 U.S. Code Chapter 12 § 601.
- 23
-
Poultry Products Inspection Act, Public Law 85-172, 85th Cong., 1st sess. (August 28, 1957).
- 24
-
Egg Products Inspection Act, Public Law 91-597, 91st Cong., 2nd sess. (December 29, 1970).
- 25
-
FDA Food Safety Modernization Act, Public Law 111-353, 111th Cong., 2nd sess. (January 4, 2011).
- 26
-
Energy Policy Act of 2005, Public Law 109-58, 109th Cong., 1st sess. (August 8, 2005).
- 27
-
Energy Independence and Security Act of 2007, Public Law 110-140, 110th Cong., 1st sess. (December 19, 2007).
- 28
-
Vertical integration is a form of business organization in which all stages of production of a good, from the acquisition of raw materials to the retailing of the final product, are controlled by one company.


