فهرست کلماتی که رفتار را توصیف می کنند
فهرست کلماتی که رفتار را توصیف می کنند
مرور فهرستی از کلماتی که رفتار را توصیف میکنند میتواند به شما کمک کند تا درک بهتری از تفاوتهای شخصیتی داشته باشید و به توضیح بهتر آنها کمک کنید.
کلماتی که رفتار وظیفه گرا را توصیف می کنند
رفتار وظیفه گرا توصیف می کند که وقتی یک پروژه یا تکلیفی به او داده می شود تا روی آن کار کند چگونه رفتار می کند. آیا آنها برنامه ریزی دقیقی برای نحوه ادامه کار دارند؟ آیا آنها ترجیح می دهند درست بپرند و ببینند کار آنها را به کجا می برد؟
نمونههایی از کلمات برای توصیف رفتار وظیفهمحور با مفهوم مثبت عبارتند از:
- فعال : همیشه مشغول کاری
- جاه طلب : به شدت می خواهد موفق شود
- احتیاط : بسیار مراقب باشید
- با وجدان : وقت گذاشتن برای انجام درست کارها
- خلاق : کسی که می تواند به راحتی چیزهایی بسازد یا به چیزهای جدید فکر کند
- کنجکاو : همیشه می خواهم چیزها را بدانم
- منطقی : با استفاده از استدلال روشن و صحیح
- سازماندهی شده : رسیدگی کارآمد به امور
- کمال گرا : می خواهد همه چیز درست و عالی انجام شود
- دقیق : دقیق و با توجه زیاد به جزئیات
برخی از کلمات مثال برای توصیف رفتار وظیفه محور با مفهوم منفی عبارتند از:
- مضطرب : نگران، مضطرب یا عصبی
- بی احتیاط : مراقب نبودن عجله در چیزها
- بی حوصله : به سرعت تحریک می شود و به راحتی تحریک می شود
- تنبل : عدم تمایل به کار یا نشان دادن کمبود تلاش
- سفت و سخت : عدم تمایل به تغییر دیدگاه، باور یا پاسخ
- پراکنده : بی توجه و فراموشکار
- Slapdash : انجام سریع و بی دقت کار
- هوشیار : جدی، معقول یا جدی
- بی انضباط : فاقد نظم و انضباط
- فرار : تغییر خلق و خوی خیلی سریع
کلماتی که رفتار رابطه گرا را توصیف می کنند
رفتار رابطه محور توصیف می کند که چگونه فردی در اطراف دیگران عمل می کند. این می تواند شامل رفتارهایی با خانواده، دوستان، همکاران یا غریبه ها باشد. رفتارهای رابطه گرا می تواند به نحوه بیان نظرات، رسیدگی به اختلافات یا ایجاد ارتباط اشاره داشته باشد.
رفتارهای رابطه محور مثبت را می توان به صورت زیر توصیف کرد:
- نوع دوست : نشان دهنده توجه فداکارانه به دیگران است
- مراقبت : تمایل به کمک به مردم
- دلسوز : نسبت به دیگران احساس همدردی یا نگرانی می کند
- توجه : به دیگران فکر می کند
- وفادار : وفادار بودن
- بی طرفانه : با همه افراد به یک اندازه رفتار می کند. منصفانه و عادلانه
- مهربان : متفکر، دلسوز
- خوشایند : مودب
- مودب : نشان دادن اخلاق خوب
- صادقانه : کاملاً صادق بودن
رفتارهای رابطه محور منفی را می توان به صورت زیر توصیف کرد:
- پرخاشگر : تهدید کلامی یا فیزیکی
- استدلالی : اغلب با مردم مشاجره می کنند
- رئیس : همیشه به مردم می گوید چه کاری انجام دهند
- فریبنده : انجام دادن یا گفتن هر چیزی برای وادار کردن مردم به انجام آنچه شما می خواهید یا برای رسیدن به آنچه می خواهید
- سلطه گر : مدام در تلاش برای کنترل دیگران
- پوسته پوسته شدن : ناپایدار و غیر قابل اعتماد
- بی ملاحظه : بی توجهی به دیگران یا احساسات آنها
- دستکاری : همیشه در تلاش برای تحت تاثیر قرار دادن دیگران است
- بی ادب : بدرفتاری با مردم؛ شکستن قوانین اجتماعی
- کینه توز : انتقام جویی؛ آزار دادن دیگران به این دلیل که به آنچه می خواهید نرسیدید
رفتار رابطه محور اغلب تحت تأثیر کلیشه های جنسیتی قرار می گیرد. برای مثال، زنان به گونهای اجتماعی شدهاند که خود را پرورشدهنده و صلحجو در روابط خود ببینند، در حالی که به مردان آموزش داده میشود که برای نمایشهای رهبری و اقتدار ارزش قائل شوند.
کلماتی که رفتار درونگرا را توصیف می کنند
رفتار درونگرا به اعمالی اطلاق می شود که نشان دهنده تمایل به کسب رضایت از عوامل درونی است. کلماتی که رفتار درونگرا را توصیف می کنند عبارتند از:
- محافظت شده : محتاط و محتاط
- تنها : ترجیح می دهد با دیگران معاشرت نکند
- ماوریک : غیر متعارف یا مستقل
- انعکاسی : درگیر فکر عمیق
- محتاط : آشکار نکردن افکار خود به راحتی
- بازنشستگی : خجالتی و علاقه مند به تنهایی
- محفوظ : افکار و احساسات را برای خود نگه می دارد
- خودآگاهی : داشتن دانش عمیق از افکار و احساسات خود
- حساس : سریع تشخیص داده می شود یا به تغییرات جزئی، سیگنال ها یا تأثیرات پاسخ می دهد.
- خجالتی : ساکت و محجوب. فاقد اعتماد به نفس
کلماتی که رفتار درونگرا را توصیف می کنند، گاهی اوقات بار منفی دارند، اما خود رفتارها خنثی هستند. افراد درونگرا از مردم بدشان نمی آید. آنها به سادگی ترجیح می دهند بیشتر وقت خود را صرف فعالیت های انفرادی کنند. نویسندگان، هنرمندان، مجسمهسازان، دانشمندان و مهندسان اغلب رفتارهای درونگرا از خود نشان میدهند، اما با کار خود سهم قابل توجهی در جامعه دارند.
کلماتی که رفتار برون گرا را توصیف می کنند
رفتار برونگرا به اقداماتی اشاره دارد که برای دستیابی به رضایت از عوامل بیرونی انجام می شود.
کلماتی که رفتار برون گرا را توصیف می کنند عبارتند از:
- مهربون : صمیمی، خوش اخلاق، و راحت صحبت کردن
- دوستانه : رفتاری دوستانه یا دلپذیر نشان می دهد
- قاطع : مطمئن و نیرومند
- مقتدر : فرمانده و با اعتماد به نفس؛ کسی که احتمالا مورد احترام یا اطاعت قرار می گیرد
- کاریزماتیک : جذابیت قانع کننده ای را نشان می دهد که الهام بخش فداکاری در دیگران است
- مشتاق : نشان دادن هیجان، علاقه یا تایید شدید
- Gregarious : عاشق شرکت، اجتماعی
- متقاعد کننده : می تواند دیگران را متقاعد کند که کاری را انجام دهند یا باور کنند
- اعتماد به نفس: به شخصیت خود اطمینان دارد
- پرحرف : علاقه مند به گفتگو با دیگران است
رفتارهای برون گرا نه ذاتا مثبت و نه منفی هستند، اما افراد برون گرا اغلب به دلیل لذت بردن از بودن در کنار گروه های بزرگی در نقش های رهبری قرار می گیرند. برونگراها راحت هستند که در مرکز توجه قرار بگیرند، که پیش نیاز هر موقعیت رهبری است.
رفتارها بر روی یک طیف قرار می گیرند
رفتار اغلب می تواند بسته به خلق و خوی یا موقعیت فرد متفاوت باشد، با تغییر یک یا چند متغیر، اعمال در دو انتهای طیف قرار می گیرند. حتی محبوبترین تستهای شخصیتی نیز در مورد نتیجهگیری بیش از حد از دادههای محدود هشدار میدهند.
همانطور که در حال توصیف رفتار یک نفر هستید، بهتر است کلماتی را انتخاب کنید که تصویر وسیعی از اعمال او ارائه دهد. از توصیف هایی که باعث دسته بندی های غیر ضروری می شود خودداری کنید.
اگر این فهرست از کلماتی که رفتار را توصیف میکنند مفید یافتید، ممکن است بخواهید برخی از کلماتی را که ویژگیهای شخصیتی یا ویژگیهای شخصیتی را توصیف میکنند نیز بررسی کنید .
50 کلمه کمیاب که دانستن آنها مفید است

1. آکیسموس (اسم)
Accismus یک اصطلاح مفید برای تظاهر به بیعلاقگی به چیزی است که واقعاً آن را میخواهید. وقتی می بینید که شخصی طوری رفتار می کند که انگار دونات آخر را نمی خواهد، این کلمه را بیرون بکشید.
مثال: “من می دانم که شما آن دونات را می خواهید. شما فقط با تظاهر به این که نمی خواهید آکیسموس را نشان می دهید.”
2. تیزبینی (اسم)
اگر بتوانید به راحتی تصمیم بگیرید یا چیزهای مهم را یاد بگیرید، در حال نشان دادن تیزبینی هستید . این کلمه مثبت یک اصطلاح عالی برای استفاده در هنگام تعریف کردن از کسی است.
مثال: “ذهن قانونی او باعث می شود که او در دادگاه برنده شود.”
3. نابهنگام (صفت)
وقتی چیزی با بافت تاریخی آن همخوانی ندارد، نابهنگام است. این کلمه ای عالی برای استفاده در هنگام نوشتن مقالات تاریخی یا صحبت در مورد درام های تاریخی مورد علاقه خود است. وقتی به قوطی نوشابه در پسزمینه فیلم دورهمی اشاره میکنید، آن را بیرون بکشید.
مثال: “نقاشی شما از آبراهام لینکلن که با آیفون صحبت می کند به طرز شگفت انگیزی نابهنگام است.”
4. انسان سازی (فعل)
وقتی شخصی به چیزی بی جان خصوصیات انسانی می دهد، آن شخص در حال انسان سازی آن چیز است. از شخصیت پردازی در ادبیات گرفته تا برادرتان که حیوانات عروسکی خود را به صحبت می اندازد، این کلمه مفید و غیرمعمولی است که باید بدانید.
مثال: “وقتی برادرم بوقلمون روز شکرگزاری را انسان سازی کرد و وانمود کرد که آن را برای ما تکان می دهد، همه خندیدند.”
5. Apricate (فعل)
یک کلمه زیبا و غیر معمول بر اساس یک اصطلاح لاتین ، apricate به معنای غرق شدن در نور خورشید است. هنگامی که در مورد رفتار گربه خود نظر می دهید یا در مورد آخرین سفر خود به ساحل می نویسید، این جواهر را بیرون بکشید.
مثال: “گربه در پشت کاناپه نزدیک پنجره دراز کشیده بود.”
6. سنگر (اسم)
سنگر مکانی است که به خوبی از آن دفاع می شود، اما همچنین می توان از آن برای توصیف نهاد یا فردی که به اصول پایبند است استفاده کرد. هنگام صحبت یا نوشتن در مورد نهادهای اجتماعی، سیاست، سازمان های خبری و موارد دیگر از آن استفاده کنید.
مثال: “کتابخانه شهر سنگر اهمیت کتاب بود.”
7. Behoove (فعل)
می توانید از behoove به عنوان فعل به معنای ضروری بودن یا مناسب بودن برای چیز دیگری استفاده کنید. وقتی به کسی می گویید چرا باید کاری را انجام دهد یا هنگام نوشتن یک مقاله متقاعدکننده مفید است.
به عنوان مثال: “دانش آموزان باید اصطلاحات واژگان را قبل از آزمون هفته آینده یاد بگیرند.”
9. خوشایند (صفت)
از این صفت عالی برای توصیف کسی یا چیزی که شرکت بزرگی است استفاده کنید. میتوانید برای تعریف و تمجید از گروهی از افراد یا برای توصیف جلسهای که از آن لذت میبردید استفاده کنید.
مثال: “با فرا رسیدن عصر، فضای کافه با مردمی که برای گفتگو به گروه های کوچک تقسیم می شوند، دلپذیرتر شد.”
10. معمای (اسم)
اگر به مشکلی برخورد کردید که راهحل روشن یا پاسخ صحیح واضحی ندارد، میتوانید آن را یک معمای نامید . این کلمه خوبی است که هنگام نوشتن یک مقاله تحقیقاتی باید در دسترس باشد.
مثال: “چالش نحوه آموزش به کودکان با سبک های مختلف یادگیری معمایی را برای مربیان ایجاد می کند.”
11. زودباوری (اسم)
آیا کسی را می شناسید که ساده لوح باشد یا مایل باشد چیزهایی را بدون دلیل باور کند؟ برای توصیف این ویژگی شخصیت از کلمه credulity استفاده کنید. این را در مقالات، به ویژه در مورد تفکر انتقادی ، نیز مفید خواهید یافت.
مثال: “او تمایل داشت هر چیزی را که آنلاین می خواند باور کند، و این زودباوری وقتی می خواست با همسرش درباره سیاست صحبت کند، او را به دردسر انداخت.”
12. کرپوسکولار (صفت)
شما می دانید که چگونه برخی از حیوانات شبگرد و برخی روزانه هستند، اما حیواناتی مانند آهو که در هنگام سحر و غروب فعال هستند چطور؟ این حیوانات کرپوسکولار هستند .
مثال: “جربیل ها کرپوسکولار هستند، بنابراین اگر آنها را در اتاق خواب نگه دارید می توانند به عنوان یک ساعت زنگ دار عمل کنند.”
13. Edify (فعل)
برخی از چیزها در خدمت ساختن افراد به معنای اخلاقی یا فکری است. وقتی در مورد چیزی مانند این می نویسید یا صحبت می کنید، از فعل edify استفاده کنید .
مثال: “جان سعی کرد از اوقات فراغت خود برای پرورش خود استفاده کند و هر کتابی را که به دستش می رسید بخواند.”
14. افته (صفت)
گاهی اوقات، با کسی ملاقات می کنید یا با چیزی روبرو می شوید که بیش از حد تصفیه شده است – حتی تا حد بی فایده. آن چیز اثر دارد .
به عنوان مثال: “ناخن های زیبای او بسیار تاثیرگذار بود و هر بار که سعی می کرد تایپ کند مانع می شد.”
15. فاجعه آمیز (صفت)
برای توصیف چیزی که واقعاً خارقالعاده است اما در عین حال منفی است، از حالت شدید استفاده کنید. این برای نوشتن یا صحبت در مورد افرادی که قوانین یا قوانین مهم را زیر پا می گذارند مفید است.
مثال: “خودداری او از توقف در تابلوی ایست جلوی خانه ما آنقدر خطای فاحش رانندگی است که با پلیس تماس گرفتم.”
16. فرار کردن (فعل)
اگر میخواهید عمداً از چیزی دور بمانید، از آن چیز اجتناب میکنید. این هنگام صحبت در مورد انتخاب های عمدی در مقالات شخصی مفید است.
مثال: “من از همه رسانه های اجتماعی در فصل انتخابات اجتناب می کنم.”
17. فریبنده (صفت)
گاهی لازم است کسی یا چیزی را توصیف کنید که احمقانه یا احمقانه است. زمان بسیار خوبی برای استفاده از کلمه fatuous است.
مثال: “دلقک کفش های بزرگ و بینی قرمز می پوشید و عموماً فریبنده بود.”
18. شکسته (صفت)
اگر کنترل کردن چیزی دشوار است و به طور کلی بدخلق است، میتوانید آن را بهعنوان ناهموار توصیف کنید . این هنگام صحبت در مورد کودکان یا حیوانات بداخلاق مفید است.
مثال: “در روز سوم سفر با ماشین، بچهها دچار اختلاف شدند و در مورد اینکه چه کسی در صندلی عقب فضای بیشتری دارد، دعوا کردند.”
19. گالوانیزه کردن (فعل)
یکی دیگر از واژه های مقاله عالی، گالوانیزه کردن به معنای تحریک کسی به عمل است. برخی رویدادها یا موقعیت های زندگی می توانند الهام بخش اعمال و رویدادهای دیگر باشند و برای این کلمه مناسب هستند.
مثال: “نبرد پدربزرگم با آلزایمر باعث شد من پزشکی را به عنوان شغل انتخاب کنم.”
20. امپراتور (صفت)
اگر نیاز به توصیف شخص یا چیزی دارید که بدون هیچ دلیل موجهی رئیس و سلطه گر است، از کلمه امپراتور استفاده کنید . این برای مقالات شخصی در مورد خواهر و برادر ایده آل است.
مثال: “خواهر کوچک من علیرغم اینکه کوچکترین و کوچکترین فرد در خانه است، مستبد است و اصرار دارد که به همه بگوید چه کار کنند.”
21. انگیزه (اسم)
چیزی که باعث می شود چیز دیگری اتفاق بیفتد یک انگیزه است. شما می توانید از این کلمه در بسیاری از انواع نوشتار استفاده کنید – از سخنرانی گرفته تا مقاله های متقاعد کننده.
مثال: “تعداد کودکانی که گرسنه به مدرسه می آیند، انگیزه مدرسه برای ایجاد یک برنامه صبحانه رایگان بود.”
22. ناآرام (صفت)
فردی که بسیار آرام است و به نظر نمی رسد از نگرانی های زندگی روزمره آزارش دهد را می توان به عنوان بی هوش توصیف کرد. این یک کلمه مثبت عالی برای استفاده در موقعیت های مختلف است.
مثال: “باران شروع به باریدن کرد، اما او با شادی ناخوشایند کسی که بدش نمی آید چتر را فراموش کند، صورتش را به سمت آن برگرداند.”
23. همکار (اسم)
وقتی شرکت کنندگان یک مکالمه را توصیف می کنید، در مورد مخاطبین صحبت می کنید . این یک کلمه مفید برای صحبت در مورد بحث است.
مثال: “گفتگوها مکالمه خود را متوقف کردند و در حالی که او وارد اتاق می شد نگاه کردند.”
24. Lionize (فعل)
این کلمه L مثبت عالی، فعلی است که میتوانید از آن برای صحبت در مورد افراد مشهور و شخصیتهای مهم تاریخی و نحوه نگاه مردم به آنها استفاده کنید. Lionize یعنی با کسی مثل یک قهرمان رفتار کنی.
مثال: “در شمال، مردم بلافاصله پس از ترور آبراهام لینکلن شروع به شیر دادن به او کردند.”
25. ملانژ (اسم)
هر چیزی که مخلوطی از چیزهای به ظاهر نامرتبط باشد یک ملنگ است. می توانید از این به صورت انتزاعی برای صحبت در مورد ویژگی ها یا ایده های ظاهراً نامرتبط استفاده کنید.
مثال: “اتاق او ترکیبی از ماشین های اسباب بازی، کتاب ها، کفش های تنیس و سنگ های جمع آوری شده بود.”
26. متانویا (اسم)
هنگامی که شما در مورد تغییر اساسی در نحوه دیدن چیزی صحبت می کنید، در مورد متانویا صحبت می کنید. این یک کلمه غیرعادی عالی برای استفاده در مقالات است.
مثال: “کشور فاتح مستلزم متانویی کامل از کسانی بود که بر آن حکومت می کرد؛ آنها باید به آرمان های حاکمان اعتقاد داشته باشند، نه اینکه فقط لبیک بگویند.”
27. بی شمار (اسم)
هنگامی که نیاز دارید در مورد چیزهای زیادی صحبت کنید، به ویژه عناصر متنوع یک کل بزرگتر، از کلمه غیر معمول myriad استفاده کنید . به طور شگفت انگیزی در مکالمات روزانه نیز مفید است.
مثال: “دلیل واحدی وجود نداشت که او تصمیم گرفت در سراسر کشور نقل مکان کند؛ عوامل بیشماری بر انتخاب او تأثیر گذاشتند.”
28. نویزوم (صفت)
اگر نیاز دارید چیزی را توصیف کنید که مضر است یا واقعاً آزاردهنده است، از کلمه پر سر و صدا استفاده کنید . همچنین برای توصیف چیزی که بوی بدی دارد ایده آل است.
مثال: “کولر ماهی که در صندوق عقب ماشین فراموش شده بود، پس از چند روز شروع به انتشار بوی بدی کرد.”
29. مبهم کردن (فعل)
آیا تا به حال دیده اید که کسی چیزی گیج کننده تر از آنچه لازم است بسازد؟ آن شخص یک مفهوم را مبهم می کند.
مثال: “در حالی که تهیه نان واقعاً یک فرآیند بسیار ساده است، توضیح او در مورد انواع مخمر و آرد باعث مبهم کردن این مفهوم شد.”
30. نفرت انگیز (صفت)
کلمه نفرت انگیز زمانی ایده آل است که شما نیاز به توصیف چیزی دارید که وحشتناک و ناخوشایند و حتی منزجر کننده است. به آن به عنوان یک نسخه افراطی و واضح تر از “مزارت” فکر کنید.
مثال: “با تی شرت عرق ریزش که شش اینچ از وسط بدنش را آشکار می کرد و کلاه بیسبال توهین آمیز سیاسی اش، این مرد منفور خواستگار خوبی به نظر نمی رسید.”
31. به ظاهر (قید)
گاهی اوقات، چیزی به نظر می رسد که درست است، اما ممکن است اینطور نباشد. این موضوع به ظاهر درست است.
مثال: “سام ظاهراً به خواربارفروشی میرفت، اما حتی همسرش میدانست که او واقعاً با دوست دخترش ملاقات میکند.”
32. کمبود (اسم)
وقتی چیزی کمیاب است، آن را کم است . این یک کلمه خوب و غیر معمول است که هنگام صحبت در مورد کمبود شواهد برای یک ادعا بسیار مفید است.
مثال: “تعداد افرادی که پیام می دهند و رانندگی می کنند نشان می دهد که عقل سلیم در دنیای مدرن کم است.”
33. ماقبل آخر (صفت)
توصیف اولین و آخرین چیز آسان است، اما در مورد چیز دوم تا آخرین یک سریال چطور؟ آن چیز ماقبل آخر است.
مثال: “کسی همیشه تکه ماقبل آخر پیتزا را می گیرد، اما همه می ترسند که آخرین تکه پیتزا را ببرند از ترس اینکه ممکن است دیگری آن را بخواهد.”
34. زیان آور (صفت)
برخی عادات یا اعمال به خصوص مخرب هستند، حتی تا حد مرگ. این چیزها به عنوان زیان آور توصیف می شود .
به عنوان مثال: “سیگار کشیدن یک عادت مضر است که باعث سرطان ریه می شود.”
35. باهوش (صفت)
اگر لازم است از کسی به خاطر قضاوت خوب و تفکر واضح او تعریف کنید، می توانید آن شخص را زیرک توصیف کنید. این یک کلمه عالی است که به همان اندازه نادر است که مثبت است.
مثال: “حس خوب زیرک او در مسابقه جهت یابی به او برتری داد.”
36. /////////
37. پیشوند (فعل)
آیا تا به حال نیاز به توصیف شخصی داشته اید که پاسخ مستقیمی به یک سوال نمی دهد یا تمایل دارد بدون پرداختن مستقیم به موضوعی به رقص در اطراف موضوع بپردازد؟ آن شخص در حال تعدیل است .
مثال: “زمانی که مادرش در مورد آخرین باری که دوست پسرش را دیده است، پرسید، استلا شروع به حرف زدن کرد و در مورد مدرسه، آخرین فیلمها و اینکه چه لباسی باید در جشن جشن بپوشد صحبت کرد.”
38. راپسکالیون (اسم)
برخی از افراد به شدت بازیگوش و پر از شیطنت هستند. اگر لازم است آنها را در یک مقاله یا اثر دیگر توصیف کنید، آنها را rapscallions بنامید .
مثال: “پسربچه ها رپاسکالون های واقعی بودند و پشت موتور سیکلت آقای اسمیت آتش بازی می کردند تا او فکر کند که نتیجه معکوس دارد.”
39. حکیم (صفت)
کسی را می شناسید که عاقل است و همیشه از قضاوت عالی استفاده می کند؟ آن شخص حکیم است .
مثال: “زمانی که بازار سهام پس از یک دوره طولانی فراز و نشیب سقوط کرد، او به دلیل سرمایه گذاری در طلا و نقره متفکر به نظر می رسید.”
40. سانگوئن (صفت)
یکی دیگر از صفت های عالی که برای توصیف کسی استفاده می شود، سانگوئن است . اشاره به فردی شاد و با اعتماد به نفس دارد.
به عنوان مثال: “حتی باران یخی و باد شدید نیز نتوانست بر روحیه روانی او تأثیر بگذارد.”
41. سرندیپیتی (اسم)
آیا تا به حال تصادف شادی را تجربه کرده اید، مانند پیدا کردن یک اسکناس گمشده ۲۰ دلاری در جیبتان درست در زمانی که به آن نیاز داشتید؟ این سرندیپیته _
مثال: “زمانی که او پرواز خود را از دست داد و مجبور شد ساعت ها در بار فرودگاه منتظر بماند، معلوم شد که او از آنجایی که همسر آینده خود را در اینجا ملاقات کرد، یک سرندیپ بود.”
42. Solipsist (اسم)
آیا کسی را می شناسید که به شدت خود شیفته است و به دیدگاه ها یا نیازهای دیگران فکر نمی کند؟ آن شخص یک solipsist است.
مثال: “آدام یک سولیپسیست بود و به این فکر نمی کرد که آیا خانواده اش از کمپینگ با او در دمای زیر صفر لذت می برند.”
43. Synecdoche (اسم)
synecdoche شکلی از گفتار است که از یک جزء برای نشان دادن یک کل استفاده می کند . متوجه خواهید شد که اینها به طور شگفت انگیزی رایج هستند، و این را به یک کلمه مفید برای دانستن تبدیل می کند. برخی از نمونههای synecdoche عبارتند از: “سر” برای نشان دادن گاو، “چرخ” برای صحبت در مورد ماشین، و “Kleenex” برای نشان دادن بافتها.
به عنوان مثال: “او همه بالم لب ها را “چپستیک” نامید، غافل از اینکه این مومیایی است.”
44. تیموروس (صفت)
ممکن است کسی که ترسیده، ترسیده یا خجالتی است به عنوان ترسو توصیف شود . این اصطلاح برای نوشتن روایت ها و توصیف شخصیت ها مفید است.
مثال: “آیدان کودکی ترسناک بود که با اولین علامت بازدیدکنندگان به اتاق خوابش میرفت.”
45. همه جا حاضر (صفت)
کلمه بسیار مفید دیگری که رایج نیست، همه جا حاضر است . به معنای چیزی است که همه جا در آن واحد است.
به عنوان مثال: “تلفن های همراه در حال حاضر در همه جا برای همه از کودکان ابتدایی تا سالمندان استفاده می شود.”
46. Uhtceare (اسم)
آیا قبل از سحر از خواب بیدار می شوید و احساس اضطراب می کنید؟ آن لحظه و تجربه با کلمه انگلیسی قدیمی uhtceare توصیف می شود.
مثال: “صبح عمل جراحی او با یک مورد شدید Uhtceare از خواب بیدار شد.”
47. Ultracrepidarian (اسم)
اگر فردی نظراتی را ارائه دهد که فراتر از دانش او باشد، آن شخص فوقالعادهای است. این یک کلمه مفید برای روایت ها و توصیف شخصیت ها است.
به عنوان مثال: «او یک فوقالعاده بود، و به شیوهای تقریباً نامنسجم در مورد سیاستهای آن زمان صحبت میکرد».
48. صداقت (اسم)
وقتی چیزی شبیه چیز واقعی است، حقیقت دارد. یک مثال عالی از این کفپوش وینیل است که شبیه سنگ است.
مثال: “اثر رنگ مصنوعی روی دیوار چنان واقعیت باورنکردنی داشت که همه فکر می کردند در واقع از چوب ساخته شده است.”
49. احشایی (صفت)
آیا تا به حال چیزی را آنقدر عمیق احساس کرده اید که در سطح عاطفی شما را تحت تاثیر قرار دهد؟ شما نسبت به آن چیز واکنشی درونی داشتید .
به عنوان مثال: “او واکنشی شدید به خشونت در فیلمها داشت و مجبور شد در طول سالها بارها از سالن خارج شود.”
50. زئوگما (اسم)
شکل گفتاری که در آن یک کلمه دارای معنای دوگانه در یک جمله است، زئوگما یک اصطلاح مفید برای مقالات هنری زبان است. نمونه ای از این می تواند این باشد: “او قلب و ماشینم را دزدید.”

