شکست کسب و کار
شکست تجاری به این اطلاق می شود که شرکتی به دلیل ناتوانی در کسب سود یا کسب درآمد کافی برای پوشش هزینه های خود، فعالیت خود را متوقف می کند . یک تجارت سودآور اگر جریان نقدی کافی برای تامین هزینه ها ایجاد نکند، می تواند شکست بخورد . [1]
دلایل
کسبوکارها میتوانند در نتیجه جنگها ، رکود ، مالیاتهای بالا، نرخهای بهره بالا، مقررات بیش از حد ، تصمیمهای مدیریتی ضعیف ، بازاریابی ناکافی ، ناتوانی در رقابت با سایر مشاغل مشابه، یا عدم علاقه عموم به پیشنهادات کسبوکار شکست بخورند . برخی از کسب و کارها ممکن است تصمیم بگیرند قبل از شکست مورد انتظار تعطیل شوند. برخی دیگر ممکن است تا زمانی که
اداره کسب و کار کوچک ، در مقاله ای در مورد شکست کسب و کارهای کوچک، [2] دلایل دیگری برای شکست را از کتاب مایکل ایمز در مورد “مدیریت مشاغل کوچک” فهرست می کند:
- عدم تجربه
- نماینده فروش غیر قابل اعتماد
- سرمایه ناکافی
- مدیریت ضعیف موجودی
- سرمایه گذاری بیش از حد در دارایی های ثابت
- سوء مدیریت مالی کسب و کار
- موقعیت تجاری ضعیف
- مدیریت تنظیم اعتبار ضعیف
- رشد غیر منتظره [ توضیحات لازم است ]
- درگیر شدن در طاقچه کسب و کار اشتباه
- ناتوانی در بهبودی پس از یک وقفه تجاری بزرگ
مطالعهای که در سال 2014 توسط انجمن مدیریت Turnaround منتشر شد ، ارزیابی میکند که بیشتر بحرانهای تجاری ناشی از اشتباهات مدیریت ارشد است. شایعترین دلایل بحران این است که مدیریت به استراتژیای ادامه میدهد که دیگر برای شرکت کار نمیکند (54.6%)، و ارتباط خود را با بازار و مشتریان خود از دست داده و نمیخواهند خود را با تغییراتی که در اطراف آنها رخ میدهد وفق دهند. (51.6%). داشتن یک استراتژی واضح که به خوبی به تمام مناطق عملیاتی منتقل می شود، استراتژی که از USP ها استفاده می کند و می سازد، [ تعریف مورد نیاز ]برای هر شرکتی مطلوب است اما اغلب اینطور نیست. تصمیمات استراتژیک نادرست (39.4%) اغلب به دلیل نبود یک استراتژی مشخص اتخاذ می شود و می تواند تأثیر قابل توجهی بر موقعیت مالی شرکت در بازار داشته باشد. [4]
نظرات زیادی در مورد مهم ترین دلیل شکست کسب و کارها وجود دارد:
- پیتر دراکر مدعی شد مهمترین دلیل شکست کسب و کارها این است که مدیریت نپرسیده است که “کسب و کار ما چیست؟” به شکلی واضح و واضح. [5]
- اریک تی واگنر، که 30 سال تجربه به عنوان یک کارآفرین سریالی دارد، می گوید که کارآفرینان هنگام توسعه محصولات جدید شکست می خورند زیرا به جای درک کامل نیازهای مشتریان، “به غار عقب نشینی می کنند”. نظرسنجی از بیش از 1000 صاحب کسب و کار SME استرالیا نشان داد که شکست کسب و کار به احتمال زیاد به دلیل ناتوانی در مدیریت هزینه ها است. [6]
- دکتر کریستوف لیمبرسکی علل داخلی را در یک جدول زمانی 38 ساله تجزیه و تحلیل کرد که نشان میدهد فقدان کنترل مالی به عنوان یک عامل بحران کمتر و کمتر مرتبط میشود. در سال 1984، کنترل مالی ناکافی همچنان به 75 درصد از تمام بحرانهای شرکت کمک میکرد. در نظرسنجی او در سال 2014، تنها 36 درصد یا مشاوران تجدید ساختار، کنترل مالی ناکافی را دلیل کاهش گزارش کردند. [7]
- طبق مطالعه ای که توسط Industry Canada انجام شده است، “دلیل اصلی شکست (کسب و کار) مدیریت بی تجربه است. مدیران شرکت های ورشکسته تجربه، دانش یا چشم اندازی برای اداره تجارت خود ندارند.” [8]
- M. Victor Janulaitis در سال 2018 از 278 سازمان در مورد اینکه چرا طرحهای بازیابی بلایا و تداوم کسبوکار شکست میخورند نظرسنجی کرد و دریافت که پس از 12 ماه، 51٪ از مشاغل کوچک تا متوسط قادر به بازگشایی درهای خود نیستند. [9]
وقایع بعد از انحلال
پس از بسته شدن، یک کسب و کار ممکن است منحل شود و دارایی های آن پس از تشکیل پرونده انحلال مجددا توزیع شود. کسبوکاری که چندین مکان را اداره میکند ممکن است به فعالیت خود ادامه دهد، اما برخی از مکانهای خود را که عملکرد ضعیفی دارند، ببندد، یا در مورد تولیدکننده، تولید برخی از محصولات خود را که فروش خوبی ندارند متوقف کند. برخی از شرکتهای شکستخورده توسط مالک جدیدی خریداری میشوند که ممکن است بتواند شرکت را بهتر اداره کند، و برخی با شرکت دیگری ادغام میشوند که سپس عملیات آن را بر عهده میگیرد. برخی از مشاغل خود را از طریق ورشکستگی نجات می دهندیا حفاظت از ورشکستگی، در نتیجه به خود اجازه می دهند تا بازسازی کنند. پیامدهای متعددی برای مالکان/سهامداران وجود دارد، مانند مسئولیت محدود، امور مالی و تداوم (اگر سهامدار مایل به ادامه کار نباشد).
ده دلیل رایج شکست کسب و کار
2 دقیقه بخوانید
آیا استراتژی شما بد است؟ این راهنمای رایگان برای پیدا کردن را دریافت کنید.
نرخ بقای مشاغل جدید چقدر است؟ از نظر آماری، تقریباً 66 درصد از مشاغل جدید دو سال یا بیشتر، 50 درصد حداقل چهار سال و فقط 40 درصد شش سال یا بیشتر زنده می مانند. این بر اساس مطالعه “تعریف مجدد موفقیت مشاغل کوچک” توسط اداره تجارت کوچک ایالات متحده است.
نحوه اجتناب از رایج ترین دام در برنامه ریزی استراتژیک را در اینجا بیاموزید .
با این اطلاعات به عنوان پسزمینه، فهرستی از 10 دلیل متداول که کسبوکارها درهای خود را میبندند، گردآوری کردهایم:
- ناتوانی در درک بازار و مشتریان ما اغلب از مشتریان خود میپرسیم: “کجا بازی خواهید کرد و چگونه برنده خواهید شد؟” به طور خلاصه، درک فضای بازار رقابتی و عادات خرید مشتریانتان بسیار مهم است. پاسخ دادن به سوالاتی در مورد اینکه مشتریان شما چه کسانی هستند و چقدر مایل به خرج کردن هستند، گام بزرگی در پیشبرد بهترین عملکرد شماست.
- راه اندازی کسب و کار در صنعتی که سودآور نیست. گاهی اوقات، حتی بهترین ایده ها را نمی توان به یک تجارت پر سود تبدیل کرد. مهم است که صنعتی را انتخاب کنید که در آن بتوانید رشد پایداری داشته باشید. همه ما درس دات کام را آموختیم – برای زنده ماندن، باید جریان نقدی مثبتی داشته باشید. برای ماندن در تجارت بیش از یک ایده خوب و اشتیاق لازم است.
- ناتوانی در درک و بیان آنچه می فروشید. شما باید ارزش پیشنهادی خود را به وضوح تعریف کنید. ارزشی که به مشتری خود ارائه می کنم چیست؟ هنگامی که آن را درک کردید، از خود بپرسید که آیا به طور موثر آن را با هم ارتباط برقرار می کنید. آیا بازار شما با آنچه می گویید ارتباط دارد؟
- تامین مالی ناکافی کسبوکارها به جریان نقدینگی نیاز دارند تا بتوانند در چرخههای فروش و جریان طبیعی کسبوکار شناور شوند. خشک کردن حساب های بانکی مسئول بخش بزرگی از شکست کسب و کار است. پول نقد پادشاه است، و بسیاری به سرعت متوجه می شوند که قرض گرفتن پول از وام دهندگان می تواند دشوار باشد.
- نگرش های واکنشی ناکامی در پیشبینی یا واکنش به رقابت، فناوری یا تغییرات بازار میتواند یک کسبوکار را وارد منطقه خطرناک کند. نوآوری و آگاهی کسب و کار شما را رقابتی نگه می دارد.
- وابستگی بیش از حد به یک مشتری اگر بزرگترین مشتری شما از در بیرون رفت و دیگر برنگشت، آیا سازمان شما خوب بود؟ اگر پاسخ منفی است، ممکن است تنوع بخشیدن به پایگاه مشتری خود را به عنوان یک هدف استراتژیک در برنامه استراتژیک خود در نظر بگیرید.
- بدون استراتژی مشتری از اینکه مشتریان چگونه بر کسب و کار شما تأثیر می گذارند آگاه باشید. آیا با آنها در ارتباط هستید؟ آیا می دانید آنها چه چیزهایی را در مورد شما دوست دارند یا چه چیزهایی را دوست ندارند؟ درک مشتریان خود به سمت جلو و عقب می تواند نقش مهمی در توسعه استراتژی شما داشته باشد.
- ندانستن زمان گفتن “نه”. برای خدمات رسانی به مشتریان خود، باید بر کیفیت، تحویل، پیگیری و پیگیری تمرکز کنید. دنبال کردن تمام مشاغلی که می توانید به دست آورید، پول نقد شما را تخلیه می کند و در واقع سودآوری کلی را کاهش می دهد. گاهی اوقات نه گفتن به پروژه ها یا کسب و کار اشکالی ندارد تا بتوانید روی کیفیت تمرکز کنید نه کمیت.
- مدیریت ضعیف. مدیریت یک کسب و کار شامل تعدادی فعالیت است: برنامه ریزی، سازماندهی، کنترل، هدایت و برقراری ارتباط. قاعده اصلی مدیریت کسب و کارهای کوچک این است که همیشه دقیقاً در کجا ایستاده اید. یکی از مشکلات رایج شرکت های موفق رشد فراتر از منابع یا مهارت های مدیریتی است.
- بدون برنامه ریزی به قول معروف، شکست در برنامه ریزی، برنامه ریزی برای شکست است. اگر ندانید به کجا می روید، هرگز به آنجا نخواهید رسید. داشتن یک استراتژی جامع و عملی به شما این امکان را می دهد که در سازمان خود مشارکت، همسویی و مالکیت ایجاد کنید. این یک نقشه راه واضح است که نشان می دهد کجا بوده اید، کجا هستید، و به کجا می روید.
اداره یک سازمان کار آسانی نیست. آگاهی از سقوط های رایج در کسب و کار می تواند به شما کمک کند فعالانه از آنها اجتناب کنید. این یک چالش دائمی است. ما می دانیم، اما این یک فرصت مداوم برای جلوگیری از تبدیل شدن به یکی از آمارها است.

