در آب و هوا، سرعت همه چیز است
ما با انبوهی از مشکلات روبرو هستیم که به طور فزایندهای بدتر میشوند و با سرعتهای سریعتر، بیشتر از مسئولیت عمل شانه خالی میکنیم.
این جنبه تند آب و هوا است که باعث می شود کاهش انتشار زودهنگام بیشتر از کاهش های بعدی مهم باشد.
اقدام اقلیمی یک مشکل آینده نیست، بلکه یک بحران در زمان حال است. بسیاری از گرمایشی که ما ایجاد می کنیم، آینده را برای هزاران سال متلاشی می کند، اما میزان گرمایش ما امروز تعیین می شود.
برای درک دلیل، پس انداز برای بازنشستگی را تصور کنید.
اگر فردی بخواهد با درآمد سالانه بازنشسته شود باید پس انداز و سرمایه گذاری کند. با فرض اینکه آن شخص دارای شغلی پایدار و بدون نوسانات وحشی ثروت است، بهترین راه برای پس انداز این پول این است که در اوایل 20 سالگی پس انداز را شروع کنید. اگر او یک دهه دیگر صبر کند، مقداری که باید هر ماه پس انداز کند، بسیار بیشتر از آن چیزی است که میشد – صبر کنید تا پنجاه ساله شوند، و اکنون باید هر سال مبالغ هنگفتی را کنار بگذارند تا همین کار را انجام دهند. مسیر. تأخیر بیش از حد، و آنها خود را بازنشسته می بینند، بدون هیچ چیزی در بانک.
بودجه کربن تفاوتی ندارد. زمین با غلظت کل گازهای گلخانه ای در اتمسفر گرم می شود، بنابراین اگر کاهش CO2 را زودتر شروع می کردیم، می توانستیم انتشار گازهای گلخانه ای را به تدریج کاهش دهیم و همچنان در حد مجاز باقی بمانیم. اگر اکنون به تأخیر بیفتیم، باید حتی سریعتر کاهش دهیم، و برای دههها کاری جز تأخیر انجام ندادهایم.
برای مثال، اگر کاهش انتشار جهانی را در سال 1970 آغاز کرده بودیم – در طول موج اول نگرانی های گسترده در مورد تغییرات آب و هوایی – اقدام آب و هوا چالشی کاملاً متفاوت با آنچه که از آن زمان تاکنون بوده است، خواهد بود. یک محاسبه بسیار خشن و پشت سر هم به من میگوید که میتوانستیم انتشار گازهای گلخانهای خود را تقریباً 1/10 در یک دهه کاهش دهیم و همچنان برای 2 درجه در بودجه کربن باقی بمانیم – در واقع، شاید هنوز هم میتوانستیم این کار را انجام دهیم. استفاده از چند سوخت فسیلی برای مقاصد خاص تا قرن بیست و دوم – حتی در حالی که بشریت را از فقر نجات داد. [من اعداد واقعی را در نقطهای در اینجا کشف خواهم کرد، اما فکر میکنم این اعداد در فضای مجازی درست هستند.]
ده درصد در یک دهه زیاد به نظر می رسد، اما انواع اقداماتی که ده درصد در یک دهه به شما کمک می کند، می تواند ثابت، تدریجی و تدریجی باشد.
اوایل دهه 1970 شاهد انبوهی از تلاش های آینده نگر بود: توسعه انرژی پاک. فشار بر استانداردهای مسافت پیموده شده سوخت برای خودروها، کنترل پراکندگی حومه شهر و ترویج حمل و نقل؛ عایق بندی ساختمان ها؛ حفاظت از جنگل ها؛ و رسیدگی به مسائل جمعیت شناختی با حمایت از تنظیم خانواده و توسعه انسانی پایدار. اگر جهان به آن اقدامات ادامه می داد، ما کم و بیش خود را در منحنی درست می دیدیم. تغییرات کوچک و زیبای زندگی را اضافه کنید که در آن زمان مورد پذیرش قرار گرفت (رژیم های گیاهی، رفت و آمد با دوچرخه، زندگی ساده) و ما می توانستیم این کار را انجام دهیم.
تصور کنید در دنیایی زندگی می کنید که در آن تغییرات آب و هوایی مشکلی است که ما بر آن چنگ زده ایم.
سیاست ارتجاعی مطمئن شد که ما آن منحنی را از دست می دهیم. در اوایل دهه 1980، موجی از سیاستمداران محافظهکار که توسط شرکتها تامین میشد، بسیاری از پیشرفتهای انجام شده را خنثی کردند، بهویژه در ایالات متحده تحت رهبری ریگان (یکی از اولین اقداماتش کندن آبگرمکنهای خورشیدی از سقف کاخ سفید بود). بشریت نه تنها نتوانست ردپای اکولوژیکی ما را کاهش دهد، بلکه منافع قدرتمندی نیز از طریق سیاست هایی که سیستم های آلاینده را دوبرابر می کرد، تحت فشار قرار دادند.
با این حال، پس از پرخوری دهه 1980، ما دوباره می توانستیم راه دیگری را انتخاب کنیم. اگر کاهش انتشار گازهای گلخانهای جهانی را در سال 1990 آغاز کرده بودیم، هنوز هم میتوانستیم با اطمینان با بحران آب و هوا مقابله کنیم.
با این حال، منحنی بسیار سختتر از آنچه در سال 1970 بود، میبود. باز هم، برداشت کلی من این است که پس از آن میتوانستیم انتشار گازهای گلخانهای را حدود 1/4 در هر دهه کاهش دهیم. و در بودجه CO2 ما نگهداری می شود. ما همان چارچوب زمانی طولانی را که سال 1970 به ما می داد نداشتیم، اما انتقال سریعتر مورد نیاز می توانست منظم و اندازه گیری شود.
ببینید، بیست و پنج درصد در یک دهه، بازی کودکانه نبود. ما مجبور بودیم مصرف زغال سنگ خود را به طور چشمگیری کاهش دهیم، تا حد زیادی از طریق برنامه کاهش بازده و تقاضا (با توجه به وضعیت فناوری انرژی پاک در آن زمان، استفاده از انرژی کمتر تا حد زیادی بهترین مسیر کربن زدایی در دسترس بود). تغییرات شدید کاربری زمین و حملونقل باید در جدولهای زمانی سریعتر اعمال میشد و خودروهای کم مصرف بیشتری از جادهها خارج میشدند. ما به تغییرات بزرگتر در کشاورزی و جنگلداری، حرکت های بزرگتر در توسعه پایدار نیاز داشتیم. اینها همه سیاست های قابل دستیابی بود. آنها میتوانستند از طریق استانداردهای طراحی بهتر، اصلاحات نظارتی افزایشی درک شده و سیستمهای قیمتگذاری یا تجارت کربن به خوبی طراحی شده باشند.
با این حال، باز هم، منحنی از دست رفت، به ویژه در ایالات متحده. تلاشهای دولت کلینتون مسدود شد (از طریق واکنش شدید حزب جمهوریخواه در سال 1994 که از سوختهای فسیلی حمایت میشد، انتخاباتی که در نهایت به تسخیر کلی حزب جمهوریخواه توسط لابی کربن تبدیل شد). در اروپا، واکنشهای منفی بیشتر به کاهش پیشرفت مربوط میشد – نیاز به زمان برای مطالعه و تغییر تدریجی – اما همچنان یک واکنش منفی بود. و البته، جهان در حال توسعه – بهویژه چین – (از سوی بانک جهانی و دیگران) تشویق شد تا احتیاطهای زیستمحیطی را کاملاً کنار بگذارد و بر تکرار رفاهی که آمریکا و اروپا دههها قبل از آن ساخته بودند متمرکز شود – دودکشها، لولههای اگزوز و همه چیز.
در نتیجه، نیمی از انتشار گازهای گلخانهای انسانی که تا کنون در جو ما انباشته شده است، از سال 1990 در آسمان جمعآوری شده است.


بنابراین، اینجا هستیم، با عجله در سال 2020 بالا می رویم. مسیر اکنون به اندازه جهنم شیب دار است.برای داشتن فرصتی برای حفظ گرمایش زمین در حدود 2 درجه سانتیگراد،ما باید انتشارات آب و هوایی خود را تا سال 2020 کاهش دهیم و سپس انتشار CO2 خود را کاهش دهیمبه نصفهر دهه برای سه دهه آینده– ضمن پایان دادن به جنگلزدایی و تخریب خاک، تغییر کشاورزی حیوانات و ادامه حذف مواد شیمیایی فوققوی گلخانهای مانند مبردها.
منحنی جدیدی که اکنون روی آن قرار داریم، خواستار کاهش شدید انتشار گازهای گلخانه ای است. با این حال، وقتی تصویر بزرگ را در نظر می گیریم، اقدامی که به آن نیاز داریم ممکن است حتی از این کربن زدایی وحشتناک بسیار چالش برانگیزتر باشد.
این به این دلیل است که بحران سیارهای ما به تغییرات آب و هوایی محدود نمیشود، و بسیاری از مشکلات دیگر ما (در صورت وجود) حتی سریعتر از آب و هوا بدتر میشوند.
–
از آنجایی که من تقریباً 30 سال است که نسخههای آن را مینویسم، از چیزی که به عنوان «آشفتگی عذاب» فکر میکنم متنفرم. این قسمت طولانی است که مصائب زیستمحیطی ما را برمیشمارد و در فصل و آیه توضیح میدهد که چه چیزی را از دست میدهیم و چقدر مطمئناً به زودی از دست خواهیم داد، و اقتصاد کثیف چقدر به یک تراژدی زیستمحیطی وحشتناک تبدیل شده است.
تا حدی، من از آشغال عذاب متنفرم، زیرا فکر می کنم روشنگر نیست، بلکه مایوس کننده است. داستان مصیبت ها و تهدیدهای وحشتناک، زباله دانی – داستانی از آسیب و ناامیدی تاریک. یک سری از دست دادن – به نظر من هیچ کاری نمی کند، اما ما را غرق در ناامیدی می کند. ناامیدی هرگز برای ما خوب نیست.
مفید نیست. بدیهی است که اقلیتی که در فراخوان اقدام سیارهای سر میزنند، با حقیقت بیشتری قانع نمیشوند، و بسیاری از بقیه ما از قبل میدانیم که همه چیز در حال فروپاشی است. اگر وحشت و افسردگی به تشریفاتی برای عمل نیاز داشتند، این ممکن است یک چیز باشد، اما تجربه طولانی به ما نشان میدهد که مردم به ندرت (اگر هرگز) از اقدام مستمر، جسورانه و مبتکرانه وحشت دارند.
بنابراین، من قصد ندارم در اینجا این موضوع را بخوانم – لطفا فقط به من اعتماد کنید که همه چیز بسیار بدتر از آن چیزی است که هر کسی امیدوار بود به آن برسد، و اجازه دهید به سادگی و بدون احساس توضیح بدهم که الان کجا هستیم.
سیاره ما به عنوان یک سیستم کامل کار می کند. ما در تعادلی از چرخه ها، جریان ها و وابستگی های متقابل زندگی می کنیم – هم وحشی و هم انسانی. گرچه تخریب طبیعت توسط انسان به هزاران سال قبل برمی گردد، اما در 40 سال گذشته ما در حال غوطه ور شدن بوده ایم، اکوسیستم پس از اکوسیستم را بی ثبات کرده ایم، آب و هوا و چرخه های مواد مغذی و شیمی اقیانوس ها را بی ثبات کرده ایم، توسعه های انسانی شکننده را تولید کرده ایم، حتی از منابع تجدیدپذیر استفاده می کنیم. توانایی آنها برای تجدید خود را کاهش می دهد.
امروز، همه تأثیرات بیداد صنعتی ما یکدیگر را بزرگ می کنند. ما دیگر نمی توانیم فرض کنیم که ماندن در بودجه کربن خود به خودی خود اقدام کافی است. ما باید بافرها بسازیم، برنامههایمان را متنوع کنیم، اکوسیستمهایی را برای آیندهای که به راه انداختهایم احیا کنیم، خود را برای موارد غیرقابل پیشبینی آماده کنیم.
(این بیثباتی سیارهای به تنهایی دلیل خوبی است تا نسبت به انتشارات منفی و مهندسی زمین جو بسیار بدبین باشیم – و در مورد دستیابی به کاهش انتشار گازهای گلخانهای که از طریق کاهش آلودگی به آن نیاز داریم، خشن باشیم، و امیدوار نباشیم که تغییرات آب و هوایی را از طریق برخی موارد ناشناخته معکوس کنیم. اصلاح مقیاس سیاره ای.)
کاهش پنجاه درصدی انتشار در هر دهه به این معنی است که اقدامات اقلیمی دیگر نمیتواند منظم، تدریجی یا حتی مستمر مطابق با انتظارات ما باشد – و این قبل از این است که نیاز به مقاومسازی تمدن بشری برای مقاومت در برابر اختلالات عظیمی را که قبلاً به راه انداختهایم فاکتور کنیم. پنجاه درصد در یک دهه به معنای تغییر غیرخطی و مخرب است.
پنجاه درصد در یک دهه به معنای جهانی کاملاً متفاوت است، در طول عمر اکثر مردمی که اکنون زنده هستند – دنیایی بهتر، اگر به اندازه کافی سخت بجنگیم، اما جدید و عجیب، با منطق و الگوهایی که تعداد کمی از ما هنوز کاملاً آن را درک می کنیم.
این، به بیان ملایم، چیزی نیست که ما می شنویم. با این حال، درست است.
اما پنجاه درصد در یک دهه معنای بیشتری دارد: به این معنی که آنچه بعد اتفاق می افتد مهم ترین تصمیم است.
آن نکته را در مورد کاهش زودهنگام مهمتر به خاطر دارید؟ خوب، با منحنیای که امروز با آن روبرو هستیم، عدم دستیابی به کاهشهایی که اکنون به آن نیاز داریم – بهویژه نصف شدن اول انتشار گازهای گلخانهای ما در دهه ۲۰۲۰ – به این معنی است که خود را در منحنیای قرار خواهیم داد که برای مدیریت آن بسیار شیبدار است. این به معنای آینده ای با تأثیرات فاجعه بار، تشدید درگیری ها و بی ثباتی – و ریاضت کربن است. اقدام جسورانه در طول دهه آینده ما را به تنهایی به آینده ای باثبات نمی رساند، اما اگر اکنون نتوانیم حرکت های بزرگ انجام دهیم، امکان رسیدن به آینده ای پایدار وجود نخواهد داشت.
اگر نتوانیم انتشار گازهای گلخانهای خود را تا سال 2030 به نصف کاهش دهیم (یا حداقل به آن نزدیک شویم)، دیگر منحنیهایی برای تلاش نداریم، فقط تغییرات ناگهانی و شرایط اضطراری وخیم را دریافت میکنیم.
دهه 2020 ممکن است لحظه تعیین کننده ای برای آینده بشریت، برای هزاره های آینده باشد.
ما در آستانه ورود به دهه آخر هستیم.
آن وقت است که ما هستیم.

