تیم خانه و مدرسه با تأکید بر مشارکت والدین
دانش آموزان زمانی رشد می کنند که والدین آنها بخشی از کلاس درس شوند.
نویسنده: جیمز پی کامر ، نوریس هاینز
کودکان زمانی بهترین یادگیری را می گیرند که بزرگسالان مهم زندگی آنها – والدین ، معلمان و سایر اعضای خانواده و جامعه – برای تشویق و حمایت از آنها با هم همکاری کنند. این واقعیت اساسی باید یک اصل راهنما باشد زیرا ما در مورد چگونگی سازماندهی مدارس و نحوه آموزش کودکان فکر می کنیم. مدارس به تنهایی نمی توانند همه نیازهای رشد کودک را برطرف کنند: مشارکت معنادار والدین و حمایت جامعه ضروری است.
نیاز به مشارکت قوی بین مدارس و خانواده ها برای آموزش کودکان ممکن است منطقی به نظر برسد. در زمانهای ساده تر ، این رابطه طبیعی بود و حفظ آن آسان بود. معلمان و والدین اغلب همسایه بودند و موقعیت های زیادی برای بحث در مورد پیشرفت کودک پیدا کردند. کودکان پیامهای مشابهی را از معلمان و والدین شنیدند و فهمیدند که از آنها انتظار می رود استانداردهای یکسانی را در خانه و مدرسه رعایت کنند.
هرچند که جامعه پیچیده تر و خواستارتر شده است ، اما این روابط اغلب در حاشیه راه افتاده است. نه مربیان و نه والدین زمان کافی برای آشنایی یکدیگر و ایجاد روابط کاری از طرف فرزندان ندارند. در بسیاری از جوامع ، والدین از گذراندن وقت در کلاسهای درس دلسرد می شوند و انتظار می رود مربیان تنها در مواقعی که کودک دچار مشکل است با اعضای خانواده مشورت کنند. نتیجه ، در بسیاری از موارد ، سوء تفاهم ، بی اعتمادی و عدم احترام است ، به طوری که وقتی کودک عقب می افتد ، معلمان والدین و والدین معلمان را مقصر می دانند.
در عین حال ، جامعه ما تمایزهای مصنوعی در مورد نقش هایی که والدین و معلمان باید در رشد یک جوان ایفا کنند ، ایجاد کرده است. ما فکر می کنیم که مدارس باید به تدریس دانشگاهی پایبند باشند و خانه مکانی است که باید در آن رشد اخلاقی و عاطفی کودکان انجام شود.
با این حال ، کودکان هنگام ورود به کلاس درس ، از یادگیری ارزشها و روابط دست بر نمی دارند ، و همچنین وقتی در خانه هستند یا در جاهای دیگر جامعه ، از یادگیری دانشگاهیان – و نگرشهای مربوط به یادگیری – دست نمی کشند. آنها دائماً مشاهده می کنند که افراد بزرگسال در زندگی خود چگونه با یکدیگر رفتار می کنند ، چگونه تصمیم گیری می شود و چگونه اجرا می شود و چگونه مشکلات حل می شود.
همه تجربیات کودکان ، چه در مدرسه و چه در خارج از مدرسه ، به شکل گیری احساس آنها در مورد اهمیت مراقبت از دیگران ، احساس ارزش خود و شایستگی ، درک آنها از جهان پیرامون و اعتقادات آنها درباره محل مناسب بودن آنها در برنامه کمک می کند.
این روزها ، برای ایجاد روابط قوی بین خانواده ها و مربیان ، می توان به تلاش های فوق العاده ای نیاز داشت. مدارس باید با خانواده ها تماس بگیرند و باعث شوند از آنها به عنوان شریک کامل در فرایند آموزشی استقبال شود. به نوبه خود ، خانواده ها باید زمان و انرژی خود را برای حمایت از فرزندان خود در خانه و مدرسه متعهد کنند.
تلاش برای برقراری مجدد این ارتباطات بسیار ارزشمند است ، زیرا بسیاری از جوامع در سراسر کشور – از جمله آنهایی که با آنها کار می کنیم – در حال کشف هستند. تجربه ما این است که مشارکت قابل توجه و معنی دار والدین در بهبود رشد و عملکرد دانش آموزان ممکن ، مطلوب و ارزشمند است.
یک نقطه شروع
جوامعی که ما در آنها درگیر هستیم – بیشتر محله های درون شهری – تمایل دارند با روابط نسبتاً ضعیفی بین مدارس و خانواده ها شروع شوند. بسیاری از والدین در دوران مدرسه خود شکست خوردند و تمایلی به پا گذاشتن در مدارس فرزندان خود ندارند. معلمان به محل کار خود می روند و اغلب اطلاعات کمی در مورد محله خارج از مدرسه دارند. قبل از اینکه آنها بتوانند مشارکت م effectiveثر ایجاد کنند ، مربیان و خانواده های این جوامع ابتدا باید اعتماد و احترام به یکدیگر را بیاموزند.
اگرچه این امر کمتر آشکار است ، اما در جوامع مرفه تر نیز همین امر صادق است. عدم اعتماد و احترام را می توان در تعداد فزاینده ای از والدینی که برای ثبت نام فرزندان خود در مدارس خصوصی و یا آموزش آنها در خانه ، و عدم تمایل فزاینده رای دهندگان به تأیید مسائل مربوط به مدرسه استفاده می شود. در عین حال ، تعداد کمی از مدارس دارای سیاست های درهای باز هستند که به والدین اجازه می دهد در هر زمان به ملاقات بروند ، و والدینی که اصرار دارند نقش فعالی در آموزش فرزندان خود ایفا کنند ، اغلب به عنوان مشکل ساز شناخته می شوند.
نقطه شروع در هر جامعه ای ایجاد فرصت هایی است که در آن والدین و معلمان می توانند یاد بگیرند که هر دوی آنها منافع فرزندان را در قلب خود دارند. ما از روند رو به رشد تمرکززدایی از تصمیم گیری از دفاتر مرکزی به مدارس جداگانه استقبال می کنیم زیرا این امر فرصت هایی را برای همکاری والدین و مربیان و تصمیم گیری در مورد سیاست ها و رویه های مدرسه ایجاد می کند. برخی ممکن است این ترتیب را به عنوان تغییر قدرت از کارکنان مدرسه به والدین تلقی کنند ، اما این تغییر قدرت نیست. این تقسیم قدرت است این امر به همه بزرگسالانی که در رشد کودکان سهیم هستند ، کمک می کند.
مشارکت در تیم های برنامه ریزی و مدیریت مبتنی بر مدرسه به والدین این شانس را می دهد که با جنبه های حرفه ای مدرسه آشنا شوند-تا عملکرد داخلی برنامه درسی و آموزشی را درک کنند. همچنین به آنها این امکان را می دهد که کارکنان مدرسه را در مورد جامعه آموزش دهند و نشان دهند که اگر والدین فرصت لازم را برای این کار فراهم کنند ، چیزهای زیادی برای ارائه دارند.
همکاری مشترک به عنوان شرکای کامل ، والدین ، معلمان ، مدیران ، افراد تجاری و سایر اعضای جامعه می تواند یک برنامه آموزشی ایجاد کند که نیازهای محلی منحصر به فرد را برآورده کرده و تنوع درون یک مدرسه را بدون درنظر گرفتن انتظارات و استانداردهای عملکرد بالا نشان دهد. آنها می توانند جو مراقبتی و حساس مدرسه را تقویت کنند که به تفاوت های دانش آموزان و همچنین شباهت های آنها احترام گذاشته و به آنها پاسخ می دهد.
تنوع گسترده ای از نقش ها
علاوه بر مشارکت در حکمرانی ، والدین می توانند در نقشهای متعددی در مدارس مشارکت داشته باشند. روشهای سنتی وجود دارد: تشویق کودکان به انجام تکالیف ، شرکت در کنفرانسهای والدین و معلمان و عضویت فعال در سازمان والدین و معلمان مدرسه. با این حال ، سایر نقشها به تعهد بیشتری نیاز دارند: خدمت به عنوان مربی ، دستیاران معلم یا ناظران اتاق ناهار ، یا ارائه کمک های بیشمار به مدارس و دانش آموزان.
در زمانی که مدارس برنامه های درسی را بر اساس مشکلات و اطلاعات دنیای واقعی اتخاذ می کنند ، خانواده ها می توانند با به اشتراک گذاشتن اطلاعات دست اول در مورد کار ، سرگرمی ها ، سابقه و سایر تجربیات شخصی ، چه به صورت حضوری و چه از طریق شبکه کامپیوتری ، مشارکت ارزشمندی داشته باشند. شاید مهمتر از همه ، والدین به سادگی بتوانند برای رفتن به مدارس خود وقت بگذارند و در مورد کارهایی که فرزندانشان و معلمان فرزندانشان انجام می دهند یاد بگیرند.
سرعت پرشتاب زندگی مدرن می تواند این نوع مشارکت را برای بسیاری از والدین دور از دسترس جلوه دهد. اما نشانه های مثبتی وجود دارد که امکان پذیر شدن آن را بیشتر می کند. کارفرمایان که نگران کیفیت نیروی کار آینده هستند ، شروع به اتخاذ سیاست هایی می کنند که به والدین اجازه می دهد تا در فواصل منظم در تیم برنامه ریزی و مدیریت مدرسه یا زمان داوطلبانه شرکت کنند. و مدارس بیشتری مراقبت روزانه یا پیش دبستانی را ارائه می دهند ، که این امر باعث می شود که والدین با کودکان خردسال وقت خود را در مدرسه کودک بزرگتر سپری کنند.
این سطح از مشارکت والدین در مدارس به والدین و کارکنان اجازه می دهد تا با یکدیگر با احترام و حمایت متقابل کار کنند و محیطی ایجاد کنند که در آن درک ، اعتماد و احترام شکوفا شود. در عین حال ، دانش آموزان پیامهای ثابتی از بزرگسالان مهم زندگی خود دریافت می کنند. وقتی کودکان مشاهده می کنند که خانه و مدرسه به نفع خود مشارکت محترمانه ای دارند ، احتمالاً نگرش های مثبت تری نسبت به مدرسه ایجاد می کنند و به موفقیت های بیشتری دست می یابند ، در مقایسه با شرایطی که در آن مدرسه و خانه به عنوان دنیایی جدا از هم شناخته می شوند.
خطوط ارتباطی بهتر
صرف نظر از مشارکت مستقیم والدین در فعالیتهای مدرسه ، ارتباط والدین و معلمان با یکدیگر بسیار مهم است. هر کدام دارای قطعه ای از تصویر رشد کودک هستند و هر کدام هنگام به اشتراک گذاری اطلاعات می توانند م effectiveثرتر باشند. ارتباط مداوم باعث می شود که مدارس و خانه ها به نیازهای منحصر به فرد دانش آموزان پاسخگو باشند و بنابراین از رشد کلی کودکان حمایت می کند.
برخی از این تعاملات باید رودررو باشد ، یا در مدرسه ، در خانه ، در محل کار والدین یا در مکان مناسب دیگری. باید به عنوان بخشی جدایی ناپذیر از مدرسه در نظر گرفته شود و باید زمان کافی در طول ساعات کاری معمولی برای انجام آن توسط کارکنان مدرسه در نظر گرفته شود. در عین حال ، این ارتباط باید به عنوان بخش مهمی از فرزندپروری شناخته شود و والدین باید تعهد کنند که به طور دوره ای با معلمان فرزندان خود ملاقات کنند.
فناوری می تواند به مربیان و والدین این امکان را بدهد که به یک شبکه قوی تر از پشتیبانی متقابل نسبت به قبل متصل شوند. مدارس و خانه ها را می توان از طریق شبکه های رایانه ای به یکدیگر متصل کرد که به آنها اجازه می دهد بیست و چهار ساعت در روز و در طول سال اطلاعات خود را از طریق ایمیل و تابلو اعلانات به اشتراک بگذارند.
تصور زمانی در آینده نزدیک دشوار نیست که همه والدین بتوانند اطلاعاتی مانند برنامه دانش آموز در هفته ، تکلیفات فعلی و پیشنهادات معلمان را در مورد آنچه می توانند برای حمایت از اهداف یادگیری در خانه انجام دهند ، به سرعت فراخوانی کنند. آنها می توانند با مشاهده نمونه های واقعی کارهای مدرسه که در یک مجموعه الکترونیکی جمع آوری شده اند ، آنچه کودک انجام داده است را مرور کنند.
برخی از مدارس برای اطمینان از دسترسی همه افراد ، صرف نظر از درآمد یا سایر شرایط ، به چنین ابزارهای الکترونیکی ، با مشاغل و سایر شرکا همکاری می کنند تا برنامه های وام دهی رایانه ای برای خانواده ها ایجاد کنند. همه مدارس باید برنامه های مشابهی را در نظر بگیرند. رایانه های مورد نیاز نیز باید در محیط های مختلف عمومی مانند مدارس ، کتابخانه ها و ساختمانهای دولتی در دسترس والدین قرار گیرد و باید کلاسهای رایگان یا کم هزینه ای برای آموزش مربیان و والدین به منظور استفاده از آنها برای پرورش یادگیری وجود داشته باشد.
ایجاد شبکه های کامپیوتری که مدارس و خانه ها را به هم متصل می کند با روند مثبت دیگری که ما متوجه شده ایم کاملاً مطابقت دارد: مدارس بیشتر و بیشتر ماموریت خود را برای ارائه خدمات آموزشی برای کل جامعه خود گسترش می دهند.
یادگیری مادام العمر به سرعت در حال تبدیل شدن به لازمه موفقیت در دنیای مدرن است. والدین و سایر اعضای جامعه یا می توانند در کلاس های مدرسه ای شرکت کنند یا در خانه با استفاده از فناوری های آموزش از راه دور ، با محتوای ارائه شده از مدرسه محلی خود یا یکی از آنها در مدرسه درس بخوانند. از طریق این شبکه ها ، والدین نه تنها می توانند تحصیلات خود را پیش ببرند بلکه برای فرزندان خود نیز نشان می دهند که بزرگسالان نیز باید به یادگیری ادامه دهند.
اما بزرگترین برندگان کودکان هستند. وقتی وارد مدرسه می شویم و می بینیم که والدین و معلمان با هم در همه نقش ها کار می کنند ، این یک علامت مطمئن است که مدرسه بهترین چالش ها را در دانش آموزان به چالش می کشد و به همه افراد ، صرف نظر از نژاد ، کلاس یا فرهنگ ، کمک می کند تا از پتانسیل کامل خود استفاده کنند. به
JAMES P. COMER MAURICE FALK PROFESSOR در مرکز مطالعه کودکان ییل ، رئیس دانشکده پزشکی ییل ، و مدیر برنامه توسعه مدرسه دانشگاه است.

