• خانه
  • فروشگاه
  • وبلاگ
  • گالری
  • درباره ما
  • تماس باما
با ما در ارتباط باشید.
reformh@yahoo.com
عضویتورود
مشقکمشقک
  • خانه
  • فروشگاه
  • وبلاگ
  • گالری
  • درباره ما
  • تماس باما

آینده پژوهی

  • خانه
  • بلاگ
  • آینده پژوهی
  • آینده پژوهی: نظریه ها و روش ها

آینده پژوهی: نظریه ها و روش ها

  • ارسال شده توسط ادمین 1
  • دسته بندی آینده پژوهی
  • تاریخ فروردین 1, 1401
  • نظرات 0 نظر

 مقاله ای از کتاب آینده ای وجود دارد: چشم اندازهایی برای جهانی بهتر

آینده پژوهی: نظریه ها و روش ها

کسب و کار | آینده | اختراع مجدد شرکت | فن آوری
سهیل عنایت الله
دانشگاه تامکانگ، شهر نیو تایپه، تایوان
از تمرکز بر پیش بینی آینده، رشته مدرن آینده پژوهی به کاوش در آینده های جایگزین گسترش یافته است و برای بررسی جهان بینی ها و اسطوره هایی که زیربنای آینده های ممکن، محتمل و ترجیحی هستند، عمیق تر شده است. این فصل یک چارچوب مفهومی برای مطالعه آینده ارائه می دهد. مطالعات موردی برگرفته از مطالعات آینده نگری سازمانی، نهادی و ملی برای نشان دادن نظریه ها و روش ها استفاده می شود.

معرفی

آینده پژوهی مطالعه سیستماتیک آینده های ممکن، محتمل و ترجیحی از جمله جهان بینی ها و اسطوره هایی است که زیربنای هر آینده است. در پنجاه یا چند سال اخیر، مطالعه آینده از پیش‌بینی آینده به ترسیم آینده‌های جایگزین به شکل‌دهی آینده‌های مطلوب، هم در سطوح جمعی بیرونی و هم در سطوح درونی فردی حرکت کرده است. عنایت الله 2000؛ سائول 2001).

در این دوره، آینده پژوهی از تمرکز بر جهان عینی بیرونی به رویکردی لایه ای تغییر کرده است که در آن نحوه دیدن جهان در واقع آینده ای را که فرد می بیند شکل می دهد (عنایت الله 2002). در این رویکرد آینده بحرانی – چرخش پساساختاری – دنیای بیرونی از درون مطلع می شود و مهمتر از همه، دنیای درونی یک فرد از واقعیت بیرونی مطلع می شود. در حالی که بسیاری از آینده پژوهی برای کاهش ریسک، اجتناب از آینده های منفی، به ویژه در بدترین حالت، استقبال می کنند، دیگران فعالانه به سمت ایجاد آینده های مطلوب، چشم اندازهای مثبت از آینده حرکت می کنند (Masini 1983). بنابراین، شناسایی آینده‌های جایگزین، رقصی سیال از ساختار (وزن‌های تاریخ) و عاملیت (ظرفیت تأثیرگذاری بر جهان و ایجاد آینده‌های مطلوب) است.

از آنجایی که جهان به طور فزاینده ای پرخطر شده است – حداقل از نظر ادراک، اگر نه در واقع – مطالعات آینده مشتاقانه توسط تیم های رهبری اجرایی و بخش های برنامه ریزی در سازمان ها، مؤسسات و کشورها در سراسر جهان پذیرفته شده است. در حالی که آینده پژوهی با ارائه تصویر بزرگ به عنوان یک کارکرد اجرایی راحت عمل می کند، تنش های ملموسی بین چارچوب های برنامه ریزی و آینده وجود دارد. برنامه ریزی به دنبال کنترل و بستن آینده است، در حالی که آینده پژوهی به دنبال باز کردن آینده است و از آینده “آینده” به آینده های جایگزین حرکت می کند.

برای درک آینده(ها)، نیاز به یک چارچوب نظری قانع کننده است. چهار رویکرد برای آینده نگری بسیار مهم هستند (عنایت الله 1990). اولی پیشگویی است که بر اساس علوم اجتماعی تجربی است. دومی تفسیری است، نه بر اساس پیش بینی آینده، بلکه بر اساس درک تصاویر رقیب از آینده. سومین مورد انتقادی است که از تفکر پساساختاری نشأت می‌گیرد و بر این پرسش متمرکز است که چه کسی از تحقق آینده‌های معین سود می‌برد و کدام روش‌ها به انواع خاصی از آینده‌پژوهی امتیاز می‌دهند. در حالی که از ادعاهای حقیقت اجتناب می شود، بهای معرفت شناسی اینطور نیست: هر تصمیم دانشی به روش های خاصی به واقعیت امتیاز می دهد (شاپیرو 1992؛ فوکو 1973). رویکرد چهارم یادگیری/تحقیق اقدام مشارکتی است. این رویکرد بسیار دموکراتیک‌تر است و بر ذینفعان تمرکز دارد که آینده خود را توسعه می‌دهند.

در حالی که نظریه آینده مفید است، یک چارچوب مفهومی برای درک آینده هنوز ضروری است. از جمله رویکرد شش ستونی (عنایت الله 2008). اولین رکن «نقشه برداری از آینده» است که روش اصلی آن مثلث آینده است (عنایت الله 2002؛ 2007). ستون دوم “پیش بینی آینده” با تحلیل مسائل نوظهور (مولیتور 2003) به عنوان روش شناسی کانونی است. رکن سوم، «زمان‌بندی آینده» است که «روش‌ها» مفیدترین روش‌ها، خرد، میان و تاریخ کلان است. رکن چهارم «عمیق‌سازی آینده» است که تحلیل لایه‌ای علی (عنایت‌الله 2004) پایه آن است (اگرچه تحلیل لایه‌ای علی یک نظریه آینده‌پژوهی نیز هست). رکن پنجم “ایجاد جایگزین” است که برنامه ریزی سناریو مهمترین روش است. آخرین ستون،

از پیشامدرن تا مدرن

تلاش های پیشامدرن برای درک آینده بر طالع بینی متمرکز بود. به طور کلی، هدف طالع بینی کمک به افراد برای اجتناب از شرایط خطرناک با ارائه یک سیستم هشدار اولیه بود. با این حال، اعتقاد بی چون و چرا به سیستم طالع بینی ضروری بود، زیرا هشدارها و پیش بینی ها و همچنین تحلیل های روانشناختی ماهیت کلی داشتند. آینده مورد مناقشه قرار نگرفت. در آینده پژوهی مدرن، پرسشگری و دیدگاه های متفاوت نه تنها گنجانده شده اند، بلکه برای استحکام و انعطاف پذیری ضروری هستند. بر خلاف طالع بینی، جایگزین ها پذیرفته می شوند.

در حالی که آینده پژوهی اخیر شامل مخالفت با دیدگاه های آینده و همچنین راه های شناخت – اسطوره ها و استعاره های عمیق فرهنگی – محققان و شرکت کنندگان است، آینده پژوهی نسل قبل تاکید بسیار بیشتری بر پیش بینی داشت. این تکنیک فوق العاده برنامه ریزان، اقتصاددانان و دانشمندان علوم اجتماعی بود. فرض پشت پیش‌بینی این است که آینده را می‌توان به‌طور کلی در صورتی که به‌طور دقیق شناخته نشده باشد. با اطلاعات بیشتر، به ویژه اطلاعات به موقع تر، تصمیم گیرندگان می توانند انتخاب های موثرتری داشته باشند. از آنجایی که نرخ تغییرات تکنولوژیکی به طور چشمگیری افزایش یافته است، داشتن اطلاعات بیشتر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. با این حال، نیاز به اطلاعات، مانند زمان‌های قبل، به دلیل ترس از آینده، احساس ناتوانی در برابر نیروهایی که نمی‌توانیم آنها را درک کنیم و بزرگتر از ما به نظر می‌رسند، ضروری است.

همانطور که کسب و کار معمول ناپدید شده است – عمدتاً به دلیل این تصور که جهان بسیار پرخطرتر است (تجزیه اتحاد جماهیر شوروی، بحران مالی آسیا، 11 سپتامبر، SARS، آنفولانزای پرندگان، بحران مالی جهانی، آب و هوا. تغییر، شکست بالقوه منطقه یورو) – مطالعات آینده رایج تر شده است. تغییر واقعاً به یک هنجار تبدیل شده است. تحولات چشمگیر در فناوری های دیجیتال، ژنومیک، نانو و عصبی به اختلالات بیشتر اشاره می کند. ظهور چیندیا و افول نسبی ایالات متحده نشان می دهد که جهان تک قطبی به پایان رسیده است. در پاسخ، دولتی، شرکتی، اتاق فکر و سازمان های غیردولتی مطالعه رسمی آینده را پذیرفته اند. برخی از آینده پژوهان به عنوان مشاورانی که مشاوره بازار را ارائه می کنند، استفاده می کنند. دیگران از آینده پژوهان برای توسعه ظرفیت داخلی از طریق کارگاه های آینده نگری استفاده می کنند. و برخی دیگر مدیران ارشد دارند که در دوره های رسمی تری در زمینه آینده پژوهی شرکت می کنند. این منجر به بحث در مورد اینکه کجا، در سازمان‌ها، بهتر است مطالعه آینده را در خود جای دهیم، مطرح شد. بیشتر اوقات، آینده پژوهی در بخش برنامه ریزی مستقر می شود. با این حال، اگرچه این ممکن است منطقی به نظر برسد، زیرا هر دو با زمان رو به جلو سروکار دارند، تفاوت های قابل توجهی بین این دو وجود دارد.

آینده پژوهی با مشکل ساز کردن مفروضات اساسی، آینده های جایگزین ایجاد می کند. از طریق زیر سوال بردن آینده، تحلیل مسائل نوظهور و سناریوها، قصد خروج از زمان حال و ایجاد امکان برای آینده های جدید است.    

برنامه ریزی، سیاست گذاری و آینده پژوهی

در مقایسه با برنامه ریزی، رویکرد آینده:

  • بلندمدت، از پنج تا پنجاه سال (حتی 1000 سال) به جای یک تا پنج سال؛
  • افق سه (20-30 سال) را با افق دو (5-20) و افق یک (حالا تا پنج سال) پیوند می دهد.
  • متعهد به آینده های جایگزین معتبر است که در آن هر سناریو اساساً با دیگری متفاوت است. وقتی برنامه‌ریزان و پیش‌بینی‌کنندگان اقتصادی از سناریوها استفاده می‌کنند، اغلب صرفاً انحراف از یکدیگر هستند.
  • متعهد به تفسیرهای چندگانه از واقعیت است (مثلاً به جای صرفاً دیدگاه هایی از واقعیت که داده های تجربی برای آنها وجود دارد، نقش ناخودآگاه، اسطوره شناسی، امر معنوی را مشروعیت می بخشد).
  • بیشتر مشارکتی است، به این دلیل که تلاش می‌کند به جای تنها کارگزاران قدرت، همه انواع ذینفعان را شامل شود.
  • آگاهانه از راه های مختلف دانستن استفاده می کند، از نمایشنامه یا کارت پستال از آینده گرفته تا بازی های مختلف (به عنوان مثال، بازی سرکار [هایوارد و وروس 2006]، یا بازی CLA).
  • بیشتر به فرآیند آینده می پردازد، که به اندازه ظرافت خود برنامه استراتژیک اهمیت دارد، اگر نه بیشتر.
  • اگرچه یک تکنیک، همچنین بسیار کنش گرا است، بیشتر به خلق آینده می پردازد تا صرفاً پیش بینی آن. و
  • به همان اندازه که یک جنبش اجتماعی مشارکتی است، یک رشته دانشگاهی است.

از دیدگاه گفتمان برنامه ریزی، عملکرد آینده نگری صرفاً یکی از رویکردهای ضروری برای ایجاد یک برنامه خوب است. برای برنامه ریزان، آینده پژوهی تا زمانی مفید است که به برنامه ریزی برای آینده کمک کند و برنامه ریزی یا سیاست گذاری را مشکل ساز نکند. آینده پژوهی می تواند مخل باشد و به جای اینکه به دنبال موثرتر کردن استراتژی باشد، چارچوب فعلی را به چالش می کشد. برای آینده پژوهان، اختلال از طریق روش هایی مانند تجزیه و تحلیل مسائل نوظهور (که در کار نسیم طالب، قو سیاه، 2010 رایج شده است) و برنامه ریزی سناریو در واقع با اطمینان از قوی تر و انعطاف پذیرتر بودن طرح، اثربخشی استراتژی را افزایش می دهد.

رشد آینده پژوهی نیز نتیجه تمایل دولت برای یافتن اطلاعاتی است که می تواند به سیاست گذاری بهتر کمک کند. مطالعات آینده، همراه با تجزیه و تحلیل سیستم، برای درک بهتر اثرات مرتبه دوم و سوم تصمیمات خط مشی خاص استفاده می شود. برای بسیاری، آینده پژوهی صرفاً تحلیل یا تحقیق بلندمدت سیاست است و نباید به عنوان یک حوزه یا گفتمان جداگانه در نظر گرفته شود. با این حال، تمایزات واقعی و مهمی بین آینده پژوهی و تحقیق/تحلیل سیاست وجود دارد. مهمترین آنها این است که آینده پژوهی با مشکل ساز کردن مفروضات اساسی، آینده های جایگزین ایجاد می کند. از طریق زیر سوال بردن آینده، تحلیل مسائل نوظهور و سناریوها، قصد خروج از زمان حال و ایجاد امکان برای آینده های جدید است.

به طور کلی، در برنامه ریزی و تحلیل خط مشی، اغلب از آینده برای افزایش احتمال دستیابی به یک سیاست خاص استفاده می شود. این اغلب به عنوان «آماده شدن برای آینده» یا «پاسخ دادن به چالش آینده» گفته می شود. آینده ای که به این ترتیب توصیف شده است منحصر به فرد است و اغلب یک امر داده شده است. آینده به عرصه تسخیر اقتصادی تبدیل می شود و زمان به جدیدترین بعد برای استعمار، نهادینه سازی و اهلی شدن تبدیل می شود. با این حال، آینده پژوهی قصد دارد زمان را برای تکنیک سختگیرانه، از عقلانیت ابزاری رها کند. می‌پرسد: راه‌های مختلفی که فرد می‌تواند جهان را «زمان‌بندی» کند، چیست؟ برای مثال، فرهنگ ها، گروه ها و سازمان های مختلف زمان را چگونه تصور می کنند؟ “آماده شدن برای آینده” نیست، بلکه با به چالش کشیدن آینده ارتدکس، امکان آینده های جایگزین را باز می کند. پس از ایجاد آینده های جایگزین،

البته خود تحلیل سیاست یک حوزه پویا است. به عنوان مثال، مدل‌های جدید توسعه سیاست تلاش کرده‌اند تا فراتر از مداخله (در صورت بروز نیازها یا مشکلات)، تصمیم‌گیری عقلانی-اقتصادی (اهداف مادی) و رضایت‌بخش (انجام آنچه می‌توانید با توجه به محدودیت‌های سیاسی و بودجه‌ای)، بحث و جدل کنند، حرکت کنند. که این استراتژی ها در زمان تغییرات سریع و بحران های چشمگیر مفید نیستند. به ویژه در زمان آشفتگی، از هم گسیختگی سودمند نیست، زیرا تغییر تدریجی خط مشی به سازمان یا کشور کمک نمی کند تا برای مواجهه با شرایط جدید چشمگیر تغییر کند. مدل عقلایی-اقتصادی در تعیین و دستیابی به اهداف مفید است، اما تلاش های فوق عقلانی را در نظر نمی گیرد. بیش از حد به عوامل کمی وابسته است. منفعت شخصی و منفعت شخصی ملی (توازن قوا) را دوباره توصیف می کند. رضایت بخش، در عین حال که در اجرا عالی است، نمی پرسد که آیا کار ارزش انجام دادن را داشت یا خیر. علاقه به یافتن راه هایی برای گنجاندن امکان تغییر ناپیوسته، پیش بینی روندها قبل از ظهور، یک پیشرفت طبیعی در تکامل علوم سیاست بوده است. آینده پژوهی به خوبی در تلاش برای یافتن راه های بهتر برای دولت و کسب و کار برای گنجاندن ناشناخته ها در تصمیم گیری قرار می گیرد.

در حالی که محققان سیاست گذاری تحقیقاتی در مورد آینده را ترجیح می دهند که کوتاه مدت تر باشد، فوراً برای سازمان مفید باشد، و در قالب زبان سازمان باشد، به طور کلی، آینده پژوهی اغلب کمتر به پیش بینی آینده می پردازد تا تلاش برای انجام آن. روشهای جدیدی را برای سازماندهی نحوه تصمیم گیری و اینکه چه کسی واجد شرایط شرکت در این تصمیمات است، متصور شوید. این کار را با درخواست از شرکت کنندگان انجام می دهد تا دنیای سازمانی ایده آل خود را تصور کنند و سپس به ایجاد استراتژی هایی برای تحقق آن جهان کمک می کند.

علاوه بر این، از دیدگاه انتقادی، پیشنهاد این که بیانیه‌های آتی سیاست‌ها باید برای سیاست‌گذار روشن باشد، در سطحی پیش پا افتاده است. نهادها زبان مبهم ایجاد می کنند زیرا آن زبان در خدمت منافع خاصی است. تحلیل آن علایق (و مکانیسم‌هایی است که برای جستجو و حفظ قدرت به کار می‌برند) که وسیله‌ای برای بررسی تصاویری از آینده می‌شود که ممکن است به واقعیت تبدیل شوند. از این نظر، چگونگی اتخاذ سیاست بهتر یا سیاست آینده‌محور بدون بررسی منافع سیاسی برخی سیاست‌ها به همان اندازه پیش پا افتاده است. سازمان‌ها در حال حاضر به‌عنوان بوروکرات‌ها متمرکز می‌مانند و ساختار فعلی به سایرین خدمت می‌کند. تلاش برای ایجاد آینده های جدید می تواند ساختارهای قدرت فعلی را تضعیف کند.

بنابراین، درگیر شدن در آینده پژوهی دست کم نیازمند توضیحی تئوریک در مورد ماهیت واقعی و واقعی است. از این نظر، تصور سیاست‌گذاری، برنامه‌ریزی و فرآیند آینده به‌عنوان چهار بعد یا نوع یادگیری پیش‌بینی‌کننده، تفسیری، انتقادی و عملی مفید است.

معرفت شناسی و انواع آینده پژوهی

در پیشگویی، زبان خنثی فرض می شود، یعنی در تشکیل امر واقعی شرکت نمی کند. زبان صرفاً واقعیت را توصیف می کند که به عنوان پیوندی نامرئی بین نظریه و داده عمل می کند. پیش‌بینی فرض می‌کند که جهان قطعی است، یعنی آینده را می‌توان شناخت. به طور کلی این دیدگاه به متخصصان (برنامه ریزان و تحلیلگران سیاست و همچنین آینده پژوهانی که پیش بینی می کنند)، اقتصاددانان و اخترشناسان امتیاز می دهد. آینده به محل تخصص و مکانی برای استعمار تبدیل می شود. به طور کلی، گفتمان استراتژیک در این چارچوب با ارزش اطلاعاتی رایج است زیرا زمان هدایت و طیف وسیعی از پاسخ ها را برای مقابله با دشمن (یک کشور یا شرکت رقیب) فراهم می کند. پیش بینی خطی تکنیکی است که بیشتر مورد استفاده قرار می گیرد. سناریوها بیشتر به عنوان انحرافات جزئی از هنجار استفاده می شوند تا به عنوان جهان بینی جایگزین.

در تفسیر، هدف، پیش بینی نیست، بلکه بصیرت است. حقیقت با زبان و فرهنگ نسبی تلقی می شود که هر دو در ایجاد واقعیت نقش دارند. از طریق مقایسه، از طریق بررسی تصاویر مختلف ملی یا جنسیتی یا قومیتی از آینده، بینشی نسبت به وضعیت انسان به دست می آوریم. این نوع آینده پژوهی کمتر فنی است و اسطوره شناسی به اندازه ریاضیات اهمیت دارد. یادگیری از هر مدل – در زمینه جستجو برای روایت های جهانی که می تواند ارزش های اساسی انسانی را تضمین کند – ماموریت اصلی این رویکرد معرفت شناختی است. در حالی که بینش ها اغلب در این دیدگاه تفسیری مرکز توجه را اشغال می کنند، نقش ساختارها نیز مهم است، خواه طبقه، جنسیت، یا سایر مقوله های روابط اجتماعی. برنامه ریزی و تحلیل خط مشی به ندرت یک شکل فرهنگی تفسیری از تعیین هدف یا تجزیه و تحلیل تأثیر را اعمال می کند.

در امر انتقادی، آینده پژوهی به دنبال پیش بینی یا مقایسه نیست، بلکه به دنبال این است که واحدهای تجزیه و تحلیل را مشکل ساز کند و آینده را تعریف نکند. به عنوان مثال، موضوع پیش‌بینی جمعیت نیست، بلکه موضوع این است که چگونه مقوله جمعیت در گفتمان ارزش‌گذاری شده است: برای مثال، ممکن است بپرسیم چرا جمعیت به جای جامعه یا مردم؟ نقش دولت و دیگر اشکال قدرت در ایجاد گفتمان‌های مقتدر برای درک چگونگی هژمونیک شدن آینده‌ای خاص، محوری است. آینده پژوهی انتقادی ادعا می کند که زمان حال شکننده است و صرفاً پیروزی یک گفتمان خاص، روش شناخت، بر دیگری است. هدف پژوهش انتقادی برهم زدن روابط قدرت کنونی از طریق مشکل ساز کردن مقوله های ما و برانگیختن مکان های دیگر، سناریوهای دیگر آینده است.

آینده پژوهی انتقادی از پساساختارگرایی الهام می گیرد. وظیفه در آینده پژوهی انتقادی این است که جهان شمول را خاص جلوه دهند، تا نشان دهند که به دلایل سیاسی شکننده، صرفاً پیروزی یک گفتمان بر گفتمان دیگر، و نه جهانی افلاطونی، به وجود آمده است. برای انجام این کار، نیاز به تبارشناسی‌های گفتمانی است که تلاش می‌کنند ناپیوستگی‌های تاریخ یک ایده، شکل‌گیری اجتماعی یا ارزش را نشان دهند. از طریق تبارشناسی و ساختارشکنی، آینده ای که زمانی تغییر ناپذیر به نظر می رسید، اکنون یکی از بسیاری از آینده ها نشان داده شده است. به این ترتیب با گفتمان های دیگر قابل جایگزینی است. سپس ساختارشکنی به روشی برای بازکردن یک متن (به طور کلی تعریف شده) و نشان دادن گفتمان‌های ساکن در آن تبدیل می‌شود. ساختارشکنی با این پرسش که بهای یک گفتمان خاص چقدر است از نسبی گرایی فراتر می رود. چه آینده ای در پیش است؟ چه آینده ای خاموش است؟ تبارشناسی از نظر تاریخی نشان می‌دهد که چگونه یک گفتمان خاص به قیمت سایر گفتمان‌ها مسلط شده است. شکل و نوع آینده (مثلاً ابزاری در مقابل رهایی بخش) اغلب در هر نوع گفتمان متفاوت است.

به همان اندازه که تبارشناسی و ساختارشکنی مهم است «فاصله‌گذاری» است. فاصله گذاری بین بی علاقگی تجربه گرایی و متقابل بودن تحقیقات تفسیری تفاوت قائل می شود. فاصله گذاری ارتباط نظری بین تفکر پساساختاری و آینده پژوهی را فراهم می کند. سناریوها نه به پیش بینی، بلکه به تصاویری از ممکن تبدیل می شوند که حال را نقد می کنند. سناریوها زمان حال را قابل توجه می کنند، بنابراین به آینده های دیگر اجازه ظهور می دهند. فاصله‌گذاری را می‌توان از طریق آرمان‌شهرها نیز انجام داد، زیرا آنها به‌عنوان «کامل»، «نه» یا مکان‌های دور – فضاهای دیگر عمل می‌کنند.

در حالت ایده آل، باید سعی کرد از هر سه نوع آینده پژوهی استفاده کرد. برای مثال، اگر پیش‌بینی جمعیت انجام شود، باید بپرسد که تمدن‌های مختلف چگونه به مسئله جمعیت برخورد می‌کنند. در نهایت باید ایده خود جمعیت را تجزیه کرد و آن را برای مثال نه تنها به عنوان یک مشکل اکولوژیکی در جهان سوم، بلکه به الگوهای مصرف جهان اول نیز مرتبط کرد. پس پژوهش تجربی باید در درون علم تمدنی که از آن سرچشمه می‌گیرد، زمینه‌سازی شود و سپس به لحاظ تاریخی ساختارشکنی شود تا نشان دهد که رویکردی خاص چه چیزی را از دست داده و خاموش می‌کند.

در نوع چهارم، یادگیری اقدام مشارکتی، کلید توسعه برآوردهای احتمالی، ممکن و ترجیحی از آینده بر اساس دسته های ذینفعان است. آینده از طریق مشارکت عمیق ساخته می شود. مقوله های به کار گرفته شده به طور پیشینی داده نمی شوند، بلکه به عنوان یک عمل تعاونی توسعه داده می شوند. بنابراین آینده در اختیار کسانی می شود که در آینده منافعی دارند. علاوه بر این، هیچ پیش‌بینی یا چشم‌انداز کاملی وجود ندارد. آینده به طور مداوم مورد بازبینی قرار می گیرد، مورد سوال قرار می گیرد.

در نوع اول آینده پژوهی (برای برنامه ریزان و تحلیلگران سیاست راحت تر) به طور کلی از تکنیک هایی مانند رگرسیون خطی، رگرسیون چندگانه، تحلیل عاملی و اقتصادسنجی استفاده می شود. همه اینها فرض می کنند که آینده مبتنی بر خطی بودن گذشته است. آنها همچنین فرض می کنند که جهان تجربی را می توان شناخت و جهان اساساً با ثبات است و واقعیت در درجه اول محسوس است. اما با توجه به اینکه رویدادهای خاص می‌توانند پیش‌بینی را از بین ببرند، آینده‌پژوهان تجربی دلفی یا پیش‌بینی رویدادهای خبره را دوباره اختراع کرده‌اند. نظرسنجی دلفی در دورهای زیادی انجام می شود تا به اجماع برسد و به صورت ناشناس انجام می شود تا از نفوذ یک نظرساز خاص کاسته شود. اخیراً از طریق جمع سپاری، دلفی چرخشی حتی دراماتیک تری به خود گرفته است و تبدیل به یک پیشگوی کشیش متخصص (آینده نگر، اقتصاددان، دانشمند) اما نمایشی از به روزترین دیدگاه کاربر است. مایکل باوونز، الینا هیلتونن معتقدند در حالی که در دلفی و سایر سیستم‌های مشابه، تخصص سلسله مراتبی در سیستم‌های جدید همتا به همتا (یک متخصص یا چند متخصص در گفتگوی ناشناس) اولیه است، اطلاعات آینده از طریق خرد بسیاری از افراد به دست می‌آید. (2011) و خوزه راموس (2012). علاوه بر این، خرد بسیاری نه تنها از طریق ابزارهای عقلانی به دست می‌آید، بلکه همانطور که استوارت کندی (2010) پیشنهاد می‌کند، از طریق ماندگاری مستقیم، که در آن سناریوی احتمالی آینده (یک اکوتوپیا) در یک فضای عمومی اجرا می‌شود. مایکل باوونز، الینا هیلتونن (2011) و خوزه راموس (2012) استدلال می کنند که اطلاعات آینده از طریق خرد بسیاری به دست می آید. علاوه بر این، خرد بسیاری نه تنها از طریق ابزارهای عقلانی به دست می‌آید، بلکه همانطور که استوارت کندی (2010) پیشنهاد می‌کند، از طریق ماندگاری مستقیم، که در آن سناریوی احتمالی آینده (یک اکوتوپیا) در یک فضای عمومی اجرا می‌شود. مایکل باوونز، الینا هیلتونن (2011) و خوزه راموس (2012) استدلال می کنند که اطلاعات آینده از طریق خرد بسیاری به دست می آید. علاوه بر این، خرد بسیاری نه تنها از طریق ابزارهای عقلانی به دست می‌آید، بلکه همانطور که استوارت کندی (2010) پیشنهاد می‌کند، از طریق ماندگاری مستقیم، که در آن سناریوی احتمالی آینده (یک اکوتوپیا) در یک فضای عمومی اجرا می‌شود.

چارچوب مفهومی برای آینده پژوهی: شش رکن

آینده پژوهی اغلب به دلیل فقدان چارچوب مفهومی و فرآیند آینده نگری مورد انتقاد قرار گرفته است، و کاملاً به درستی نیز چنین است. با این حال، در دهه گذشته تعدادی چارچوب که شامل تئوری و عمل قوی است توسعه یافته است. اینها شامل چارچوب فرآیند آینده‌نگاری عمومی وروس (2003) و رویکرد شش ستون است که مشتق شده از مکتب مانوآ داتور است (داتور 1979).

شش ستون نظریه ای از تفکر آینده ارائه می دهد که با روش ها و ابزارها مرتبط است و از طریق پراکسیس توسعه می یابد. ستون ها عبارتند از: نقشه برداری، پیش بینی، زمان بندی، تعمیق، ایجاد جایگزین و تبدیل. آنها را می توان به عنوان تئوری یا در یک کارگاه آینده استفاده کرد. در یک محیط کارگاهی، می توان آنها را به معنای خطی ترتیبی استفاده کرد، یعنی از نقشه برداری (با استفاده از مثلث آینده) تا تبدیل (از طریق چشم انداز و پس انداز) یا توسط مدیر کارگاه که یک ستون خاص را برای تمرکز روی آن انتخاب می کند.

نقشه برداری

در رکن اول، گذشته، حال و آینده ترسیم شده است. با ترسیم زمان، متوجه می شویم که از کجا آمده ایم و به کجا می رویم. سه ابزار بسیار مهم هستند.

روش “تاریخ مشترک” شامل این است که شرکت کنندگان در یک کارگاه آینده، روندها و رویدادهای اصلی را که به زمان حال منتهی شده است، یادداشت کنند. سپس یک جدول زمانی تاریخی تا به امروز ساخته می شود. “تاریخ مشترک” می پرسد: تداوم در تاریخ ما چیست، چه چیزی ناپیوسته است؟ این ابزار باز کننده چارچوبی را ایجاد می کند که از آن به آینده حرکت کنید. در یک محیط تحقیق، تاریخچه موضوع از طریق چارچوب های مرجع تجربی (نقاط داده های تاریخی) یا تفسیری (معانیی که افراد به نقاط داده می دهند) بیان می شود.

شش ستون نظریه ای از تفکر آینده ارائه می دهد که با روش ها و ابزارها مرتبط است و از طریق پراکسیس توسعه می یابد. ستون ها عبارتند از: نقشه برداری، پیش بینی، زمان بندی، تعمیق، ایجاد جایگزین و تبدیل.

مثلث آینده، دیدگاه های امروزی از آینده را از طریق سه بعدی ترسیم می کند. تصویر آینده یک سازمان را به جلو می کشاند. هر سازمان یا مؤسسه ای تصاویر متضادی از آینده دارد. در سطح کلان جهانی، در حالی که تصاویر زیادی از آینده وجود دارد، پنج یا چند تصویر کهن الگو هستند. اینها عبارتند از: 1) تکامل و پیشرفت – تکنولوژی بیشتر، انسان به عنوان مرکز جهان، و اعتقاد به عقلانیت. 2) فروپاشی – اعتقاد به این که انسان به محدودیت های خود رسیده است، در واقع او آنها را از بین برده است: نابرابری جهانی، بنیادگرایی، قبیله گرایی، هولوکاست هسته ای، بلایای آب و هوایی: همه به بدتر شدن آینده اشاره می کنند. 3) گایا – جهان یک باغ است، فرهنگ ها گل های آن هستند، ما برای ترمیم آسیب هایی که به خود، دیگران و طبیعت وارد کرده ایم به فناوری های اجتماعی نیاز داریم، فراگیرتر شدن هر چه بیشتر مهم است. مشارکت بین زن و مرد، انسان و طبیعت، و انسان و فناوری جهش های تکاملی بعدی هستند. 4) جهانی گرایی – موانع بین ملت ها و فرهنگ ها را می توان با حرکت به سمت یک سیستم بازار آزاد از بین برد. فناوری و جریان آزاد سرمایه می تواند برای همه ثروت به ارمغان بیاورد. ایسم های سنتی و جزم اندیشی ها موانعی هستند که ما را از دستیابی به دنیای جدید باز می دارند. و، 5) بازگشت به آینده – ما باید به زمان‌های ساده‌تری برگردیم، زمانی که سلسله مراتب واضح‌تر بود، زمانی که فناوری کمتر مخرب بود، زمانی که قوانین سلسله مراتب واضح بودند. تغییر بسیار زیاد است. ما راه خود را گم کرده ایم و باید برگردیم. فناوری و جریان آزاد سرمایه می تواند برای همه ثروت به ارمغان بیاورد. ایسم های سنتی و جزم اندیشی ها موانعی هستند که ما را از دستیابی به دنیای جدید باز می دارند. و، 5) بازگشت به آینده – ما باید به زمان‌های ساده‌تری برگردیم، زمانی که سلسله مراتب واضح‌تر بود، زمانی که فناوری کمتر مخرب بود، زمانی که قوانین سلسله مراتب واضح بودند. تغییر بسیار زیاد است. ما راه خود را گم کرده ایم و باید برگردیم. فناوری و جریان آزاد سرمایه می تواند برای همه ثروت به ارمغان بیاورد. ایسم های سنتی و جزم اندیشی ها موانعی هستند که ما را از دستیابی به دنیای جدید باز می دارند. و، 5) بازگشت به آینده – ما باید به زمان‌های ساده‌تری برگردیم، زمانی که سلسله مراتب واضح‌تر بود، زمانی که فناوری کمتر مخرب بود، زمانی که قوانین سلسله مراتب واضح بودند. تغییر بسیار زیاد است. ما راه خود را گم کرده ایم و باید برگردیم.

همراه با تصاویر، فشارهای زمان حال است. اینها محرک‌ها و روندهای کمی هستند که آینده را تغییر می‌دهند: موارد آشکار جمعیت سالخورده، نفوذ اینترنت تلفن همراه، تغییرات آب و هوا و تعداد زنان در آموزش عالی است. وزنه ها هم هست. اینها موانعی هستند که در برابر تغییری که ما آرزوی دیدن آن را داریم. هر تصویر وزن های متفاوتی دارد. کسانی که دنیای جهانی شده را تصور می کنند توسط ملی گرایان و حمایت گرایان سنگینی می کنند. تصویر گایان (Lovelock 2006) به دلیل تسلط سلسله مراتب – مرد، امپراتوری یا تخصص – کاهش می یابد. با تجزیه و تحلیل تعامل این سه نیرو، مثلث آینده به ایجاد آینده ای قابل قبول کمک می کند. سپس می‌توان استراتژی‌ها را در مورد آنچه لازم است بیان کرد – تأکید بیشتر بر کشش آینده، وزن گذشته یا فشار زمان حال.

پیش بینی

دومین ستون تفکر آینده، پیش بینی است که روش اصلی آن تحلیل مسائل نوظهور (مولیتور 2003) است (شکل 1 را ببینید). تجزیه و تحلیل مسائل نوظهور به دنبال شناسایی مناطق خوش آب و هوا است، جایی که نوآوری های اجتماعی جدید شروع می شود. همچنین به دنبال آن است که مسائل را قبل از اینکه سخت و پرهزینه شوند شناسایی کند و البته به دنبال فرصت ها و فرصت های جدید بگردد. مسائل در حال ظهور شامل اختلالاتی مانند: آیا روبات ها به زودی حقوق قانونی خواهند داشت؟ آیا مدیتیشن بخشی از برنامه درسی هر مدرسه خواهد بود؟ آیا ما داروخانه ها را در بدن خود توسعه خواهیم داد؟ آیا توالت هوشمند در تشخیص زودهنگام به ما کمک می کند؟ آیا حرکت آهسته شهرها جهان 24 ساعته را دوباره تعریف خواهد کرد؟ آیا ربات‌های هوشمند (محیط زیست، سلامت) افراد، خانه‌هایی با مصرف سوخت و سلامت بیشتری ایجاد می‌کنند، جوامع و مشاغل؟ آیا خوردن گوشت در دراز مدت غیرقانونی خواهد بود و در کوتاه مدت به نوعی کودک آزاری تلقی می شود؟

BBVA-OpenMind-شکل-1-آینده-مطالعات-نظریه ها-و-روش-سهیل-عنایت الله

در حالی که حل مسائل نوظهور به بازده سیاسی کمی منجر می شود – یعنی رای دهندگان به رهبر برای حل مشکلات فردا پاداش نمی دهند – آنها می توانند به حداقل رساندن آسیب کمک کنند و در واقع به افراد و سازمان ها کمک کنند تا به چالش های نوظهور با سرعت بیشتری واکنش نشان دهند.

زمان بندی آینده

رکن سوم زمان بندی آینده است. این جستجو برای الگوهای تغییر، مراحل و مکانیسم‌های تغییر بلندمدت است. مورخان کلان (گالتونگ و عنایت الله 1997) معتقدند که اگر بخواهیم شکل زمان را درک کنیم، تعدادی از الگوها حیاتی هستند:

آینده خطی، صحنه مانند، با پیشرفت در پیش است. با سخت کوشی، آینده خوب را درک خواهیم کرد. از نویسندگان بنیادی می توان به آگوست کنت (1875) و هربرت اسپنسر (1973) اشاره کرد.

آینده چرخه ای است. بالا و پایین وجود دارد آنهایی که در بالا هستند، روزی خود را در پایین خواهند یافت. از آنجا که آنها در اوج هستند، نمی توانند با تغییر جهان سازگار شوند و سازگار شوند. موفقیت آنها بر اساس تسلط بر شرایط دیروز بود. تعداد کمی قادر به ابداع داستان های اصلی خود هستند. نویسندگان بنیادی عبارتند از سو-ما چین (واتسون 1958)، ابن خلدون (1967) و اسوالد اسپنگلر (1972). مربوط به چرخه آونگ است که توسط Pitirim Sorokin (1957) ساخته شده است. در این رویکرد، ملت‌ها و سازمان‌ها تمایل دارند بین دو قطب افراطی (تمرکز یا عدم تمرکز، مدرنیته و مذهب، یا حکومت غیرنظامی و نظامی) در نوسان باشند. دانستن اینکه فرد در کجای پاندول قرار دارد می تواند به استراتژی موثرتری منجر شود و به تصمیم گیری در مورد چگونگی و زمان اقدام کمک کند.

آینده یک مارپیچ است: قطعات خطی و مبتنی بر پیشرفت هستند و قطعات چرخه ای هستند. با رهبری شجاعانه و دارای آینده نگری می توان یک مارپیچ مثبت ایجاد کرد. دگم های گذشته به چالش کشیده می شوند، اما گذشته انکار نمی شود، بلکه در راهپیمایی به سوی آینده ای بهتر ادغام می شود. متفکر اساسی برای این رویکرد PR Sarkar (1987) است.
آینده های جدید اغلب توسط یک اقلیت خلاق هدایت می شوند. آنها مفهوم آینده مورد استفاده را به چالش می کشند. آنها به جای تقلید کاری که دیگران انجام می دهند، نوآوری می کنند. این می تواند نوآوری اجتماعی، سیاسی، فرهنگی، معنوی یا فناوری باشد. این عوامل تغییر آینده متفاوتی را تصور می کنند و دیگران را تشویق می کنند تا در جهت آن تلاش کنند. وقتی هیچ اقلیت خلاقی وجود ندارد، به جای سیستم های پایدار، امپراتوری ها و دولت های جهانی بزرگتر و بزرگتر نتیجه می شوند. قدرت و بوروکراسی بدون چالش ادامه می‌یابد، کاریزما روتین می‌شود و گرسنگی برای چیزی متفاوت، چیزی که بهتر می‌تواند نیازهای انسان را برآورده کند، از بین می‌رود. اندازه یا رشد می گیرد. رشد درونی و بیرونی از بین می رود. کار آرنولد توینبی (1972) و تا حدی ویلفردو پارتو (1968) برای این رویکرد اساسی است.
در تاریخ بشر دوره‌هایی وجود دارد که عمل چند نفر می‌تواند تفاوت چشمگیری ایجاد کند. مخصوصاً در این دوره‌ها است که روش‌های قدیمی رفتار دیگر مفید نیستند: آنچه قبلاً موفق بوده است دیگر کارساز نیست. به احتمال زیاد اکنون در این مرحله هستیم. این رویکرد عموماً مورد علاقه اکثر آینده پژوهان تحول آفرین است – آلوین تافلر، الیور مارکلی، دوان الگین، PR Sarkar، Riane Eisler، Ervin László، Hazel Henderson، James Dator، James Robertson و بسیاری دیگر در این چارچوب مشترک هستند.

در سطح میان نهادی، سه موضع متضاد در مورد ماهیت تغییر نهادی وجود دارد. اولاً، تغییر واقعی از جانب کسانی است که در مؤسسات زندگی می کنند. این از تغییر جهان بیرونی نیست، بلکه با تغییر نحوه نگرش ما به جهان – قدردانی، قدردانی، جستجوی نکات مثبت در هر موقعیتی، در زمان حال (Tolle 2003) – یا با مراقبه عمیق درونی است که منجر به تغییر آگاهی می شود (سارکار). 1987). زمانی که ما متفاوت شدیم ماهیت واقعیت تغییر می کند.

دوم، تغییر واقعی آگاهی نیست، بلکه تغییر نهادی است، تغییر قوانین حاکم بر جامعه، قوانین و مقررات. همانطور که سنگاپور می تواند تأیید کند، مالیات، قوانین و مشوق ها برای رهبری تغییرات اجتماعی.

سوم، تغییر واقعی ناشی از فناوری های جدید است. آنها نحوه انجام کاری که انجام می دهیم را تغییر می دهند. همانطور که مارشال مک لوهان استدلال کرد، ما تکنولوژی را ایجاد می کنیم و سپس ما را ایجاد می کند (1962). به عنوان مثال، ما اینترنت را ایجاد می کنیم و اکنون نحوه کار (انعطاف پذیر اما 24 ساعته)، نحوه بازی (بازی) و حتی نحوه ملاقات با شرکا را تعریف می کنیم. فناوری اقتصادهای جدیدی ایجاد می کند و تنش ها زمانی ایجاد می شود که جامعه عقب بماند، زمانی که روابط قدرت تغییر نمی کند.

در سطح میان سازمانی، جنی بریس، سابقاً از فوجی زیراکس، و پاتریشیا کلی نظریه های مفیدی از تغییر ارائه می دهند. با استفاده از ویروس به عنوان قیاسی برای تغییرات اجتماعی، آنها استدلال می کنند که هدف تغییر کل سازمان نیست، بلکه صرفاً یافتن قهرمانان است، این افراد به طور کلی 10 درصد از کارکنان سازمان را تشکیل می دهند. در این تلاش، مهم است که تمرکز خود را با مبارزه با مخالفان، آن هم در حدود 10 درصد، از دست ندهید. بلکه به طور شفاف قرنطینه می شوند. پذیرندگان اولیه تقریباً 40 درصد را تشکیل می دهند و باید از آنها حمایت شود – با انگیزه ها و اهمیت بیشتر – در حالی که 40 درصد باقی مانده تمایل دارند که تماشاگران باشند و تا زمانی که نیازهای اساسی آنها برآورده شود، بیش از حد به پویایی سازمانی توجه ندارند.

در نهایت، میکروتایمینگ یا بیوگرافی تغییر وجود دارد. در اینجا دو جنبه وجود دارد. اول، آینده‌اندیشی بسته به مرحله‌ای از زندگی متفاوت است. برای مثال، آینده یک نوجوان احتمالاً کوتاه‌مدت‌تر از بزرگسالان است (به دلیل رشد مغز). به احتمال زیاد آسیب پذیری بیشتر برای افراد مسن نسبت به بزرگسالان جوان یک عامل است.

دوم، تاریخچه خرد است که مراحل زندگی را چارچوب بندی می کند. در اینجا، سؤال راهنما این است که مراحل زندگی را چگونه می بینید: ساختار سنتی تولد-دانشجو-کار (یک شغل)-بازنشستگی-مرگ یا یک ارائه جایگزین، به عنوان مثال، کار دانشجویی (چند شغلی و نمونه کارها)، مربیگری، زندگی معنوی، مرگ و سپس تولد دوباره آگاهانه یا ناخودآگاه. بسیاری از الگوهای دیگر ممکن است، از جمله فراانسان گرایان که مراحل را مانند تولد-دانشجو-کار-بازنشستگی و سپس زندگی بی پایان از طریق گسترش عمر تکنولوژیک می بینند. بنابراین، این بیوگرافی زندگی، ساختار ناخودآگاهی است که چگونه چرخه زندگی خود را تصور می کنیم. موضوع این است: با تغییر چشمگیر جهان – زندگی طولانی تر و حرکت به سوی آینده ای خاکستری – آیا زندگی نامه کلاسیک همچنان پابرجاست؟ یا الگوهای جدیدی از زندگی ابداع خواهد شد؟

بنابراین، زمان‌بندی آینده بر استفاده خردمندانه از الگوهای کلان، میانی و خرد تغییر برای تأثیرگذاری بهتر بر واقعیت اجتماعی متمرکز است.

تعمیق آینده

رکن چهار در حال تعمیق کردن آینده است. یک روش بنیادی است: تحلیل لایه ای علی (عنایت الله 1998، 2004). تحلیل لایه‌ای علّی (CLA) به دنبال بازگشایی و عمیق‌تر کردن آینده است. چهار بعد دارد. اولین مورد، قیام یا آینده روزمره است: داده ها، سرفصل های پذیرفته شده عمومی در مورد این که چیزها چگونه هستند یا باید باشند. راه حل های مشکلات در این سطح معمولاً کوتاه مدت هستند. بعد دوم عمیق تر است و بر علل اجتماعی، اقتصادی، سیاسی موضوع متمرکز است: سیستمی. بعد سوم فرهنگ یا جهان بینی است. این تصویر بزرگ است، پارادایم که به آنچه ما فکر می کنیم واقعی است یا واقعی نیست، لنزهای شناختی که برای درک و شکل دادن به جهان استفاده می کنیم، اطلاع می دهد. بعد چهارم اسطوره یا استعاره است: روایت. استعاره ها اغلب محمل اسطوره ها هستند.

سطوح 1 و 2 بیشتر قابل مشاهده هستند. سطوح 3 و 4 گسترده تر و عمیق تر هستند و شناسایی آنها دشوارتر است. افراد خارج از سازمان یا سازمان در تشخیص این سطوح از واقعیت بسیار مؤثرتر هستند.

اگر به مراقبت های بهداشتی نگاه کنیم، می دانیم که میزان بالایی از اشتباهات پزشکی که منجر به آسیب جدی یا مرگ می شود وجود دارد. در سطح یک، راه حل آموزش بیشتر برای پزشکان، پزشکان خاص است، زیرا سیاستگذاران به طور کلی بر مردم تمرکز می کنند. در سطح دو، ما دلایل این اشتباهات را جستجو می کنیم. آیا این عدم ارتباط بین متخصصان سلامت است؟ وضعیت بیمارستان؟ طراحی بیمارستان؟ عدم درک فناوری های جدید؟ تشخیص نادرست؟ داروهایی که اشتباه تجویز شده اند؟ راه حل های سیستمی به دنبال مداخله با کارآمدتر، هوشمندتر کردن سیستم هستند و اطمینان حاصل می کنند که تمام بخش های سیستم به طور یکپارچه به هم متصل هستند. بیمارستان‌ها برای ایمنی به‌ویژه برای جامعه‌ای که در حال پیری هستند (مثلاً برای به حداقل رساندن خطر سقوط) دوباره طراحی شده‌اند.

اما اگر به سطح جهان‌بینی عمیق‌تری برویم، می‌بینیم که مشکل ممکن است در واقع الگوی خود طب غربی باشد: تقلیل‌گرایی آن، تمرکز آن بر تکنیک و نفی پتانسیل‌های نرم‌تر و جامع‌تر آن. دکتر خیلی بالاتر، پرستار پایین تر و بیمار حتی پایین تر می ماند. این سلسله مراتب دانش است که مشکل ریشه ای در این سطح است. صرف ایجاد آموزش بیشتر یا سیستم های کارآمدتر قدرت را نادیده می گیرد. راه حل توانمندسازی بیماران (گوش دادن به آنها از منظر تفسیری، دیدگاه آنها در مورد شفا و آینده)، یا حرکت به سمت سیستم های مختلف سلامت است – برای مثال، سیستم های بهداشتی رایگان. مطمئناً سلامت جایگزین، خود نادیده گرفته شده پزشکی مدرن است. بسیاری از محققان در حال ادغام موارد متضاد هستند – از پزشکی مدرن و باستانی برای دستیابی به نتایج بهتر استفاده می کنند.

در سطح افسانه، مشکل عمیق تر این مفهوم است که “پزشک بهتر می داند”. بیماران با مراجعه به متخصصان پزشکی قدرت خود را از دست می دهند: بیماران وارد سیستم بیمارستانی می شوند و بلافاصله به سمت خود فرزندشان پس می روند. پزشکان به خود متخصص متوسل می شوند – و با بوروکراسی غیرانسانی که تمرکز بر کارایی را تضمین می کند، اشتباهات همچنان رخ می دهد.

CLA به دنبال ادغام این چهار سطح از درک است (جدول 1 را ببینید). هر سطح درست است (در سطح خود)، از نظر درونی سازگار است، و باید راه حل هایی در هر سطح یافت شود. مداخلات Litany منجر به راه حل های کوتاه مدت، آسان برای درک، بسته بندی شده با داده ها می شود. پاسخ های سیستمی مستلزم مداخلات متخصصان کارایی است. سیاست‌های دولتی مرتبط با مشارکت با بخش خصوصی اغلب نتیجه می‌دهند. تغییر جهان بینی بسیار سخت تر و طولانی مدت است. این امر مستلزم جستجوی راه حل هایی از خارج از چارچوبی است که راه حل در آن تعریف شده است. و راه‌حل‌های اسطوره‌ای نیازمند عمیق‌ترین مداخلات هستند، زیرا باید داستان جدیدی گفته شود، مغز را دوباره سیم‌کشی کند و خاطرات جدیدی برای بدن شخصی و جمعی بسازد.

CLA از ما می‌خواهد که از چارچوب‌های معمول مسائل فراتر برویم. با این حال، به سطح خاصی امتیاز نمی دهد. به عنوان مثال، با توجه به بحران مالی جهانی (عنایت الله 2010)، می توان این را به صورت محدود به عنوان یک بحران رهنی یا بانکی، یا به طور گسترده تر به عنوان افول غرب و ظهور چین، یا حتی به طور گسترده تر به عنوان پایان عصر صنعتی و نیاز به اقتصاد سبز جهانی. هر خوانشی استعاره ها و اسطوره های خاص خود را دارد. اگر روایت بحران وام مسکن باشد، راه حل حرکت از «من خرید می کنم پس هستم» به «من در حد توانم زندگی می کنم» است. اگر یک تغییر ژئوپلیتیک باشد، آنگاه از «محدوده غرب» به «ظهور مسالمت آمیز آسیا» است (باجپای 2012: 12-37؛ عنایت الله 2012). و اگر واقعاً یک تغییر اساسی باشد، روایت از «رشد و پیشرفت برای همیشه» به «گایا» حرکت می‌کند: بالا و پایین رفتن در لایه‌ها،

بنابراین CLA به عمق منجر می شود. به عنوان مثال، در پلیس، این به معنای حرکت از زنجیره پلیس بیشتر برای حل مسائل مربوط به جرم و جنایت و ایمنی به سمت تغییرات سیستمی است که در آن شهرها و جوامع برای ایمنی (از طریق نورپردازی، از طریق پلیس جامعه، از طریق دوربین های نظارتی) و سپس به تغییرات جهان بینی طراحی می شوند. عنایت الله 2012؛ IEET). در سطح جهان‌بینی، ساختار نظامی سلسله مراتبی پلیس به ساختاری تبدیل می‌شود که در آن امنیت با چندین ذی‌نفع (شهروندان، جوامع، شرکت‌های امنیتی خصوصی) از سلسله‌مراتب طرد شده به فرهنگ‌های شمول متملق تولید می‌شود. در نهایت برای موفقیت هر تغییری، روایت اصلی “خط آبی نازک” باید به چالش کشیده شود، جایی که پلیس خاص است و همه چیز را می داند. پلیس جامعه یا استراتژی‌های ایمنی گسترده‌تر موفق نخواهند شد مگر اینکه یک روایت جدید مشخص کند که پلیس چه کسی است.

CLA همچنین می تواند برای خود اعمال شود. همانطور که شرکت کنندگان از سرتاسر جهان انجام داده اند، می توان در مورد تداوم خود تحقیق کرد (چگونه خود را به دیگران نشان دهم). سیستم خود (آیا یک خود وجود دارد؛ یک خود سه گانه از id، ego و super-ego؛ یا کثرت خود در جستجوی یک گشتالت). جهان بینی غالب از نظر نحوه سازماندهی ذهن من – دموکراسی، دیکتاتوری، هرج و مرج. و در نهایت، استعاره های اصلی ذهن چیست. آیا ذهن من مانند یک لیست کار است؟ یک بزرگراه، با منیت به عنوان یک راننده؟ آیا این یک اکوسیستم رودخانه ای با شاخه های متعدد است؟ فرآیند CLA با خود همانگونه که هست شروع می شود، به چندین خود منتقل می شود و سپس داستان اصلی (داستان) خود را به چالش می کشد و به دنبال تغییر آن (آنها) است (Stone 1993).

پس از عمیق‌تر شدن آینده، می‌توانیم آن را با استفاده از ستون پنجم گسترش دهیم.

ایجاد گزینه های جایگزین

رکن پنجم بر روش هایی برای ایجاد آینده های جایگزین متمرکز است. مهمترین روش در این رکن، برنامه ریزی سناریو است. همانطور که هر پروژه آتی نیاز به درگیر شدن در یک مثلث آینده (اسکن محیطی)، تجزیه و تحلیل مسائل نوظهور (آنچه احتمالاً نقشه را مختل می کند) و CLA (روایات رقیب چیست)، باید شامل آینده های جایگزین نیز باشد. سناریوها ابزار برتر آینده پژوهی هستند. آنها زمان حال را باز می کنند، محدوده عدم قطعیت را مشخص می کنند، ریسک را کاهش می دهند، گزینه های جایگزین ارائه می دهند، ذهنیت های سازمانی انعطاف پذیرتری ایجاد می کنند، و حتی بهتر، پیش بینی می کنند.

روش های سناریو زیادی وجود دارد. اولین مورد چند متغیره است. این از تحلیل مثلث آتی و مسائل نوظهور مشتق شده است. بر اساس تصاویر یا رانندگان یا مسائل در حال ظهور، طیفی از سناریوها یا داستان ها/تصاویر آینده ایجاد می شود. از کارگاهی در مورد آینده سلامت در بنگلادش (عنایت الله و شاه 2011) بر اساس محرک های تکثیر فناوری تلفن همراه، تغییرات جمعیتی (جوانان بیشتر)، نقش سنتی زنان و اعتبارات خرد، افزایش هزینه های پیری و هزینه های بالای بیمارستان ها، چهار آتی منتج شد. اینها «پرش»، «ماشین سلامت الکترونیک»، «ابر 2025» و «پرداخت مشارکتی 2025» بودند.

اول، “جهش قورباغه”. در سال 2025، استفاده هوشمندانه از فناوری از طریق دستگاه‌های تشخیصی کم‌هزینه مانند اپلیکیشن‌های پزشکی و حسگرهای زیستی، تحولی شگرف در مراقبت‌های بهداشتی ایجاد می‌کند. نظام سلامت سنتی (مدرن غربی) جهشی دارد. افراد در سرتاسر بنگلادش به فناوری های تعاملی ارزان قیمت دسترسی پیدا می کنند. زیرساخت سلامت الکترونیک از پایین به بالا توسعه یافته است. وزارت بهداشت استانداردها و سایر قوانین را برای اطمینان از یکپارچگی و قابلیت همکاری ارائه می کند» (همان، 15).

در سناریوی دوم، “ماشین سلامت الکترونیک”، که ادامه استعاره ترافیک است، وزارت سیستم های اطلاعات بهداشت با موفقیت بنگلادش را به این آینده سوق می دهد. در حالی که همه ذینفعان مهم هستند، در این استعاره مالک دولت است و ناظر کل سیستم مراقبت های بهداشتی است، اما محرک آن وزارت است. راه حل های فردی و مناسب برای بیماران در مناطق روستایی و شهری ایجاد شده است.

در آینده سوم، “Cloud 2025″، رایانش ابری اطلاعات سلامت و برنامه های تشخیصی را به طور همه جا در اختیار همه قرار می دهد. “ابر” یک فضای عمومی است. با این حال، برای مقاصد اداری، بهداشت از طریق آپازیلاها یا مناطق فرعی سازماندهی می شود (در حال حاضر 500 نفر در بنگلادش وجود دارد). شبکه بهداشت ابری از طریق ردیابی تولد هر کودک در بنگلادش آغاز می شود. هنگامی که تولدها ثبت شد، می توان چرخه زندگی سلامت آنها را ردیابی، نظارت کرد و مراحل زندگی آنها را افزایش داد.

در آینده چهارم، “Copayment 2025″، سوال اصلی نحوه پرداخت سیستم های آینده و قابلیت مالی آنها است. این آینده با افرادی متمرکز است که از طریق پرداخت های عمومی انگیزه های مالی برای سالم ماندن دارند. بنابراین، پیشگیری به عنوان یک جهان بینی اولیه می شود. خیرین و آژانس های بیمه همراه با دولت و متخصصان سلامت نقش تعیین کننده ای در این آینده دارند. اطلاع رسانی تنها یک راه نیست، یعنی آموزش بهداشت به شهروندان، بلکه از طریق مشوق های مالی و فناوری های نوین موبایل به یک خیابان دوطرفه تبدیل می شود. شهروندان از دستگاه‌های دیجیتال جدید استفاده می‌کنند یا با کارمندان بهداشت محلی کار می‌کنند تا درک خود را از آینده سلامت شخصی خود افزایش دهند. همانطور که شهروندان توانمندتر می شوند، هزینه های سلامت احتمالا کاهش می یابد.

در حالی که سناریوها شباهت قابل توجهی دارند، سطح اختیارات وزارت بهداشت بسیار مهم است. تمایز دوم سطح فناوری است. آیا این تبلت های ابری یا کمتر یکپارچه هستند که اطلاعاتی را در اختیار پزشکان شهر اصلی قرار می دهند؟

تکنیک سناریوی دوم – روش متغیر دوگانه – دو عدم قطعیت اصلی را شناسایی می‌کند و جایگزین‌هایی را بر اساس آنها ایجاد می‌کند. این روش، از جمله، توسط یوهان گالتونگ (1998؛ همچنین نگاه کنید به www.transcend.org) توسعه یافته است. در مطالعه موردی سلامت الکترونیک بنگلادش، از آن برای شناسایی ابهامات کلیدی استفاده شد. دو محرک انتخاب شده برای این روش «ساختار سیستم» و «سیاست» بودند. افراط‌ها برای «ساختار سیستم» با عنوان «متمرکز» (که توسط دولت مرکزی اداره می‌شود) و «غیرمتمرکز» (که توسط سهامداران متعدد اداره می‌شود) برچسب‌گذاری شده‌اند، در حالی که آن‌هایی که برای «ساختار نظام» به‌عنوان «سیاست خصمانه» شناخته می‌شوند، به معنای مقاومت در برابر بسیج و توانمندسازی مشارکت‌کنندگان و «قابل تغییر یا قابل تغییر»، به معنای تقویت مشارکت و مشارکت. چهار سناریو ایجاد شد. اینها 1) وزارتخانه بودند که توسط سیاستمداران ربوده شدند. 2) وزیر اجرا می شود، اما پروژه ها به دلیل عدم دخالت سیاسی موفق می شوند. 3) سلامت الکترونیک بازار و چند ذی‌نفعی که توسط طرفداری (بخوانید: فساد) خراب شده است. و 4) بازار و چند سهامدار که به دلیل نوآوری های تکنولوژیکی و اجتماعی توسط شرکت کنندگان موفق می شود. دولت عمدتاً نقش تعیین استانداردها را ایفا می کند.

در این پروژه سناریوهای توسعه یافته به روش چند متغیره به روش دو متغیره مورد آزمون قرار گرفتند.

روش متغیر دوگانه برای توسعه استراتژی عالی است. با این حال، بحث در مورد متغیرهای کلیدی بسیار مهم است. نقطه ضعف آن این است که هیچ سناریوی پرت ایجاد نشده است.

روش سناریوی سوم توسط جیمز دیتور توسعه یافته است. کهن الگوهای سناریو را بیان می کند (Dator 1979). اینها هستند:

  • رشد مداوم – جایی که شرایط فعلی بهبود می یابد: محصولات بیشتر، جاده های بیشتر، فناوری بیشتر و جمعیت بیشتر. رشد بیشتر راه حل هر مشکلی در نظر گرفته می شود.
  •  فروپاشی – این آینده با شکست “رشد مستمر” ظاهر می شود. تضادها بسیار زیاد است: بین اقتصاد و طبیعت. بین زن و مرد؛ بین اقتصاد سوداگرانه و واقعی؛ بین رویکردهای مذهبی، سکولار و پست مدرن؛ و بین تکنولوژی و فرهنگ.
  •  حالت پایدار – این آینده به دنبال توقف رشد و یافتن تعادل در اقتصاد و طبیعت است. جامعه ای متعادل، نرم تر و عادلانه تر است. جامعه در این آینده تعیین کننده است. حالت پایدار هم به طبیعت بازگشته و هم به گذشته. ارزش های انسانی در اینجا اول است. رشد بی پایان – شهرها، جمعیت در حال گسترش، فناوری – اغلب به عنوان مشکل دیده می شود.
  •  تحول – این آینده به دنبال تغییر مفروضات اساسی سه مورد دیگر است. دگرگونی یا از طریق تغییرات فناورانه چشمگیر (هوش مصنوعی بوروکراسی و بسیاری از اشکال حکومت را حذف می‌کند؛ مثلاً ژنتیک ماهیت طبیعت را تغییر می‌دهد) یا از طریق تغییر معنوی (انسانها آگاهی خود را از طریق تجربه تعالی عمیق تغییر می‌دهند) اتفاق می‌افتد.

استفاده از این رویکرد آسان است زیرا مفروضات آینده ارائه می شود. فقط باید جزئیات سناریو را برای کشور، موسسه یا سازمان مورد نظر پر کنید.

چهارمین مدل سناریو نویسی که توسط پیتر شوارتز (1995؛ 1996) از شبکه جهانی کسب و کار توسعه یافته است، بر سازمانی متمرکز است. ساختار سناریو از چهار متغیر تشکیل شده است: بهترین حالت (آنچه سازمان در آرزوی آن است). بدترین حالت (جایی که همه چیز بد می شود)؛ دورافتاده (آینده غافلگیرکننده بر اساس یک مسئله نوظهور مخرب) و تجارت طبق معمول (بدون تغییر). این مدل هنگام کار در یک سازمان خاص، که در آن فرهنگ مشترک وجود دارد، بهترین استفاده است.

در کارگاه آموزشی اخیر برای یکی از دانشگاه های مالزی، سناریوی کسب و کار معمولی شامل تامین مالی توسط دولت با برنامه درسی توسعه یافته توسط اساتید بود. در بدترین حالت به دلیل جهانی شدن، دانشگاه بی ربط می شود و تعطیل می شود. در بهترین حالت، دانشگاه به دانشگاه فنی ترجیحی تبدیل می شود، MIT کشور با جامعه، صنعت، دانشگاهیان، کارکنان و فارغ التحصیلان همه ذینفعان درگیر. در سناریوی پرت، دانشگاه از مدیریت دولتی و آکادمیک خارج می‌شود، بلکه بیشتر تحت مدیریت دانشجویی قرار می‌گیرد.

تکنیک سناریوی پنجم دارای چهار بعد است: ترجیح داده شده، دنیایی که ما می خواهیم. انکار، جهانی که ما آن را رد می کنیم یا قادر به مذاکره با آن نیستیم. یکپارچه، که در آن مالکیت و انکار به شکلی پیچیده با هم متحد می شوند. و آخری دورتر است، آینده خارج از این دسته بندی ها. در ادامه نمونه دانشگاه مالزی، ترجیح داده شده ادغام دانشگاه و صنعت بود که توسط بسیاری به عنوان “راه” شناخته می شود. انکار فرد و رقابت یا «راه‌های جداگانه» بود. یکپارچه “راه ما” بود، که در آن یک به علاوه یک برابر با سه است. صنعت و دانشگاه وابستگی متقابل ایجاد می کنند و با نیاز به یکدیگر راه جدیدی ایجاد می کنند. در سناریوی بیرونی، سقوط اقتصادی وجود دارد، زیرا همه به حالت بقا حرکت می کنند. “به هیچ وجه” نیست (جدول 2 را ببینید).

تبدیل آینده

رکن نهایی تحول است. سه روش بسیار مهم است: 1) چشم انداز. 2) پشت سر هم؛ و 3) فراتر رفتن – حل تعارض بین دیدگاه ها. در تحول، آینده به سمت ترجیح تنگ می شود. افراد کدام آینده را آرزو می کنند؟ سازمان ها، شهرها و ملت ها آرزوی کدام آینده را دارند؟

چشم انداز و چشم انداز برای این زمینه اساسی است. بینش ها با کشاندن افراد به سمت خود عمل می کنند. آن‌ها به افراد و گروه‌ها احساس امکان‌پذیری می‌دهند. آنها همچنین با فراخواندن افراد به فداکاری کوتاه مدت برای بلندمدت، برای خیر بیشتر، نجیب درون هر فرد را الهام می بخشند. در نهایت، آنها به همسویی اهداف فردی با اهداف سازمانی کمک می کنند. فرد پولاک در «تصویر آینده» (1972) استدلال می‌کند که یک سازمان یا ملت یا تمدن بدون چشم‌انداز قانع‌کننده از آینده و اعتقاد به اینکه عاملیت ممکن است، رو به زوال خواهد رفت.

برای توسعه چشم انداز، سه روش وجود دارد: تحلیلی از طریق سناریو، از طریق پرسش و از طریق تجسم خلاق.

در فرآیند سناریو، آینده مطلوب بهترین حالت است. در فرآیند پرسشگری، افراد در مورد ماهیت یک روز ترجیحی در زندگی خود در آینده مورد بازجویی قرار می گیرند. ممکن است از آنها بپرسند: پس از بیدار شدن چه اتفاقی می افتد؟ خانه شما چه شکلی است؟ از چه نوع فناوری هایی استفاده می کنید؟ شما با کی زندگی می کنید؟ طراحی خانه شما چیست؟ چه نوع مصالح ساختمانی استفاده شد؟ آیا شما به سر کار می روید؟ کار به چه صورت است؟ چی میخوری؟ این سوالات افراد را وادار می کند تا با جزئیات بیشتری در مورد دنیایی که دوست دارند در آن زندگی کنند فکر کنند.

آینده مطلوب را نیز می توان از طریق فرآیند تجسم خلاق تشخیص داد. در این فرآیند از افراد خواسته می شود که چشمان خود را ببندند و وارد حالت آرامش شوند. از آنجا، در چشم ذهن آنها، آنها به یک پرچین یا دیوار گام برمی دارند (تعداد قدم ها بر اساس چند سال آینده است که می خواهند بروند). بیش از پرچین، آینده ارجح است. آنها به آن آینده قدم می زنند. مجری از آنها جزئیاتی مانند: کیست؟ آینده چطور به نظر می رسد؟ چه چیزی را می توانید ببینید، بویید، بشنوید، لمس کنید، چشید؟ این تمرین آینده را از سمت راست مغز – که بیشتر بصری است – با دسترسی به ناخودآگاه بیان می کند.

سه روش بینایی – سناریوی تحلیلی، پرسش و تجسم خلاق – سپس برای ایجاد دید کامل‌تری از آینده مثلث‌بندی می‌شوند.

پشت سر هم

سپس می‌توان دید را پس‌کست کرد. توسط الیز بولدینگ (بولدینگ و بولدینگ 1995) توسعه داده شد، پس‌کستینگ با انتقال افراد به آینده مطلوب – یا هر سناریوی خاصی، برای مثال، در بدترین حالت، کار می‌کند. سپس می‌پرسیم، در نمونه مرجح، در بیست سال گذشته چه اتفاقی افتاده است که ما را به امروز رسانده است؟ روندها و رویدادهایی که امروز ایجاد کرد چه بود؟ پشت سر هم فضای بین امروز (آینده) و گذشته را پر می کند. انجام این کار آینده را بسیار دست یافتنی تر می کند. پس از آن می توان اقدامات لازم برای دستیابی به آینده مطلوب را انجام داد. این را می توان از طریق یک برنامه یا از طریق مراحل یادگیری عملی انجام داد، جایی که فرآیند آزمایش برای ایجاد آینده مطلوب آغاز می شود. این می تواند یک استراتژی گذار بودجه بندی شده یا یک مهندسی مجدد در مقیاس کامل باشد.

برای جلوگیری از بدترین سناریو، می توان از بک کستینگ نیز استفاده کرد. هنگامی که مراحلی که منجر به بدترین سناریو می شود، توسعه یافت، می توان استراتژی هایی را برای اجتناب از آن سناریو اعمال کرد.

تضاد بین بینش ها

با این حال، وقتی بین دیدگاه‌های آینده تضاد وجود دارد، چه اتفاقی می‌افتد؟ روش فراتر از یوهان گالتونگ (1998) (شکل 3) یک راه عالی به جلو است (به www.transcend.org مراجعه کنید). این نه بر سازش، یا به مراتب بدتر، عقب نشینی، بلکه بر یافتن راه حل های برد-برد تمرکز می کند. برای انجام این کار، تمام مسائلی که در دو دیدگاه مورد بحث قرار می‌گیرند باید توضیح داده شوند. و سپس از طریق فرآیند طوفان فکری، ایجاد جایگزین‌ها، راه‌های جدیدی برای ادغام دیدگاه‌ها می‌تواند رخ دهد. در یک مطالعه موردی شهری، یک گروه ذینفع خواستار یک شهر سبز پایدار بودند. گروهی دیگر، شهری بسیار هیجان‌انگیزتر، مدرن، بین‌المللی و پر زرق و برق. سبزها از طریق روش فرامرزی فهمیدند که شهرشان خسته کننده خواهد شد. بنابراین آنها متوجه شدند که چشم انداز پر زرق و برق راهی برای بازیابی آن جنبه از شخصیت های رد شده آنها است. بلکه بعد مدرن شهر می تواند به آنها در نوآوری کمک کند. مدرنیست ها می دانستند که بدون پایداری به عنوان یک اصل راهنما، هیچ راهی برای جلو وجود نخواهد داشت: هر یک از جنبه های چشم انداز به دیگری نیاز دارد. با استفاده از این روش، چشم انداز یکپارچه تری بیان شد که از آن می توان استراتژی ها را توسعه داد.

زیر سوال بردن آینده

فرآیند شش ستون را می توان به سوالات ساده زیر نیز تقلیل داد. سوالات به خودی خود یک روش هستند: راهی برای زیر سوال بردن آینده. می توان از آنها برای کمک به افراد و سازمان ها برای شروع تحول استفاده کرد.

  1. تاریخچه موضوع چیست؟ کدام رویدادها و روندها زمان حال را خلق کرده اند؟
  2. پیش بینی شما از آینده چیست؟ اگر روند فعلی ادامه یابد، آینده چگونه خواهد بود؟
  3. مفروضات پنهان آینده پیش بینی شده شما چیست؟ آیا برخی چیزها بدیهی تلقی می شوند (در مورد جنسیت، طبیعت، فناوری یا فرهنگ)؟
  4. چند جایگزین برای آینده پیش بینی شده یا مورد ترس شما چیست؟ اگر برخی از مفروضات خود را تغییر دهید، چه جایگزین هایی ظاهر می شود؟
  5. آینده مورد علاقه شما چیست؟
  6. چطور اینجا اومدی؟ چه اقداماتی برای تحقق بخشیدن به زمان حال انجام دادید؟ سوال نهایی بر اساس CLA است:
  7.  آیا یک روایت حمایتی، یک داستان وجود دارد؟ اگر نه، استعاره یا داستانی بسازید که بتواند پشتوانه شناختی و عاطفی را برای تحقق آینده مطلوب فراهم کند.

برای نتیجه گیری، آینده پژوهی – پژوهش – نه تنها به پیش بینی آینده، تفسیر آینده و نقد آینده، بلکه با ایجاد نه تنها امکان، بلکه واقعیت جهان های بدیل، آینده های جایگزین نیز توجه دارد. از طریق روش‌های ساختاریافته، دیدگاه‌ها و استراتژی‌های جدید به وجود می‌آیند. رویکرد شش ستون یک چارچوب مفهومی و روش شناختی برای این سفر فراهم می کند.

کتابشناسی – فهرست کتب

آمارا، روی. 1981. “زمینه آینده”. آینده نگر (فوریه، آوریل و ژوئن).

باجپای، اروندنی. 2012. پایان نامه “ظهور آسیا”. امور جهانی 16 (2): 12-37.

باوونز، مایکل. http://p2pfoundation.net/Michel_Bauwens. مشاهده شده در 2 آگوست 2012.

بل، وندل. 1996. مبانی آینده پژوهی علوم انسانی برای عصر جدید: اهداف و دانش تاریخ. نیوبرانزویک، نیوجرسی: ناشران تراکنش.

بولدینگ، الیز و کنت بولدینگ. 1995. آینده: تصاویر و فرآیندها. لندن: سیج.

بریس، جنی. 2004. “مشابه ویروس.” مجله آینده پژوهی 9 (2): 77-82.

آب نبات، استوارت. 2010. “آینده زندگی روزمره.” پایان نامه دکتری. هونولولو، HI: گروه علوم سیاسی، دانشگاه هاوایی.

کنت، آگوست. [1875] 1974. فلسفه اثباتی. لندن: ترابنر.

داتور، جیمز. 1979. “آینده فرهنگ ها و فرهنگ های آینده.” در مارسلا و همکاران. (ویرایش)، دیدگاه هایی در مورد روانشناسی متقابل فرهنگی. نیویورک: انتشارات آکادمیک.

آیسلر، ریان. 1987. جام و تیغ. تاریخ ما، آینده ما. سانفرانسیسکو، کالیفرنیا: هارپر و رو.

آیسلر، ریان. 1996. لذت ترسناک: سکس، افسانه و سیاست بدن. سانفرانسیسکو، کالیفرنیا: هارپر کالینز.

الگین، دوان. 2000. Promise Ahead: A Vision of Hope and Action for Humanity’s Future. نیویورک: ویلیام مورو و شرکت.

فوکو، میشل. 1980. قدرت/دانش. منتخب مصاحبه ها و نوشته های دیگر، 1972-1977. ویرایش شده توسط کالین گوردون. نیویورک: پانتئون.

فوکو، میشل. 1982. باستان شناسی دانش و گفتار در مورد زبان. نیویورک: پانتئون.

فوکو، میشل. 1994. نظم اشیا: باستان شناسی علوم انسانی. نیویورک: کتاب های قدیمی.

گالتونگ، یوهان. 1975-1988. مقالاتی در پژوهش صلح 1-6. کپنهاگ: کریستین اجلرز.

گالتونگ، یوهان و سهیل عنایت الله. 1376. کلان تاریخ و کلان تاریخ. Westport, CT: Praeger.

هارمون، ویلیس. 1988. تغییر ذهن جهانی. ایندیانا: سیستم های دانش

هیوارد، پیتر و جوزف وروس. 2006. «بازی نوهمانیست». در سهیل عنایت الله، مارکوس بوسی و ایوانا میلوویچ (ویرایشگران). آینده های آموزشی نوانسانگرا: آزادسازی عقل تربیتی. تامسویی: دانشگاه تامکانگ، 283–296.

هندرسون، هیزل. 1996. ساختن جهانی برد-برد: زندگی فراتر از جنگ اقتصادی جهانی. سانفرانسیسکو، کالیفرنیا: برت-کوهلر.

هیلتونن، الینا. 2011. “جمع سپاری آینده: فرآیند آینده نگری در فین پرو.” مجله آینده پژوهی 16 (1): 189–196.

عنایت الله، سهیل. 1990. “شکستن و بازسازی آینده.” آتی 22 (2): 115–141.

عنایت الله، سهیل. 1998. “تحلیل لایه ای علی: پساساختارگرایی به عنوان روش”. آتی 30 (8): 815–830.

عنایت الله، سهیل. (ویرایش). 2000. “دیدگاه های آینده پژوهان.” پایگاه دانش آینده پژوهی 4. CD-ROM. ملبورن: مرکز مطالعات آینده.

عنایت الله، سهیل. 2002 الف. پرسش از آینده: آینده پژوهی، یادگیری اقدام و تحول سازمانی. تامسویی: دانشگاه تامکانگ.

عنایت الله، سهیل. 2002b. “تقلیل گرایی یا پیچیدگی لایه ای: آینده مطالعات آینده.” آتی 34 (3-4): 295-302.

عنایت الله، سهیل. (ویرایش). 1383. تحلیل خوان علّی لایه ای: نظریه و مطالعات موردی روش شناسی یکپارچه و تحول آفرین. تامسویی: دانشگاه تامکانگ.

عنایت الله، سهیل. 1386. پرسش از آینده: روش ها و ابزارهای تحول سازمانی و اجتماعی. تامسویی: دانشگاه تامکانگ.

عنایت الله، سهیل. 2008. “شش ستون: آینده اندیشی برای دگرگونی”. آینده نگری 10 (1): 4-28.

عنایت الله، سهیل. 2010. “سناریوی جهان در حال ظهور ناشی از بحران مالی جهانی.” امور جهانی: مجله شماره های بین المللی 14 (3): 48–69.

عنایت الله، سهیل. 2012 a. “سناریوی جایگزین برای آسیا.” امور جهانی 16 (2): 38–51.

عنایت الله، سهیل. 2012b. “آینده های جایگزین جرم و جنایت و پلیس.” موسسه اخلاق و فناوری های نوظهور، http://ieet. org/index.php/IEET/more/Inayatullah20120719. دسترسی به 7 آگوست.

عنایت الله، سهیل. 2012c. «فرهنگ عامه و مجازات». سناریو (بهمن): 56–58.

عنایت الله، سهیل و علی شاه. 2011. سناریوها و چشم اندازهای سلامت الکترونیک برای بنگلادش. گزارش ارائه شده به وزارت بهداشت، دولت بنگلادش، اکتبر.

کلی، پاتریشیا. 2008. Towards Globo Sapiens: Transforming Learners in Education Higher. روتردام: ناشران حس.

خلدون، ابن. 1967. مقدّمه: درآمدی بر تاریخ. ترجمه فرانتس روزنتال. پرینستون: انتشارات دانشگاه پرینستون.

لازلو، اروین. 1988. «پاورقی برای تاریخ آینده». آتی 20 (5): 479–492.

لازلو، اروین. 2006. علم و افسون مجدد کیهان. روچستر، وی تی: سنت های درونی.

Linstone H. 1985. “آنچه من آموخته ام: نیاز به دیدگاه های متعدد.” فصلنامه آینده پژوهی (بهار): 47–61.

لاولاک، جیمز. 2006. انتقام گایا. کامبرول، وی آی سی: پنگوئن آلن لین.

Markley، OW، و Willis W. Harman (ویرایشگران). 1982. تغییر تصاویر انسان. المزفورد، نیویورک: چاپ پرگامون.

ماسینی، النورا. 1362. چشم انداز جوامع مطلوب. آکسفورد: چاپ پرگامون.

ماسینی، النورا. 1993. چرا آینده پژوهی؟ لندن: مهر خاکستری.

مک لوهان، مارشال. 1964. درک رسانه: گسترش انسان. نیویورک: مک گراو هیل.

مولیتور، گراهام. 2003. قدرت تغییر جهان: هنر پیش بینی. پوتوموک، MD: پیش بینی سیاست عمومی.

نندی، آشیس. 1987. سنت ها، استبداد و اتوپیاها. دهلی نو: انتشارات دانشگاه آکسفورد.

پارتو، ویلفردو. 1968. ظهور و سقوط نخبگان. معرفی شده توسط هانس زتربورگ. نیوجرسی: انتشارات بدمینستر.

پولاک، فرد. 1973. تصویر آینده. ترجمه و تلخیص الیز بولدینگ. آمستردام: شرکت انتشارات الزویر.

راموس، خوزه. 2006. “به سوی سیاست امکان: تغییر تغییرات در تخیل اتوپیایی از طریق فرآیند انجمن اجتماعی جهانی.” مجله آینده پژوهی 11 (2): 1-14.

راموس، خوزه. “آینده نگری در عصر شبکه: آینده های جایگزین برای تولید همتا.” مجله آینده پژوهی 17 (2، آینده).

رابرتسون، جیمز. 2000. ایجاد پول جدید: اصلاحات پولی برای عصر اطلاعات. لندن: بنیاد اقتصاد جدید.

سردار، ضیاءالدین (ویرایش). 1999. نجات همه آینده ما: آینده مطالعات آینده. لندن: Adamantine Press.

سرکار، پرابهات راینجان. 1987. چند مسئله حل شده 1-7. ترجمه آوادهوتا ویجایاناندا. کلکته: انتشارات آناندا مارگا.

سرکار، پرابهات راینجان. 1991. Microvita به طور خلاصه. کلکته: انتشارات آناندا مارگا.

سائول، پیتر. 2001. “این راه به آینده.” مجله آینده پژوهی 6 (1): 107–120.

شوارتز، پیتر. 1995. “سناریوها: آینده آینده.” سیمی (اکتبر).

شوارتز، پیتر. 1996. هنر نمای طولانی. جدید

یورک: دو روز.

شاپیرو، مایکل. 1371. خواندن سیاست پست مدرن: نظریه سیاسی به عنوان عمل متنی. مینیاپولیس، MN: انتشارات دانشگاه مینه‌سوتا.

سوروکین، پیتیریم. 1957. پویایی تغییرات اجتماعی. بوستون، MA: پورتر سارجنت.

اسپنسر، هربرت 1973. “تکامل جوامع.” در Amitai Etzioni و Eva Etzioni-Halevy (ویرایشگران)، Social Change. نیویورک: کتاب های پایه.

اسپنگلر، اسوالد. 1972. زوال غرب. نیویورک: آلفرد ناپف.

استون، هال و سیدرا استون. 1993. در آغوش گرفتن منتقد درونی: تبدیل انتقاد از خود به یک دارایی خلاق. نیویورک: هارپر وان.

طالب، نسیم. 2010. The Black Swan, 2nd ed. نیویورک: پنگوئن.

تافلر، آلوین. 1970. تافلر، شوک آینده. نیویورک: رندوم هاوس

تافلر، آلوین. 1981. موج سوم. نیویورک: بنتام بوکز.

توله، اکهارت. 2003. یک زمین جدید: بیداری برای هدف زندگی شما. نیویورک: پنگوئن.

توینبی، آرنولد. 1972. بررسی تاریخ. لندن: انتشارات دانشگاه آکسفورد.

وروس، جوزف. 2003. “یک چارچوب فرآیند آینده نگری عمومی.” آینده نگری 5 (3): 10-21.

Watson، B. 1958. Ssu-Ma Chien: تاریخدان بزرگ چین. نیویورک: انتشارات دانشگاه کلمبیا.

 

این مطالب را نقل

  • اشتراک گذاری:
author avatar
ادمین 1

مطلب قبلی

اندازه گیری عملکرد بلند مدت
فروردین 1, 1401

مطلب بعدی

تقاضای غذایی آینده چین و پیامدهای آن بر تجارت و محیط زیست
فروردین 2, 1401

ممکن است همچنین دوست داشته باشید

download (7)
آینده‌اندیشی: نگارش سناریوها
20 بهمن, 1401
images (4)
19 شهریور, 1401
images (5)
تاریخچه آینده‌پژوهی
10 مرداد, 1401

نظر بدهید لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

آخرین نوشته ها

  • مدل تجاری
  • سازمان تحقیق و توسعه با تمرکز بر حال و آینده
  • مدیریت مالی: دامنه، اهداف و اهمیت
  • آینده‌اندیشی: نگارش سناریوها
  • چگونه ذهنیت می تواند یک کسب و کار را ایجاد یا شکست دهد

درخواست مقاله و اسلاید سفارشی

برای سفارش مقاله و اسلاید با ما در ارتباط باشید:
reformh@yahoo.com

ارسال درخواست

[miniorange_social_login shape="longbuttonwithtext" theme="default" space="4" width="240" height="40"]

ورود با حساب کاربری سایت شما

رمز عبوررا فراموش کرده اید؟

هنوز عضو نیستید؟ همین حالا عضو شو!

یک حساب کاربری جدید ثبت کنید

آیا عضو هستید? اکنون وارد شوید