آناتومی شکست کسب و کار: گزارشی کیفی از پیامدهای آن برای موفقیت تجاری آینده
آناتومی شکست کسب و کار: گزارشی کیفی از پیامدهای آن برای موفقیت تجاری آینده
مجله اروپایی مدیریت و اقتصاد بازرگانی
ISSN : 2444-8494
دسترسی آزاد. تاریخ انتشار مقاله: 3 جولای 2017
خلاصه
هدف
طراحی / روش شناسی / رویکرد
یافته ها
اصالت/ارزش
کلید واژه ها
نقل قول
Dias، A. و Teixeira، AAC (2017)، “آناتومی شکست کسب و کار: گزارش کیفی پیامدهای آن برای موفقیت تجاری آینده”، مجله اروپایی مدیریت و اقتصاد کسب و کار ، جلد. 26 شماره 1، صص 2-20. https://doi.org/10.1108/EJMBE-07-2017-001
ناشر
:
زمرد انتشارات محدود
حق چاپ © 2017، آرتور رایموندو دیاس و آرورا AC Teixeira
مجوز
منتشر شده در مجله اروپایی مدیریت و اقتصاد کسب و کار . منتشر شده توسط Emerald Publishing Limited. این مقاله تحت مجوز Creative Commons Attribution (CC BY 4.0) منتشر شده است. هر کسی میتواند آثار مشتق شده از این مقاله را (هم برای اهداف تجاری و هم غیرتجاری) تکثیر، توزیع، ترجمه و ایجاد کند، مشروط به انتساب کامل به نشریه اصلی و نویسندگان. شرایط کامل این مجوز را میتوانید در http://creativecommons.org/licences/by/4.0/legalcode ببینید .
1. معرفی
شکست کسب و کار (BF) یک امر ثابت در دنیای کسب و کار امروزی است و بخش اساسی و مهمی از سرمایه گذاری های تجاری جدید در نظر گرفته می شود ( Ucbasaran et al. , 2013 ; والش و کانینگهام، 2016 ).از ادبیات موجود در مورد موضوع هزینه های پرداخت شده توسط کارآفرینان، غیرقابل انکار است که BF اساساً یک فرآیند یادگیری است ( کوپ، 2011 ).
اگرچه تعریف BF دشوار است، اما همه تعاریف مربوط به یک رویداد مهم در زندگی سازمانها و افراد است – لحظه تعیینکنندهای که در طول زمان رخ میدهد که در آن بقای یک شرکت به پایان میرسد و برای سرمایهگذاران و اعتباردهندگان ضرر ایجاد میکند ( جنکینز و مککلوی، 2016 ).نحوه تعیین آن لحظه در بین نویسندگانی که این پدیده را تحلیل کرده اند، بسیار متفاوت است ( Ucbasaran et al. , 2013 ; خلیل، 2016 ).
بحث های قابل توجهی در مورد روایت ایجاد و عملکرد تلاش های کارآفرینانه وجود دارد، اما شکست بسیار کمتر مورد توجه قرار گرفته است ( مانتره و همکاران ، 2013 ; شپرد و همکاران ، 2015 ).ادبیات تاکنون بر پیشبینی شکست شرکتهای سالم متمرکز بوده است، یعنی از طریق مدلسازی پیشبینی با استفاده از نسبتهای مالی (مثلا آلتمن، 1968 ). Zopounidis and Doumpos، 1999 ; آندریوا و همکاران ، 2016 )؛کشف عوامل تعیین کننده اصلی که منجر به چنین رویدادی می شود ( لین و شاری، 1991 ; Ooghe and De Prijcker، 2008 ; Ejrnaes و Hochguertel، 2013 ; آرتینگر و پاول، 2016 )؛و پیامدهای ناشی از شکست ( جنکینز و همکاران ، 2014 ; مولر و شپرد، 2016 ).در حالی که دو حوزه تحقیقاتی اول در دو دهه اخیر به طور فزاینده ای مورد توجه قرار گرفته اند، تمرکز بر پیامدها هنوز عقب مانده است (به Amankwah-Amoah، 2015 مراجعه کنید).
هدف این مقاله کمک به تحقیقات تجربی کمیاب در مورد نتایج BF برای افراد است (همانطور که در Ucbasaran و همکاران (2013) تاکید شده است).بسیاری از محققان نیاز به تجزیه و تحلیل پیامدهای BF را برجسته می کنند، به طور خاص به این موضوع می پردازند: چگونه فرد پیشرفت می کند و در نهایت سرمایه گذاری های جدید را توسعه می دهد ( Mantere et al. , 2013 ).چگونه افراد رفتارها و شیوه های تجاری را در پرتو شکست تغییر می دهند ( کوپ، 2011 ).و تأثیر شکست قبلی بر مسیر شغلی آینده فرد و/یا تصمیمات برای شروع سرمایهگذاریهای بعدی چیست ( Ucbasaran et al. , 2013 ).شکاف شامل فرآیند یادگیری و تمامی اعمال و تغییراتی است که از آن زاییده می شود. سؤالاتی مانند «چگونه می توان این نتایج متفاوت را توضیح داد؟ چه چیزی در مورد افراد خاص، BFها، و/یا ماهیت داستانها وجود دارد که مانع از عمل میشود – نه ایجاد آن؟ ( Ucbasaran و همکاران ، 2013 ،پ. 197) هنوز پاسخ داده نشده است و نیاز به درک بهتری دارد.
بنابراین، این مطالعه قصد دارد با ایجاد بینش در مورد پیامدهای BF و دلایل/شرایطی که کارآفرینان را قادر میسازد تا موفق شوند یا موفقیت آنها را پس از یک BF مختل کند، به ادبیات تجربی در مورد پیامدهای BF کمک کند.
مناسب بودن مطالعه شکست، و همچنین مزایایی که از چنین تجربیاتی پدید میآیند، به طور گسترده مورد تاکید قرار گرفته است. نویسندگان همچنین معتقدند که یک پیشرفت کلیدی در زمان برای افراد وجود دارد، زیرا رهبران کسبوکار موفق موفق به دنیا نمیآیند، بلکه به طور مداوم شکست میخورند تا زمانی که به موفقیت برسند – مفهومی که میتواند برای مؤسسات و کارآفرینان مشتاق مفید باشد.
برای دستیابی به این هدف، ما بر کارآفرینان موفق فعلی تمرکز خواهیم کرد که در گذشته شکست خوردهاند و سعی میکنیم پیامدهای BF گذشته خود را در ایجاد سرمایهگذاریهای تجاری جدید درک کنیم. اگرچه بسیاری شکست را راهی به سوی موفقیت میدانند زیرا تجربه یادگیری است ( Cope, 2011 ; مولر و شپرد، 2016 )،فقدان تحقیقاتی وجود دارد که به طور صریح با شکست قبلی به عنوان شرط موفقیت یا سایر ملاحظات که منعکس کننده جهت گیری های بلندمدت برای فرد باشد، سروکار داشته باشد ( Ucbasaran et al. , 2013 ; سینگ و همکاران ، 2015 ).
تحقیقات کیفی برای درک «چگونگی» این پدیده کلیدی است، بهویژه زمانی که تلاش میشود رشد فرد را در چارچوب خود درک کند ( یین، 2009 ).بنابراین، حسابها و روایتهای شخصی برای درک این فرآیند ضروری هستند، اگرچه اخیراً در این زمینه اعمال شده است ( مانتره و همکاران ، 2013 ; بیرن و شپرد، 2015 ; سینگ و همکاران ، 2015 ).به طور خاص، ما از رویکرد پدیدارشناختی تفسیری استفاده خواهیم کرد ( اسمیت و آزبورن، 2007 )،با استفاده از مجموعه ای از شش مطالعه موردی منتخب از کارآفرینان از چندین کشور.
2. سنتز تحقیق
2.1 تعریف BF
BF مفهومی ساده برای تعریف نیست ( ونبرگ و دیتین، 2014 ).بسیاری از نویسندگان (به عنوان مثال Deakin، 1972 ; چن و ویلیامز، 1999 )در حالی که دیگران نیازی به تعریف مفهوم احساس نمی کنند (مثلاً دیمیتراس و همکاران ، 1996 ; اورت و واتسون، 1998 ; بل و تیلور، 2011 )،مجموعه گسترده ای از تعاریف را ارائه می دهد تا تا حد امکان جامع باشد.
تجزیه و تحلیل 201 مقاله مجله در مورد این موضوع نشان داد که علاوه بر مطالعاتی که تعریف صریحی از BF (حدود 70 درصد از کل) ارائه نمی کنند، [1]مواردی که به صراحت بر یک یا چند بعد BF تعریف میکنند، به ویژه: ورشکستگی، تعطیلی کسبوکار، تغییر مالکیت، و عدم برآورده کردن انتظارات، تمرکز میکنند.
این مقاله در نظر میگیرد که BF زمانی اتفاق میافتد که یک کسبوکار به دلایل مالی مرتبط یا بهخواسته بسته میشود، که در مورد دوم میتواند به دلیل عدم دستیابی مالکان به انتظاراتشان باشد (مانند بازده فعلی کافی، عدم انتظار رشد، عملکرد ضعیف و غیره). ) بر خلاف دلایل شخصی (مانند بازنشستگی، جابجایی، مسائل خانوادگی و غیره).
2.2 در مورد عواقب BF
BF در چندین مرحله مجزا رخ می دهد، معمولاً به یک رویداد مهم که نقطه اوج “شکست” در نظر گرفته می شود، مجاور است. این فرآیند شامل تجزیه و تحلیل شرایط و مجموعه ای از رویدادهایی است که منجر به BF می شود. همچنین موقعیت پس از شکست را در نظر می گیرد و بر عواقب گذر از چنین موقعیت استرس زا تمرکز می کند.
ادبیات مربوطه را می توان در سه جریان اصلی تحقیقاتی دسته بندی کرد (به Pretorius، 2008 مراجعه کنید) . Ucbasaran و همکاران. , 2013 ; Amankwah-Amoah، 2015، 2016 ): پیش بینی BF از طریق مدل سازی. عوامل یا علل BF؛ و عواقب BF.
تحلیل کتابسنجی مختصری از اسناد منتشر شده در مجلات نمایهشده در Web of Science (تاریخ مرجع: 28 ژانویه 2017)، با استفاده از کلمات کلیدی جستجو از ترکیب «شکست کسبوکار» یا «شکست راهاندازی» یا «ورشکستگی شرکت، محدود» در زمینه اقتصاد کسب و کار، منجر به 201 مقاله در مجله شد که بر BF متمرکز بود. بیش از یک سوم از این مطالعات عوامل تعیین کننده شکست را تجزیه و تحلیل می کنند (36 درصد)، با 31 درصد تلاش برای پیش بینی شکست در سازمان ها از طریق مدل های ریاضی. پیامدها و پیامدهای BF تنها در 14 درصد از مطالعات مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است [2] .
برای درک بهتر پیامدهای BF، محققان از بسیاری از نظریههای حوزه روانشناسی مانند تئوری اسناد استفاده میکنند ( Mantere et al. , 2013 ; Amankwah-Amoah، 2015 )و غمگین ( بل و تیلور، 2011 )،به منظور تعیین اینکه هر فردی هنگام تجربه BF چه چیزی را تجربه می کند. دیگران به شرایط خاص BF نگاه می کنند که ممکن است بر تأثیر هزینه ها تأثیر بگذارد، مانند اعمال قانون ورشکستگی شخصی در یک منطقه خاص و حفاظت از دارایی که ارائه می کند ( Hasan and Wang, 2008 ).و عوامل مرتبط با نظریه نهادی. بر اساس Ucbasaran و همکاران. ‘s (2013)کار، میتوان مشارکتهای نظری اصلی را که این جریان تحقیقات را چارچوب میدهند، خلاصه کرد ( جدول I را ببینید ).
هنگام باز کردن نما، شکل 1چارچوب نظری را برای مطالعه BF، به ویژه پیامدهای BF ترسیم می کند. همانطور که نشان داده شد، BF یک فرآیند پیوسته با لحظات کلیدی است که نیاز به مطالعه بیشتر دارد. عوامل تعیین کننده BF ارتباط نزدیکی با پیامدها و پیامدها و همچنین فرآیندهای روانشناختی درگیر دارند و با توجه به تئوری های شناختی، رفتاری و شخصیتی درگیر، نباید از فرد جدا شوند – همه به یک مرحله کلیدی منتهی می شوند: افزایش از شکست برای رسیدن به موفقیت
بیشتر مطالعاتی که پیامدهای شکست را تجزیه و تحلیل می کنند، بر روی افراد متمرکز شده اند. این ممکن است با این واقعیت توجیه شود که چنین افرادی یا بازماندگان شکست هستند یا کسانی که بیشتر پیامدها را پشتیبانی می کنند. در این زمینه، جای تعجب نیست که بیشتر تحقیقات انجام شده در این زمینه بر اساس نظریه های روانشناسی است (مانند شپرد و همکاران ، 2009 ). یاماکاوا و همکاران ، 2015 ).این جریان خاص ادبیات معمولاً شکست را یک رویداد آسیب زا در نظر می گیرد ( Ucbasaran et al. , 2009 ; بیرن و شپرد، 2015 )،که در آن افراد مرتبط با شکست یک سری از هزینه ها و منافع را در طول دوره بعدی به دست می آورند. محققان احساس میکنند که درک مراحل مختلفی که فرد پس از تروما پشت سر میگذارد، مهم است، که از بسیاری جهات میتواند شبیه مرگ یکی از اعضای خانواده باشد ( بل و تیلور، 2011 ; جنکینز و همکاران ، 2014 ).
Ucbasaran و همکاران. (2013)پیامدهای BF را به سه بازه زمانی اصلی تقسیم کنید: عواقب – پیامدهای فوری که پس از رویداد پشتیبانی می شوند. ایجاد حس و فرآیند یادگیری – یک فرآیند در حال تکامل که شروع می شود و برای مدت زمان متغیری پس از شکست انجام می شود. و نتایج – نتایج بلندمدت برای فردی که تحت تأثیر این تجربه قرار گرفته است.
در مرحله اول، Aftermath، Ucbasaran et al. (2013)اساساً به هزینه هایی اشاره دارد که آنها اساساً آنها را به عنوان مالی، اجتماعی و روانی طبقه بندی می کنند. هزینه های مالی شکست ممکن است متضمن از دست دادن منبع اصلی درآمد، با احتمال بدهی شخصی باشد ( Cope, 2011 ; بروتون و همکاران ، 2011 ).این هزینه ها ممکن است توسط چندین عامل افزایش یا کاهش یابد، مانند سبد سرمایه گذاری فعلی کارآفرین یا سهولتی که ممکن است در دستیابی به منابع درآمد جدید داشته باشند ( Ucbasaran et al. , 2013 ).عامل دیگر حفاظت از دارایی های شخصی مربوط به قوانین ورشکستگی است که در برخی مناطق وجود دارد ( Eidenmüller and van Zwieten, 2015 ; واکی و اسلیبوس، 2015 ).به عنوان حسن و وانگ (2008)توضیح دهید که معافیت ها ممکن است به کارآفرینان اجازه دهد تا از بخشی از دارایی های خود محافظت کنند و به عنوان بالشتکی برای پیامدهای منفی عمل کنند.
هنگام در نظر گرفتن هزینه های اجتماعی، آنها به طور قابل درک می توانند برای فرد ویرانگر باشند، هم از نظر شخصی و هم از نظر حرفه ای ( Ucbasaran et al. , 2013 ; نیلسن و ساراسواتی (2016) .نویسندگان در این زمینه، با استخراج دانش از نظریه نهادی و نظریه شبکه، استدلال میکنند که روابط از طریق این فرآیند آسیب میبینند، که منجر به انگ و تبعیض منفی نسبت به تلاشهای حرفهای آینده میشود ( Ucbasaran et al. , 2013 ; سیمونز و همکاران , 2014 ; نیلسن و ساراسواتی، 2016 ).مثالی از عاملی که هزینه اجتماعی شکست را افزایش می دهد توسط کرکوود (2007) ارائه شده است.زمانی که او به این نتیجه میرسد که فرهنگ مبتلا به سندروم خشخاش بلند میتواند نسبت به افراد موفقی که شکست میخورند و در انتظار درک سرزنش باشند، نابخشودهتر باشد.
رسانه ها همچنین اغلب BF را به اشتباهاتی که توسط مدیران مرتکب می شوند (از منطقه ای به منطقه دیگر متفاوت است) نسبت می دهند، که عمدتاً به تأثیرات و پیامدهایی که شکست بر محیط خود ایجاد می کند مرتبط است – که همه منجر به یک انگ قوی می شود ( کاردون و همکاران ، 2011 ).از 389 حساب شکست در Cardon et al. ‘s (2011)مجموعه داده، 331 حاوی اظهاراتی در مورد تأثیر شکست گزارش شده بود. بیشترین تأثیر گزارش شده شکست (125 حساب، 38 درصد) ایجاد حس ننگ در اطراف کارآفرینانی بود که شکست را تجربه کرده بودند. یک گزارش بیان کرد که (نگاه کنید به Cardon و همکاران ، 2011 ،پ. 87) “شکست منجر به تبعید و پایان ناگهانی مسیر شغلی فرد می شود.”
سینگ و همکاران (2015)با توجه به اینکه قبل و بعد از شکست اتفاق میافتد، انگ را بهعنوان یک فرآیند بهجای یک برچسب ثابت میبینید، با این استدلال که بر خود شکست و تلاشهای آینده تأثیر میگذارد. آنها همچنین برخی از موقعیتها را توصیف میکنند که در آن ننگ واقعاً کارآفرین شکست خورده را برای شروع یک سرمایهگذاری جدید تحریک میکند و پیچیدگی پدیده اجتماعی را افزایش میدهد.
سایر هزینه های در نظر گرفته شده در این چارچوب هزینه های روانی است. این هزینه ها می توانند انگیزشی یا عاطفی باشند ( شپرد و همکاران ، 2009 ; Ucbasaran و همکاران. ، 2013 ).در واقع، شکست می تواند از نظر عاطفی بسیار استرس زا باشد، و احساسات منفی ایجاد کند که “به طور جدایی ناپذیری با هزینه اجتماعی پیچیده آن مرتبط است” ( کوپ، 2011 ،پ. 611). مقابله (2011)و یاماکاوا و همکاران. (2015)شواهد تجربی را ارائه دهید که در آن شرم و خجالت در کارآفرینان شکست خورده به وجود می آید که از تعهد قوی آنها به سهامداران کسب و کار ناشی می شود. این احساسات منفی اغلب منجر به کنارهگیری و در نهایت به تنهایی میشود، که احتمالاً به شدت بر فرد تأثیر میگذارد تا جایی که «در تخصیص توجه فرد در پردازش اطلاعات» دخالت میکند (شپرد، 2003، ص 320).
نمونه ای از تشدید کننده هزینه های روانی که توسط کانن و ادمونسون (2001) ارائه شده است.تجربه زندگی شخصی و فرآیندهای اجتماعی اولیه خود فرد است. نویسندگان استدلال میکنند که والدین اغلب خواهر و برادر خود را از آسیب محافظت میکنند، در حالی که مدارس به دانشآموزانی که مرتکب اشتباهات کمتری شدهاند، پاداش میدهند و رفتار کنترلمحور به جای رفتار یادگیریمحور ایجاد میکنند که منجر به کاهش قابلتوجه در عزت نفس هنگام تمرکز بر شکست خود میشود. این در نهایت باعث میشود افراد درگیر فعالیتهایی شوند که عزت نفس آنها را بهبود میبخشد تا فعالیتهایی که بالقوه آسیبرسان هستند (یعنی موقعیتهای خطرناکتر شکست).
انگیزه همچنین ممکن است با شکست ضربه عمیقی وارد کند، و “احساس درماندگی” را ایجاد کند، بنابراین باورهای افراد را در مورد توانایی آنها برای انجام موفقیتآمیز وظایف خاص در آینده کاهش میدهد و منجر به نشخوار فکری میشود که مانع اجرای کار میشود ( Ucbasaran et al. , 2013 ).پ. 179). با این حال، ممکن است به عنوان یک تقویت کننده برای تلاش های آینده به عنوان جبرانی برای از دست دادن یک هدف مشخص شده عمل کند ( کاردون و مک گرات، 1999 ; Ucbasaran و همکاران. ، 2013 ).
Ucbasaran و همکاران. (2010)نتیجه گیری کنید که هم کارآفرینان سریالی و هم کارآفرینان پورتفولیوی از لحاظ عاطفی کمتر به کسب و کار خود وابسته هستند، کمتر احتمال دارد سوگیری خوش بینی تعدیل شده داشته باشند و مقاومت بیشتری در برابر هزینه های روانی داشته باشند. Ucbasaran و همکاران. (2013 ،پ. 180) همچنین اشاره می کند که کارآفرینانی که “خوش بینی آموخته شده” را نشان می دهند، مستعد این هستند که شکست را به شیوه ای سودمندتر درک کنند، و آنها را تشویق می کند تا در فعالیت های کارآفرینی آینده شرکت کنند و به عنوان مثال، ناملایمات را به عنوان یک چالش ببینند.
بعد حسسازی و یادگیری، فرآیند اجتماعی-روانشناختی مرتبط با شکست را برجسته میکند، که ممکن است با غم و اندوه شکل بگیرد ( بل و تیلور، 2011 ). جنکینز و همکاران ، 2014 )و نظریه اسناد ( Mantere et al. , 2013 ; یاماکاوا و همکاران ، 2015 )و همچنین یادگیری مثبت از تجربه ( Cope, 2011 ; سینگ و همکاران ، 2015 ).
مقاله مهمی که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد مقاله Mantere و همکاران است. ‘s (2013)در اسناد روایی BF، که در آن نویسندگان تلاش میکنند تا عوامل تعیینکننده شکست را از طریق اسناد دیدگاههای مختلف مرتبط با یک موقعیت واحد بازسازی و تعریف کنند، بنابراین تحلیل میکنند که افراد چگونه واقعیت را درک میکنند. این مطالعه از طریق یک تحلیل استقرایی، هفت دسته مجزا از اسناد را دستهبندی میکند: کاتارسیس، غرور، خیانت، مکانیزم، زشت، دشمنی و سرنوشت. نویسندگان در نهایت این اسناد را با فرآیند حسسازی و بازیابی مرتبط میکنند و به این نتیجه میرسند که چگونه «نیازهای شناختی و عاطفی ذینفعان سازمانی برای حفظ عزت نفس مثبت و بازیابی از دست دادن سرمایهگذاری هدایت میشوند» ( مانتره و همکاران ، 2013 ). ،پ. 470).
همانطور که شپرد (2003) تاکید می کند، ماهیت تجربی یادگیری از اشتباهات خود در صاحبان مشاغلی که شکست خورده اند نیز وجود دارد و باعث تجدید نظر در دانش فرد در مورد نحوه مدیریت موثر تجارت خود می شود. با این حال، نویسنده همچنین به وضوح ثابت می کند که شکست باعث ایجاد یک فرآیند غم و اندوه می شود و مانعی برای یادگیری از رویداد تجربه شده ایجاد می کند (شپرد، 2003). این امر با نیاز به درک موقعیت همراه است، زیرا «فرایند تفسیری [که] از مردم میخواهد به رخدادها معنا بدهند […] و شامل تفاسیر مداوم در ارتباط با عمل […] این [احساسسازی] هم جنبههای شناختی و هم جنبههای احساسی تجربه انسانی را در بر میگیرد ( Ucbasaran et al. , 2013 ).پ. 184).
به اندازه کافی جالب، Yamakawa and Cardon (2015)شواهدی پیدا کنید که نشان میدهد کارآفرینانی که بر نقش خود در شکست تمرکز میکنند، به احتمال زیاد بیشتر از افرادی که بر تأثیرات خارجی تمرکز میکنند، از تجربیات خود یاد میگیرند.
بعد آخر مربوط به پیامدهای بلندمدت برای فرد است که به دلیل تجربه ای که از شکست، هزینه های آن و نحوه درک آنها از آنها داشته است ( Ucbasaran et al. , 2013 ; مولر و شپرد، 2016 ).این شامل این است که فرد چقدر آموخته است و چگونه فرد رویه های تجاری خود را تغییر داده است. As Cope (2011)استدلال می کند، اهمیت شکست در تمام تغییرات ناشی از آن نهفته است، جایی که فرد مجموعه ای از راه ها را بررسی می کند و حتی ممکن است پیامدهای مثبت بلندمدتی ایجاد کند.
برگرفته از نظریه های شناختی و رفتاری، پولیتیس و گابریلسون (2009)در کار خود به این نتیجه رسیدند که تجربه بسته شدن کسب و کار با نگرش مثبت بیشتری نسبت به شکست همراه است. بر اساس تئوری یادگیری تجربی، نویسندگان استدلال میکنند که «به نظر میرسد تجربه ناشی از تعطیلی یک کسبوکار با ناکافیکردن رفتارها و روالهای موجود، منجر به نگرش مثبتتری نسبت به شکست میشود، که به نوبه خود میتواند باعث تغییر در ارزشها و مفروضات اساسی شود» ( Politis ). و گابریلسون، 2009 ،پ. 376).
کاردون و همکاران (2011)و رایدر و سیاه پوست (2015)بیشتر تأثیر شکست را بر مسیر شغلی آینده کارآفرینان بررسی کنید و دریافتید که برخی ترجیح می دهند به فعالیت های کارآفرینانه ادامه دهند در حالی که برخی دیگر مشاغل در شرکت های معتبرتر را انتخاب می کنند.
3. روش شناسی
روش تحقیق کیفی به کار گرفته شده در این مطالعه شامل مجموعه ای از مطالعات موردی با استفاده از طرح روش شناسی پیشرفته یین (2009) است.بر اساس مجموعهای از حسابهای شخصی افراد که معیارهای از پیش تعریفشده را از طریق مصاحبههای چهره به چهره، با استفاده از تحلیل پدیدارشناختی تفسیری (IPA) برآورده میکنند ( اسمیت و آزبورن، 2007 ).رویکرد IPA قبلاً در تحقیق روی “پیامدهای BF” استفاده شده است ( Cope, 2011 )و دیدی درون نگر از تجربه شکست را امکان پذیر می کند. Cope’s (2011 ،پ. 608) استفاده از تحقیقات پدیدارشناختی تفسیری با «قدرت طرح تحقیق کیفی مانند این در ظرفیت آن برای ارائه بینشهای موقعیتیافته، جزئیات غنی و توصیفهای غلیظ است. غنا با توجه دقیق هم به زمینه و هم به فرآیند فراهم میشود.» این روش به محقق اجازه می دهد تا به طور تجربی به درک بهتری از پیامدهای عاطفی شکست و ارتباط آن با فرآیند یادگیری دست یابد.
برای اهداف این مطالعه، مزیت اصلی این رویکرد روش شناختی در امکان بررسی کامل یک فرد و پیشرفت او در طول زمان، در یک زمینه واقعی زندگی نهفته است ( یین، 2009 ).– که همانطور که از چارچوب مشخص کردیم (ر.ک. شکل 1 )،برای تحلیل مناسب تجربه، اساسی است.
تجزیه و تحلیل با شرحی از فرآیند BF آغاز میشود و سعی میکند آنچه را که فرد در نظر گرفته است، عوامل تعیینکننده شکست استناد کند. بنابراین تحقیق باید شامل یک نمای کلی از BF باشد. سپس تجزیه و تحلیل بر درک تأثیر عواقب پس از آن، از نظر هزینه های مالی، اجتماعی و عاطفی متمرکز خواهد شد ( Ucbasaran et al. , 2013 ; سینگ و همکاران , 2015 ; نیلسن و ساراسواتی، 2016 ).این نه تنها شامل شناسایی تعدیل کنندگان هزینه، بلکه تلاش برای شناسایی اینکه چگونه فرد موفق به غلبه بر این هزینه ها شده است، با این فرض که آنها ارتباط نزدیکی با فرآیند یادگیری دارند ( Cope, 2011 ; یاماکاوا و کاردون، 2015 ; مولر و شپرد، 2016 ).از آنجایی که این موضوع از طریق یک حساب شخصی گزارش می شود، بخشی از فرآیند ایجاد حس است ( Cope, 2011 ; یاماکاوا و همکاران ، 2015 ).در مرحله بعد، ما بر روی فرآیند حس سازی، فرآیند یادگیری و نتایج فرد تمرکز خواهیم کرد.
توجه ویژه باید به فرآیندهای روانشناختی که بر یادگیری تأثیر می گذارد، مانند سوگواری معطوف شود ( Cope, 2011 ; جنکینز و همکاران ، 2014 )اسناد روایت ( مانتره و همکاران ، 2013 ; Amankwah-Amoah، 2015 )،و از دست دادن استراتژی جهت گیری (شپرد، 2003).
شکل 2مراحل اصلی و راهنمایی سوالات تحقیق کار تجربی را خلاصه می کند.
برای به دست آوردن یک مجموعه داده معتبر، معیارهای زیر تعریف شد که همه موارد ارسالی باید با آنها مطابقت داشته باشند تا برای این مطالعه در نظر گرفته شوند:
-
فرد باید یک کارآفرین باشد و مستقیماً در ایجاد کسب و کار شکست خورده و موفق مشارکت داشته باشد.
-
فرد باید ارتباط نزدیکی با وضعیت BF داشته باشد که در بخش 2 تعریف شده است.ترجیحا با یک یا چند مورد از شرایط زیر:
-
بخشی از فرآیند تاسیس سرمایه گذاری؛
-
مدیر عامل یا سایر سمت های سطح بالای مدیریتی؛ و
-
سهام مالکیت شخصی یا خانوادگی در این سرمایه گذاری.
-
-
کسب و کار شکست خورده همچنین باید یک یا چند مورد از شرایط زیر را رعایت کند:
-
باید خسارات قابل توجهی در ارتباط با شکست وجود داشته باشد (مثلاً بودجه دور اولیه، سالها وقف). و
-
دلیل تعطیلی نباید شخصی باشد (مثلاً بازنشستگی، همانطور که توسط واتسون و اورت، 1996 ذکر شده است).
-
-
کسب و کار موفق باید یک موفقیت تجاری قابل توجه با نرخ سود قابل توجهی داشته باشد، به اندازه کافی قوی برای حمایت از بنیانگذاران یا نشان دادن رشد بالقوه شناخته شده کافی.
برای این مطالعه و در راستای سایر مطالعات کیفی در این منطقه (به عنوان مثال Cope, 2011 ; پال و همکاران , 2011 ; سینگ و همکاران ، 2015 )موارد انتخاب شده از نظر ماهیت هدفمند بودند، به این معنی که هر فردی که پیش نیازها را پر کند برای پروژه تحقیقاتی اهمیت دارد. تلاشی انجام شد تا جستجو در یک کشور واحد، به ویژه تمرکز در یک منطقه واحد در اروپا، محدود نشود، اگرچه مسلماً به دلیل معیارهای انتخاب تعریف شده و ماهیت شخصی خود که موضوع مورد مطالعه را می طلبد، دشوار است.
برای به دست آوردن این مطالعات موردی، تماس های گسترده ای با نامزدهای بالقوه از طریق شبکه های شخصی، شبکه های اجتماعی، مراجع و تحقیقات اینترنتی برقرار شد. در مجموع، این تحقیق از طریق چندین شبکه اجتماعی اروپایی کارآفرینان، 12 درخواست مرجع شخصی به علاوه 2 درخواست مرجع تحقیقات دانشگاهی تبلیغ شد. این تلاش اولیه منجر به 19 مطالعه موردی بالقوه (از کشورهای مختلف مانند بلژیک، دانمارک، فنلاند، فرانسه، پرتغال، اسپانیا و هلند) شد که 13 مورد از آنها پیگیری شد. از این 13 مخاطب، چهار نفر پاسخ ندادند و سه نفر نتوانستند مرحله پیش تأیید را پشت سر بگذارند. نتیجه نهایی شش مطالعه موردی ارائه شده در بخش 4 را به دست می دهد.متشکل از افرادی که سخاوتمندانه با شرکت در این مطالعه موافقت کردند.
شش مصاحبه جمع آوری داده ها با کارآفرینان موفق از دو منطقه اصلی در اروپا، به ویژه منطقه شمال اروپا (با نمایندگان فنلاند و دانمارک) و جنوب اروپا (با نمایندگان پرتغالی) انجام شد ( جدول II را ببینید ).اگرچه دو مطالعه در مورد پیامدهای BF قبلاً بر روی افراد ساکن در کشورهای شمال اروپا، به ویژه دانمارک متمرکز شده بود ( Nilsen and Sarasvathy, 2016 ).و سوئد ( جنکینز و همکاران ، 2014 )،هیچ مطالعه ای هنوز افراد کشورهای اروپای جنوبی را تجزیه و تحلیل نکرده است، کمتر در مقایسه با همتایان شمال اروپا. چنین مقایسه ای به طور بالقوه بسیار جالب است زیرا این دو منطقه به طور قابل توجهی از نظر فرهنگ، به ویژه از نظر اجتناب از عدم قطعیت و زیاده روی در تضاد هستند ( Hofstede and McCrae, 2004 ).دو ویژگی به طور قابل توجهی با رفتارها و نگرش های کارآفرینانه مرتبط است ( مولر و توماس، 2001 ).اگرچه از جنوب اروپا ما فقط نمایندگان پرتغالی داریم، با توجه به ابعاد فرهنگی هافستد، پرتغال و سایر کشورهای اروپای جنوبی (ایتالیا، یونان و اسپانیا) ویژگی های مشترکی دارند. این کشورها با اجتناب از عدم قطعیت بسیار بالا و زیادهروی بسیار کم مشخص میشوند، به این معنی که در این فرهنگها ممکن است در برابر نوآوری مقاومت شود، امنیت عنصر مهمی در انگیزه فردی است و تمایل به بدبینی وجود دارد. در مقابل، شهروندان کشورهای شمال اروپا (دانمارک، فنلاند، ایسلند، نروژ و سوئد) به ساختار و قابلیت پیشبینی زیادی در زندگی کاری خود نیاز ندارند و تمایل به خوشبینی را نشان میدهند (به https://geert-hofstede.com/ مراجعه کنید ). .
همانطور که در جدول II مشاهده می شود ،نمایندگان شمال اروپا (به طور متوسط 26 سال) نسبت به همتایان پرتغالی خود (به طور متوسط 44 سال) جوان تر هستند (به طور متوسط 44 سال دارند)، سطح تحصیلات رسمی پایین تری دارند (حداکثر آنها دارای مدرک لیسانس هستند، در حالی که کارآفرینان پرتغالی دارای مدرک کارشناسی ارشد یا MBA هستند. ). با توجه به حوزههای تجاری سرمایهگذاریهایی که شکست خوردهاند، آنها متنوع بودند، از جمله تولید (کارد و چنگال غذا، لوازم پزشکی/آرایشی)، و خدمات کم (غذا و اوقات فراغت) و دانش بالا (مهندسی صدا و اتوماسیون). زمانی که فاش شد، میزان سرمایه گذاری مالی در سرمایه گذاری شکست خورده نسبتا کم بود (بین 7 تا 300 هزار یورو). سرمایه گذاری های شکست خورده به طور متوسط 6 سال در کار بودند، با زمان سرمایه گذاری شده در تجارت برای پرتغالی ها (به طور متوسط هفت سال) در مقایسه با شمال اروپا (4 سال، به طور متوسط) کارآفرینان. تمام سرمایهگذاریهای کارآفرینی جدید در یک منطقه تجاری متمایز از سرمایهگذاری شکست خورده فعالیت میکنند. به نظر می رسد که آنها نسبتاً موفق هستند، با بیش از پنج سال فعالیت تجاری (در زمان مصاحبه)، مستلزم سرمایه گذاری قابل توجه (مورد 4 و 6) یا درآمد نسبتاً زیادی (موارد 1-3).
پس از تماس اولیه و توافق برای شرکت در مطالعه، یک جلسه پیش از غربالگری با کارآفرینان منتخب برنامه ریزی شد و سپس مصاحبه جمع آوری داده ها انجام شد که در آن اطلاعات اضافی برای تهیه متن مصاحبه مورد نیاز بود. مصاحبههای نیمه ساختاریافته که دارای سؤالات مشخصی در چارچوب چارچوب تحقیق پیشنهادی بود، در ماههای فوریه، مارس، می و ژوئن 2014 در مکانهای فیزیکی مختلف مانند دفتر مرکزی شرکت و محوطه دانشگاه و همچنین از طریق اسکایپ انجام شد. . آنها از طریق روش IPA و چارچوب از پیش تعریف شده در شکل 2 ضبط، رونویسی و تجزیه و تحلیل شدند.طی ماه های آوریل و ژوئن 2014.
4. نتایج
4.1 چگونه فرد پیشرفت می کند و در نهایت سرمایه گذاری های جدید را توسعه می دهد
اولین جنبه ای که در نظر گرفته شد این بود که به دنبال BF چیست، به ویژه اینکه چگونه فرد پیشرفت می کند و در نهایت یک سرمایه گذاری جدید را توسعه می دهد. در رابطه با این موضوع، تحلیل مبادله هزینه-فایده مرتبط به نظر می رسد.
به نظر می رسد که مزایا برای افراد واقعاً قابل توجه است، حتی اگر هزینه ها وجود نداشته باشد. افراد همچنین به طور طبیعی تمایل دارند بر روی مزایا تمرکز کنند، و درسهایی را که از آنها برای روایت خواسته شد، بیان میکنند – مخصوصاً با برایان، آندره و ماریوس قابل مشاهده است. علاوه بر این، رویدادهای کلیدی وجود دارد که می تواند مستقیماً با ایجاد یک کسب و کار موفق در آینده مرتبط باشد – برایان با یکی از شرکای تجاری آینده که به عنوان مربی پروژه شکست خورده او عمل کرده بودند ملاقات کرد، پائولو تصمیم گرفت به کالج برگردد و تنها برای پیدا کردن شرکای بعدی. ایده کسب و کار، و ماریوس شریک یکسانی را در تمام 4 شرکت شروع شده حفظ کرد. ارتباطات تجاری به عنوان هم افزایی شناخته شده اند، بنابراین تعجب آور نیست که بفهمیم این اثر حتی در هنگام شکست ادامه دارد.
شایان ذکر است که برخی از پروژه های موفق در حال حاضر در حالی آغاز شده بودند که شکست ها در حال وقوع بودند، به ویژه در پایان. Mikko در مراحل اولیه کسب و کار موفق بعدی، زمانی که قبل از فروش کسب و کار خانوادگی شکست خورده، کاملاً درگیر بود. و ماریوس در حال آماده سازی یک کمپین تامین مالی جمعی بود که اولین شرکت بسته شد.
بعد دیگری که باید بعد از شکست در نظر گرفت نحوه برخورد افراد با هزینه ها است. همانطور که قبلاً بحث شد، هیچ یک از موارد زیان مالی زیادی ندارند، به این معنی که افراد برای غلبه بر آنها به حداقل تلاش نیاز دارند. این امر عمدتاً به نهادهایی نسبت داده می شد که به عنوان تعدیل کننده عمل می کردند (مانند دولت ها، خانواده). کاهش هزینه های مالی پیامدهای اجتماعی و روانی نسبتا جزئی ایجاد کرد ( Ucbasaran و همکاران ، 2013 ).
با این حال، چند اقدام انجام شده برای بازگرداندن عادی بودن زندگی افراد قابل تشخیص است. پائولو به کاهش بودجه خانواده، گذراندن تعطیلات کمتر، و همچنین بازگشت به دانشگاه اعتراف کرد – اقدامی که مطمئناً میتواند به یک فرآیند معنادار مرتبط باشد. اقدامات در طول شکست نیز قابل مشاهده است، به احتمال زیاد نشانه پیش بینی اندوه ( شپرد و همکاران ، 2009 ).این اقدامات در پروژه هایی که به عنوان “محو شدن” توصیف می شوند، قابل مشاهده است، برای مثال، زمانی که آندره ادعا کرد که تمرکز بر روی کار تمام وقت روزانه تغییر کرده است یا زمانی که ماریوس اذعان می کند که به جای سرمایه گذاری در یک کسب و کار، بر ایجاد مشاغل جدید تمرکز کرده است. .
با تمرکز بر هزینههای روانشناختی، این هزینهها برای برخی از کارآفرینان جوانتر قابل مشاهده بود، اما کارآفرینان مجرب سریالی کمتر تحت تأثیر قرار گرفتند. میکو و برایان اعتراف کردند که استرس زیادی را متحمل شدهاند، در حالی که ماریوس احساس میکرد که با نبود سرمایهگذاریهای موفقیتآمیز قبلی تا زمانی که اولین مورد شکست خورده بود، وضعیت بسیار بدتر میشد. پائولو هزینه ها را به یک “افسردگی پس از شکست” به یک دوره 24 ساعته کاهش داد، در حالی که خوزه صرفاً به خاطر نزدیک شدن به واکسیناسیون از دست دادن ناامیدی اعتراف کرد. آندره شکست را به عنوان یک ریسک حساب شده توجیه کرد و به آن افتخار می کند که یک تجربه غنی است. این واقعیت که پروژه آندره و ماریوس هر دو محو شد، میتواند برای واکنش عاطفی آنها، به ویژه در مورد ماریوس، اعتراف به وابستگی به شرکت شکست خورده، بسیار مهم باشد.
همچنین می توان بحث کرد که چگونه هزینه های فرصت در زمانی که کارآفرین جوان تر است کمتر می شود. روایت پائولو بسیار بیشتر بر مسئولیت خانوادگی متمرکز بود، در حالی که تمرکز ماریوس بر این بود که ماهیت چنین زندگی حرفه ای به کجا می انجامد.
همچنین شناسایی مزایای مهارت های خاصی که در طول BF به دست می آید بسیار آسان است. برای مثال، ماریوس به مفید بودن یادگیری نحوه راهاندازی یک شرکت در اولین کسبوکار اعتراف کرد، در حالی که میکو به دانش نحوه مدیریت بودجه مالی اهمیت میداد. به نظر می رسد که این مهارت ها در افراد جوان تر شایع تر است، همانطور که انتظار می رود، زیرا آنها چیزهای بیشتری برای یادگیری دارند. آندره این را تشخیص داد و اظهار داشت که تجربه حرفهای ناشی از کسبوکار کارآفرینی یا کسبوکار تاسیس شده مشابه است، فقط ریسک تغییر میکند.
مشابه رابطه هزینه/یادگیری، سرمایهگذاری در مقیاس کوچک لزوماً به این معنا نیست که درسهای مهمی برای فرد به همراه ندارد. برایان ادعا کرد که از نظر کار با تیم ها چیزهای زیادی یاد گرفته است، با توجه به اینکه خوب است که این اتفاق با سرمایه گذاری 7000 یورویی به جای مبلغ بسیار بیشتر رخ داد. این شامل سرمایهگذاری در زمان نیز میشود، ماریوس و آندره هر دو اذعان کردند که در مقایسه با پروژههای دیگرشان، از سرمایهگذاری نسبتاً کمی در زمان سود زیادی به دست آوردهاند.
یک مشاهده غیرمنتظره زمانی انجام شد که نیمی از موارد به طور صریح یا ضمنی اعلام کردند که شکست یک موقعیت بسیار استرس زا است و لحظه بسته شدن شرکت تا حدودی آرامش بخش بود. میکو از “دیدن نور در انتهای تونل” در طول مرگ پر استرس صحبت کرد و ادعا کرد که اراده ای قوی برای شروع پروژه های جدید، درست پس از یک تعطیلات کوچک. برایان گزارش داد که استرس کلی را کاهش داده و به طور کلی پس از بسته شدن پروژه احساس بهتری داشته است، در زمانی که فشارها قبلاً تأثیرات بسیار منفی داشته است. ماریوس بلافاصله پس از بسته شدن اولین شرکت، بدون اینکه احساسات منفی نشان دهد، به وضوح توضیح داد:
در واقع، وقتی به هم گفتیم “هی، باشه، تمام شد…”[…] خیلی راحت شد. مثل برداشتن بزرگترین کوله پشتی از روی شانههایت بود، واقعاً احساس خوبی بود، به راحتی میتوانم به یاد بیاورم کجا نشستهایم، هوا چگونه بود و احساسی در بدنم داشتم. این یک احساس دیوانه کننده بود، فقط به نوعی مثبت بود.
چنین توصیف دقیقی اهمیت این رویداد را آشکار می کند و کوله پشتی در واقع بار تصویری را که از روی دوش می کشد کاملاً نشان می دهد.
جالب است که افراد دیگری را ببینیم که آنقدر خوش شانس نبودند که چنین لحظاتی را داشته باشند، جایی که ارتباط به سادگی قطع شد. پائولو هنوز در زمان مصاحبه، یک دهه پس از BF، در نبردهای قضایی قانونی بود. تمام خستگی از پرداختن به موضوع مشخص بود. خوزه همچنین بر انتظار شکست خورده برای تعطیل کردن سرمایه گذاری در نهایت شکست خورده بسیار سریعتر از آنچه در واقع اتفاق افتاد تاکید کرد و اذعان داشت که هدف این بود که تا حد ممکن سریع باشیم تا زیان ها را کاهش دهیم، زیرا به دلیل مواجهه با بسیاری از ذینفعان آهسته که با تاخیر مواجه شدند، دست نیافتنی بود. روند چندین ماهه
البته، شرایطی که در اینجا نشان داده شده است، مانند بسیاری از کارآفرینان با مشکلات بدهی شخصی و فقدان منبع درآمد، هزینه های پیگیری قابل توجهی ندارد. با این حال، ممکن است برای از بین بردن عدم قطعیتی که برای بسیاری استرس زا است، مرتبط باشد.
برخی از گزاره ها را می توان از توضیح بالا در مورد روند پیشرفت فرد پس از BF و در نهایت توسعه سرمایه گذاری های جدید استخراج کرد:
4.2 چگونه افراد رفتارها و شیوه های تجاری را در پرتو یک رویداد شکست تغییر می دهند
در تجارت، یادگیری معمولاً به معنای تغییر در «نحوه انجام کارها» است. در مورد چارچوب تعریف شده، این تغییرات معمولاً در نتایج بلندمدت قابل مشاهده است.
از نظر تغییرات شناختی، ادبیات موجود بر خوش بینی تمرکز دارد ( Ucbasaran et al. , 2013 ).جنبه ای که این مطالعه به طور خاص به آن نمی پردازد. درعوض، بر سایر تغییرات شناختی، به ویژه بر ادراک افراد از خود، کارآفرینی و سایر موضوعات مرتبط با زندگی که در ماهیت غیر سفتی مصاحبه ها مطرح شده اند، تمرکز می کند. ادبیات رفتاری بر قصد ادامه راهاندازی سرمایهگذاریها (که پیشنیاز این مطالعه بود) و تغییرات/بهبود در شیوههای تجاری تمرکز دارد که در این مطالعه نیز به آن پرداخته میشود.
در پرتو این، چندین نکته کلیدی شناسایی شد که میتوانست از ادبیات فعلی پشتیبانی کند، اطلاعات مرتبط دیگری را اضافه کند و مسیرهای بیشتری را برای درک بهتر پدیده نشان دهد.
سوال اصلی این است که افراد چگونه رفتارها و شیوه های تجاری خود را در پرتو یک رویداد شکست قبلی تغییر می دهند – فرآیندی که با پیوندهای واضح بین دو تجربه مختلف به راحتی قابل مشاهده است.
به عنوان مثال، و همانطور که قبلاً بحث شد، به راحتی می توان ارزش های پائولو و اقدامات انجام شده توسط کارآفرین شرکت موفق را با خیانتی که قبلاً با شکست تجربه کرده بود، مرتبط کرد. می توان تشخیص داد که این موارد را در برخی سطوح با این جنبه ها مرتبط می کند، مانند توجه به تنظیم قراردادهای کتبی بسیار دقیق تر با صاحبان کسب و کار خود برای جلوگیری از دعوی قضایی و نیت های بد. برایان همچنین ادعا کرد که برخی از شیوه های تجاری تغییر کرده است، به ویژه در مورد انتخاب تیم، همانطور که آندره گفت که در پروژه های زیر، شرکا به روشی بسیار متفاوت از پروژه قبلی انتخاب شدند.
ماریوس همچنین تغییرات شناختیای را که رفتار او را شکل میدهد، با کشف اینکه، در این مورد خاص، انگیزه تحت تأثیر آنچه روزانه ایجاد میشود، یاد گرفت و اظهار داشت که تمرکز بر توسعه محصول بدون داشتن وظایف تجاری لذتبخش نیست، ویژگیای که ماریوس را به راه اندازی کسب و کارهای جدید سوق داد. با این حال، روایت به تغییر رفتار مهم دیگری پیش رفت، جایی که تصمیم گرفته شد که نمیتوان چندین کسبوکار موفق را اداره کرد و تمرکز بسیار مورد نیاز برای تولید نتایج بهتر را داشت، که با بسته شدن دو پروژه و راهاندازی موفقترین پروژه دوم به اوج خود رسید. یکی
نوع خاصی از رفتار ارزش تجزیه و تحلیل، اقدامات فرد در رابطه با ریسک پس از شکست است. در حالی که بدیهی است که این موارد یک تحلیل تا حدی مغرضانه برای این عامل ارائه می دهند، به نظر می رسد واضح است که افراد همان نگرش را نسبت به جستجو و ارزیابی فرصت های جدید بازار حفظ کرده اند. با وجود اینکه شکست خوردند، به تلاش خود ادامه دادند و بسیاری از افزایش اعتمادشان گزارش دادند. آندره، برایان و ماریوس همچنین اعتراف کردند که بیشتر روی خود سرمایه گذاری کرده اند و ریسک بیشتری را در پروژه ها پذیرفته اند و ادعا می کنند که برای نگرش های بیشتری مانند “تعهد”، “تمرکز” و “100٪ در” در پروژه های خود ارزش قائل هستند.
البته این تغییرات رفتاری با تغییرات شناختی قابل توجهی نیز همراه است. همانطور که گفته شد، اعتماد به نفس و خودآگاهی از مهارت خود بارها توسط مصاحبه شوندگان مطرح شد. برایان و میکو همچنین گفتند که دانستن اینکه می توانند از شکست جان سالم به در ببرند بسیار مهم است و مطمئناً انعطاف پذیری آنها را افزایش می دهد. این ممکن است در واقع از نتیجه گیری شپرد (2003) حمایت کند که آگاهی از این احساسات منفی طبیعی ناشی از شکست در واقع می تواند استرس مرتبط با آن را کاهش دهد.
آندره به این شکست افتخار می کرد و ماریوس آن را یک تجربه یادگیری منحصر به فرد نامید. این دیدگاه بیشتر توسط افراد جوان برجسته می شود، در حالی که کارآفرینان مسن تر تمایل دارند بسیار کمتر بر این بعد تمرکز کنند، اگرچه برخی از تغییرات در رفتار آنها همچنان قابل مشاهده است (شاید به درجات کمتر)، همانطور که قبلاً بحث شد. به عنوان مثال، پائولو تصمیم گرفت دیگر برای بازار پرتغال کار نکند و در نهایت به یک شرکت بین المللی مستقر در پرتغال رسید که حتی یک مشتری پرتغالی نداشت. و خوزه اعتراف کردند که هرگز دوباره از پول سرمایه گذاری خطرپذیر استفاده نکرده اند و اظهار داشتند که چنین تامین مالی به روشی بسیار دقیق تر تامین می شود.
بر اساس بحث فوق، ما گزارههای زیر را در مورد تغییر رفتارها و شیوههای کسبوکار در پرتو یک BF استخراج میکنیم:
4.3 تأثیر شکست قبلی بر مسیر شغلی آینده فرد و/یا تصمیمات برای شروع سرمایه گذاری های بعدی
در مورد تأثیری که شکست در مسیر آینده افراد می گذارد، می توان گفت که تأثیر بسزایی داشته است. ادبیات معمولاً به تغییرات در مسیر شغلی به عنوان مکانیزم مقابله ای برای غلبه بر هزینه های مالی اشاره می کند ( Ucbasaran et al. , 2013 ). Ucbasaran و همکاران. ‘s (2013)با این حال، مطالعه چنین دیدگاه محدودی در مورد تغییر شغل ندارد (اگرچه یکی از افراد اعتراف کرد که این در مورد او نیز صادق است). سعی میکند تغییرات کوچکتری را در پیشرفت کارآفرین شناسایی کند، مانند تغییر صنایع، تغییر نقشها و حتی سرمایهگذاری در تحصیلات بیشتر برای دستیابی به مسیر شغلی متفاوت.
قبل از هر چیز، باید توجه داشت که این موارد دیدگاهی مغرضانه از چگونگی پیشرفت احتمالی مشاغل را ارائه می دهند – بالاخره، از نظر طراحی، اینها افرادی هستند که کارآفرینان موفقی را دنبال کردند و تبدیل شدند.
اما حتی در فرهنگ کارآفرینی نیز می توان تفاوت ها و انحرافاتی را بین موفقیت و شکست یافت. به عنوان مثال، پائولو از یک سرمایهگذاری با فناوری پایین به یک استارتآپ فناوری تمام عیار تغییر کرد که بیشتر بر تحقیق و توسعه متمرکز بود. این کاملاً عمدی بود، زیرا یکی از دلایلی بود که پائولو به کالج بازگشت تا پس از آن با انتظار ورود به بازار بین المللی در چنین پروژه ای شرکت کند.
در حقیقت، همه مصاحبه شوندگان با شروع پروژه های جدید، صنعت خود را تغییر دادند. میکو از خدمات غذایی به مدیریت رویداد و برایان بر آموزش کارآفرینی متمرکز شد. آندره ترجیح داد در مسیر شغلی شرکتی باقی بماند و در بازار خردهفروشی فناوری اطلاعات سرمایهگذاری کند، دانشی را که قبلاً به دست آورده بود، استفاده مجدد کند، از فرصتهای شناسایی شده قبلی استفاده کند و هزینههای سرمایهگذاری شکست خورده را جبران کند. خوزه همچنین هیچ نشانه ای مبنی بر ادامه سرمایه گذاری در پروژه های صنعت تجهیزات موسیقی نشان نداد و اعتراف کرد که ورود به این صنعت بسیار دشوار است.
ماریوس تصویر واضحتری ارائه کرد و ادعا کرد که این شکست کمکی به تصمیمگیری برای انتخاب شغل حرفهای بوده است. کسبوکار شکست خورده در محصولات پزشکی/آرایشی و موفقیتآمیز در لوازم الکترونیکی مصرفی خالص بود، اما آنها دارای ویژگیهای کلیدی هستند – هر دو بر یک محصول فیزیکی با پتانسیل جهانی تمرکز میکنند. ماریوس میافزاید که دقیقاً همان کاری است که او میخواهد با حرفهاش انجام دهد، و اذعان میکند که سرمایهگذاری موفق اخیر بر اساس دانش بهدستآمده با سایر مشاغل و سرمایهگذاری شکست خورده شناسایی و دنبال شد.
با توجه به مطالب فوق پیشنهاد می کنیم که:
4.4 چگونه می توان این نتایج متفاوت را توضیح داد؟ چه چیزی در مورد افراد خاص، BFها، و/یا ماهیت داستانهایی که مانع از عمل میشوند – به جای ایجاد – چیست؟
سبک زندگی یک کارآفرین اغلب یک فرآیند تکراری مداوم در نظر گرفته می شود. به نظر می رسد آندره این دیدگاه را دارد، وقتی ادعا می کند که افرادی که این نوع ویژگی ها را دارند دوباره تلاش می کنند تا زمانی که موفق شوند – فقط بعداً از خود فاصله می گیرند و با توسعه یا سرمایه گذاری روی آنها از پروژه های جدید حمایت می کنند. این پیشرفت همیشه مستمر نیست.
با در نظر گرفتن این نمونه، بسیاری از افراد مجبور بودند چندین پروژه را راه اندازی کنند تا اینکه به سطح مطلوبی از موفقیت دست یافتند. ماریوس در یک نقطه مالک سه شرکت بود، تا زمانی که سرمایه گذاری فعلی خود را شناسایی کرد، تصمیم گرفت از تمام پروژه های دیگر جدا شود و روی پروژه ای تمرکز کند که بالاترین بازده را پیش بینی می کرد. پائولو پس از کسب و کار در صنعت IT، صنعت املاک و صنعت اوقات فراغت، تصمیم گرفت فعالیت حرفه ای خود را برای بازگشت به دانشگاه متوقف کند تا بتواند شرکتی متفاوت راه اندازی کند. نمونه دیگری از اینکه چگونه این پیشرفت تا حدودی آشفته است، مورد Mikko است، که قبلاً در پروژه بعدی خود درگیر بود در حالی که هنوز به سرمایه گذاری شکست خورده گره خورده بود. آندره سالها برای شرکت فناوری اطلاعات کار میکرد در حالی که منابع مورد نیاز را برای راهاندازی استارتآپ فناوری خود جمعآوری میکرد.
به نظر می رسد زمینه در کوتاه مدت بر اعمال و تصمیمات افراد تأثیر می گذارد، اما یک دیدگاه گسترده تر نشان می دهد که با وجود محیط های نامطلوب می توان به موفقیت دست یافت، زیرا به نظر می رسد که از ماهیت این افراد قابل توجه نشات می گیرد. این افراد به احتمال زیاد به دلیل ویژگیهایی که دارند، مانند انعطافپذیری، پیشزمینه شخصی مناسب برای غلبه بر هزینهها و شاید کمی شانس، موفق شدند.
ویژگیهای شناختی افراد و تغییراتی که تجربه میکنند نیز میتواند برای پیامدهای آینده بسیار مهم باشد. یک مثال خوب زمانی است که پائولو قاطعانه بیان میکند که مدیریت یک کسبوکار، همراه با تمایل به رهبری و رئیس بودن، محرک اصلی است. پائولو هنگام اعتراف به تحریک شدن توسط محیط های ناپایدار خودآگاهی زیادی از خود نشان می دهد – برخلاف مورد آندره، که به نظر می رسد بسیار ریسک گریز است، اما با این وجود، موفق می شود برای جلوگیری از قرار گرفتن در معرض خطر شکست، شغلی را مطابق برنامه ریزی کند. .
یکی دیگر از پدیده های مهم زمانی رخ می دهد که ماریوس از شکست فاصله می گیرد. با توجه به این واقعیت که قبلاً ایجاد دو شرکت نسبتاً موفق دیگر در زمانی که اولین شرکت تقریباً در حال تعطیل شدن بود، اعتراف میکنیم که اگر تمرکز انحصاری روی شرکتی بود که شکست میخورد، «شکست شخصیتر» بود. ماریوس بعداً در مورد این صحبت می کند که مطمئن نیست اگر کسب و کار قبلی رخ نمی داد، در آخرین و موفق تر سرمایه گذاری می کرد – به ویژه، اگر شانس یادگیری “چه کاری را باید انجام داد و چه کاری را نباید انجام داد”، شانس امتحان کردن چیزهای مختلف و پروژه ها، و یا حتی اگر تمرکز فقط بر روی یک پروژه بود، به این نتیجه رسید که در واقع هرگز شرکای فعلی خود را در کسب و کار موفق ملاقات نمی کرد.
هنوز در مورد عواملی که میتوانند باعث ایجاد یا جلوگیری از اقدام شوند، یک نکته مهم روایی مشترک مربوط به چگونگی پایان سرمایهگذاری تجاری است. به نظر می رسد که مصاحبه شوندگان برای بسته شدن قاطع و سریع ارزش قائل هستند، زیرا به نظر می رسد منبع استرس بیشتر از «شکست» ناشی می شود تا از «شکست» واقعی. این تضاد در مواردی نیز قابل مشاهده است که در طول زمان طولانی شده و از ذینفعی به ذینفع دیگر منتقل شده و در منازعات رویهای و حقوقی با هم میجنگند.
حتی اگر فرد بخواهد دوباره تلاش کند یا سرمایه گذاری را ادامه دهد (همانطور که قبلاً ذکر شد، روش احتمالی غم و اندوه پیش بینی شده؛ شپرد و همکاران ، 2009 )،وقتی زمان تعطیلی ناگزیر کسبوکار فرا میرسد، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد هر چه سریعتر اتفاق بیفتد، بهتر است که فرد به کار خود ادامه دهد – بسیار شبیه برداشتن سریع بانداژ.
با توجه به مطالب فوق پیشنهاد می کنیم که:
5. نتیجه گیری ها
5.1 مشارکت های اصلی مطالعه
شواهد جمع آوری شده نشان می دهد که شکست قبلی به شدت بر افراد تأثیر می گذارد. به نظر میرسد چنین تأثیری مشروط به تجربه و سن افراد و درک خود آنها از سرزنش در شکست است. با این حال، برای این افراد خاص، به نظر نمی رسد که تحت تأثیر اندازه پروژه یا میزان ضرر مالی قرار گیرد.
علاوه بر این، برخی از پیشایندها، به ویژه، دخالت نهادها در زندگی افراد، می تواند به طور قابل توجهی هزینه های متحمل شده پس از شکست را کاهش دهد. برخی از مطالعات موردی احساس آرامش را هنگام بسته شدن کسب و کار شکست خورده گزارش کردند. این امکان وجود دارد که توقف سریع تماس با شکست ممکن است مفید باشد، برخلاف موردی که درگیریهای حقوقی طولانی را تحمل کرد.
همچنین مشخص شد که تمام مسیرهای شغلی افراد تحت تأثیر شکست قرار گرفته است و برخی از آنها تأثیر بسیار مهمتری نسبت به دیگران دارند. شکست یا شکست یک لحظه مهم در زندگی شرکت کنندگان در این مطالعه بود – برخی از افراد حتی در حال توسعه بودند یا پروژه تمام وقت بعدی خود را در حالی که شکست رخ می داد توسعه داده بودند، و بلافاصله پس از آن تمرکز خود را تغییر دادند.
5.2 پیامدهای این تحقیق در تئوری و عمل
از این نتایج می توان مفاهیم نظری و عملی را استخراج کرد. برای کارآفرینان جوان و مشتاق، سرمایه گذاری های آینده آنها باید ابتدا به عنوان یک تجربه یادگیری در نظر گرفته شود و باید با توجه جدی برای شکست آماده شود. آنها باید انتظارات خود را با این واقعیت تطبیق دهند که در صورت شکست، منع مادام العمر برای موفقیت نیست. امکان بازگشت به عقب وجود دارد و درس هایی که در طول شکست به دست آورده اند ممکن است در آینده بسیار مهم باشد. همچنین شواهدی مبنی بر ایجاد تغییرات کلیدی شناختی و رفتاری یافت شد که افراد مستقیماً با شکست مرتبط هستند و برای موفقیت فعلی آنها حیاتی در نظر گرفته می شود. سایر جنبههای کلیدی که بر موفقیت تأثیر میگذارند، از شکست قبلی، مانند ملاقات با شریک تجاری آینده یا ارتباط در طول فرآیند، شناسایی شدند.
با توجه به پیامدها برای مؤسسات، مواردی شرح داده شده است که در آن نهادها هزینه های بعدی را محدود یا افزایش داده اند. در مورد متخصصان سازمان های غیردولتی و آموزش، عدم موفقیت در حفظ یک سرمایه گذاری تجاری هنوز یک تجربه یادگیری بسیار مهم است، به خصوص در سنین پایین. در این موارد، سه نفر در چنین برنامههایی شرکت کردند و دو کسبوکار در چارچوب کنترلشده ریسک راهاندازی کردند که بعداً از آن خارج شدند. بنابراین، آماده سازی یک محیط کنترل شده برای شکست به نظر می رسد نتایج واقعا جالبی را ایجاد کند. بولینگر و براون (2015)زمانی که ادعا می کنید آموزش کارآفرینی باید در تمرکز بر پیامدهای مثبت شکست نقش داشته باشد، مورد مشابهی را بیان کنید.
در مورد مؤسسات عمومی، جنبه های مثبتی با برنامه های تأمین مالی کاهش ریسک ایجاد شد که برخی افراد آن را انتخاب کردند. به نظر می رسد این مزایا بیشتر در سطح افرادی بوده است که صاحب کسب و کار بودند. افزایشدهندههای هزینه نیز قابل مشاهده بودند، بهویژه با عوارضی که برخی از افراد در بستن سرمایهگذاری خود با آن مواجه شدند. دعواهای حقوقی طولانی دلیل اصلی این امر بود و باید آن را برای توسعه کارآفرینی در یک کشور بسیار مضر دانست.
5.3 محدودیت های این تحقیق
این تحقیق بر دیدگاه شخصی افراد متمرکز است که برای اکثر آنها در مقطعی از زمان پس از دستیابی به نوع خاصی از رستگاری از پروژه های شکست خورده گذشته آنها اتفاق می افتد. این دیدگاه تا حدودی تقلیل دهنده دامنه کامل پدیده است، نه ظهور شکست، دوره بلافاصله پس از آن و نه کفاره ای که بعدا به دست آمد.
علاوه بر این، لازم به ذکر است که این مطالعه تنها بر افرادی متمرکز است که پس از شکست قبلی، دوباره با موفقیت تلاش کردند تا کسب و کار خود را راه اندازی کنند. با این حال، شواهد ناکافی میتواند تحقیقات آتی را در مسیری برای شناسایی بهتر عواملی که مانع یا تشویق به اقدامات کارآفرینانه آینده میشوند، یا بر اساس اقدامات فردی یا نشات گرفته از زمینه، حمایت کند. به عنوان مثال، همانطور که در بخش تعدیل کننده هزینه های مالی بحث شد، همه موارد کمک قابل توجهی از دیگران یا سایر منابع درآمد داشتند که آنها را در برابر هزینه های مخرب بیشتر محافظت می کرد. این قطعا می تواند عامل مهمی برای حرفه آنها باشد. همچنین این یک موضوع تحقیقاتی نسبتاً ضعیفی است، زیرا بیشتر نظریههای نهادی در تحقیقات BF بر قانون ورشکستگی متمرکز است – با این حال، دولت،
5.4 توصیه های تحقیقاتی آینده
پیامدهای توسعه بیشتر این زمینه عمدتاً با نیاز به شواهد تجربی بیشتر (هم کمی و هم کیفی) مرتبط است. این مطالعه بر روی افرادی متمرکز است که شکست خوردند و سپس در سرمایه گذاری های کارآفرینی موفق شدند – هنوز مجموعه گسترده ای از نتایج بلندمدت (یا مراحلی در زندگی که می توان آنها را نتایج متفاوتی در نظر گرفت) وجود دارد که باید تجزیه و تحلیل شوند، زیرا می توانند بسیار جالب باشند. نتایج.
در رابطه با هر یک از نتایج بیان شده، می توان از مشاهدات استفاده کرد و به طور بالقوه فرصت های تحقیقاتی بسیاری را برای آینده شناسایی کرد. به عنوان مثال، اگر در طول سالیان طولانی تر و در زمینه ها و مراحل مختلف زندگی کارآفرینان تحلیل شود، می توان از پیشرفت شخصی و حرفه ای کارآفرینان بیشتر آموخت. رویدادهای کلیدی شناسایی شده در زندگی آنها، تحولات اجتماعی، مهارت ها و نکات یادگیری خاص، و شاید حتی هزینه های شخصی و مالی به احتمال زیاد در یک ابتکار تحقیقات کمی قابل شناسایی باشد، شاید بینش بسیار واضح تری ارائه دهد.
یک نمونه بسیار گستردهتر نیز ممکن است به درک عمیقتری از نتیجهگیری موجود در بخش 5.2 اجازه دهد، زیرا پروژه تحقیقاتی فقط برای تجزیه و تحلیل یک نتیجه خاص پس از BF طراحی شده است. به عنوان مثال، مجموعه تجزیه و تحلیل شده از افراد همان نگرش را نسبت به سرمایه گذاری های تجاری جدید و ارزیابی بالقوه خطر حفظ کردند – می توان استدلال کرد که ممکن است همیشه پس از یک تجربه آسیب زا اینطور نباشد. همچنین به نکته ای که در بخش 5.3 تاکید شده است مربوط می شود – تغییرات در شخصیت فرد به طور بالقوه منجر به یک نتیجه خاص می شود، یک شغل آینده که شامل یک سرمایه گذاری تجاری دیگر می شود. همچنین جالب است که ببینیم این تغییرات توسط یک هدف بزرگتر چگونه درک می شوند – آیا موفقیت نهایی به تجربه آسیب زا قبلی نسبت داده می شود؟ آیا وزن هزینه ها شایسته است؟ مربوط به بخش 5.4، و شاید حتی جالب تر، آیا شکست متغیر مهمی در توضیح موفقیت نهایی خواهد بود؟ در یک تحقیق کمی، درک تصمیمات خاص در یک جدول زمانی دشوار خواهد بود، اما برخی از رویدادهای کلیدی واضح هنوز قابل شناسایی هستند – ایجاد کسب و کار و بسته شدن کسب و کار، تعدیل کننده های هزینه و ریسک های سرمایه گذاری. همبستگی بین رویدادها و نتایج می تواند پژوهش را به درک بهتر پدیده ها هدایت کند.
در نهایت، شواهدی مبنی بر عوامل و الگوهای مهم در مواردی یافت شد که مستحق تجزیه و تحلیل عمیق تر و کیفی تر است. به عنوان مثال، افراد جوان تر واکنش عاطفی بسیار بیشتری به این پدیده نشان دادند و همچنین درس های بسیار عمیق تری را گزارش کردند. در مقابل، افراد ارشد هزینه های روانی کمتری را نشان دادند. مشابه سایر مطالعات، زمینه همچنان در روایتهای کارآفرینان بسیار وجود دارد، همانطور که سوابق شکست وجود دارد – اگرچه تمرکز این مطالعه نیست، روابط متعددی بین واقعیتهای قبلی شکست، انتظارات از سرمایهگذاری ایجاد شد. ، و خود فرآیند شکست با هزینه های متعاقب متحمل شده توسط افراد و فرآیند حس سازی.
انعطافپذیری نشاندادهشده توسط «کارآفرینان زنجیرهای» تجزیهوتحلیلشده به آنها اجازه میدهد تا هزینهها را پشت سر بگذارند، و حتی زمانی که واقعاً به موفقیت میرسند، انگیزه آنها را تأمین میکند. این افراد سزاوار مطالعه ای هستند که فقط به آنها اختصاص داده شده است.
ارقام
چارچوب نظری پیامدهای جریان تحقیق BF
منبع: اقتباس از Ucbasaran و همکاران. (2013)
اطلاعات اولیه شرکت کنندگان در مطالعه موردی
| مورد 1 | مورد 2 | مورد 3 | مورد 4 | مورد 5 | مورد 6 | |
|---|---|---|---|---|---|---|
| ویژگی های فردی | ||||||
| نام | ماریوس | برایان | میکو | پائولو | خوزه | آندره |
| ملیت | دانمارکی | دانمارکی | فنلاندی | پرتغالی | پرتغالی | پرتغالی |
| سن | 25 | 26 | 27 | 49 | 48 | 35 |
| سطح تحصیلات | دبیرستان | مدرک لیسانس | مدرک لیسانس | کارشناسی ارشد | MBA | کارشناسی ارشد |
| کسب و کاری که شکست خورد | ||||||
| منطقه تجاری | پزشکی/آرایشی | کارد و چنگال غذا | خدمات غذایی | فعالیت های اوقات فراغت | مهندسی صدا | مهندسی اتوماسیون |
| سرمایه گذاری | 300 هزار یورو | 7 هزار یورو | n/a | n/a | 300 هزار یورو | n/a |
| سال شروع شد | 2007 | 2005 | 2008 | 1998 | 2007 | 2007 |
| سال تعطیل | 2013 | 2006 | 2009 | تعریف نشده (اما نزدیک به سال 2007) | 2013 | تعریف نشده (اما نزدیکتر به سال 2011) |
| کسب و کار فعلی | ||||||
| منطقه تجاری | لوازم الکترونیکی مصرفی | مشاوره و آموزش | اپراتور رویدادهای تجاری | دستگاه های پوشیدنی (ساخت تجهیزات الکتریکی) | مهندسی صدای مصرف کننده | مشاوره خرده فروشی |
| سرمایه گذاری | n/a | باقیمانده | n/a | 4.5 میلیون یورو | n/a | 500 هزار یورو |
| سال شروع شد | 2012 | 2010 | 2009 | 2007 | 2004 | 2011 |
| درآمد سال قبل | 1.1 میلیون یورو (Crowdfunded) | 40 هزار یورو | 2.9 میلیون یورو | فاش نشده | فاش نشده | فاش نشده (مثبت) |
| مصاحبه | ||||||
| تاریخ مصاحبه | 6/6/2014 | 2014/3/25 | 3/11/2014 | 2014/2/27 | 6/2/2014 | 2014/5/26 |
| مدت زمان (دقیقه/ساعت) | 50 متر | 1 ساعت | 1 ساعت | 2 ساعت | 50 متر | 45 متر |
توجه: n/a، در دسترس نیست
یادداشت
جستجوی کامل در Web of Science TM ، که در ژانویه 2017 با استفاده از کلمات کلیدی “شکست کسب و کار” یا “شکست راه اندازی” یا “ورشکستگی شرکت” در زمینه اقتصاد کسب و کار انجام شد، منجر به 213 مقاله در ژورنال شد (به استثنای هشت مورد غیر انگلیسی و یک پاسخ)، که 12 مورد از آنها عمدتاً به موضوع ما بی ارتباط بودند. از بین نمونه (201 مقاله مجلات)، 78 درصد مطالعات تجربی، 12 درصد ماهیت گفتمانی، 7 درصد تجدید نظر در آخرین روز و 3 درصد به مسائل نظری پرداخته اند.
25 درصد باقیمانده از مقالات مجلات، در میان موضوعات دیگر، به چگونگی مفهوم سازی شکست، ترس از شکست در تصمیم گیری محدود برای استفاده از مزایای فرصت های کارآفرینی، یا نقش بودجه و در دسترس بودن سرمایه و سایر سیاست ها در کاهش/پیشگیری از شکست های تجاری می پردازد. .
منابع
آلتمن ، EI (1968)، “نسبت های مالی، تجزیه و تحلیل تفکیک کننده و پیش بینی ورشکستگی شرکت ها“،مجله مالی، جلد. 23شماره4صص589–609.
Amankwah-Amoah , J. (2015)، “تبر کجا خواهد افتاد؟ چارچوبی یکپارچه برای درک اسناد پس از شکست کسبوکار»،بررسی تجارت اروپایی، جلد. 27شماره4ص409–429.
Amankwah-Amoah ، J. (2016)، “یک مدل فرآیند یکپارچه شکست سازمانی“،مجله تحقیقات تجاری، جلد. 69شماره9صص3388–3397.
Andreeva ، G. ، Calabrese ، R. and Osmetti ، SA (2016)، “تحلیل مقایسه ای از مشاغل کوچک بریتانیا و ایتالیا با استفاده از مدل های ارزش افراطی تعمیم یافته“،مجله اروپایی تحقیقات عملیاتی، جلد. 249شماره2ص506–516.
آرتینگر ، اس و پاول ، تی سی (2016)، “شکست کارآفرینی: توضیحات آماری و روانشناختی“،مجله مدیریت استراتژیک، جلد. 37شماره6ص1047–1106.
بل ، ای. و تیلور ، اس. (2011)، “فراتر از رها کردن و حرکت به سوی: دیدگاه های جدید در مورد مرگ سازمانی، از دست دادن و اندوه“،مجله مدیریت اسکاندیناوی، جلد. 27شماره1ص1–10.
Bolinger ، AR و Brown ، KD (2015)، “شکست کارآفرینی به عنوان یک مفهوم آستانه: اثرات تجربیات دانشجویی“،مجله آموزش مدیریت، جلد. 39شماره4ص452–475.
Bruton , GD , Khavul , S. and Chavez , H. (2011), “در اقتصادهای نوظهور: ایجاد خط جدیدی از تحقیق از پایه“،مجله مطالعات بازرگانی بین المللی، جلد. 42شماره5ص718–739.
برن ، او و شپرد ، DA (2015)، “سکته های مختلف برای افراد مختلف: روایت های کارآفرینانه از احساسات، شناخت، و ایجاد حس شکست کسب و کار“،نظریه و عمل کارآفرینی، جلد. 39شماره2صص375–405.
Cannon ، MD و Edmondson ، AC (2001)، “مقابله با شکست: سوابق و پیامدهای باورهای مشترک در مورد شکست در گروه های کاری سازمانی“،مجله رفتار سازمانی، جلد. 22شماره2ص161–177.
Cardon ، MS و McGrath ، RG (1999)، “وقتی کار سخت می شود … به سمت روانشناسی شکست کارآفرینی و انگیزه مجدد“، در رینولدز ، پی ، بایگریو ، دبلیو دی ، مانیگارت ، اس. ، میسون ، سی ام ، مایر , GD , Sapienza , HJ و همکاران. (ویرایش)،مرزهای تحقیقات کارآفرینی،انتشارات کالج بابسون،ولزلی، MA، صص 58 – 72 .
Cardon , MS , Stevens , CE and Potter , DR (2011) , “بدبختی ها یا اشتباهات؟ معناسازی فرهنگی شکست کارآفرینی،مجله کسب و کار، جلد. 26شماره1ص79–92.
چن ، جی اچ و ویلیامز ، ام. (1999)، “موارد تعیین کننده شکست های تجاری در صنایع با فناوری پایین و فناوری پیشرفته ایالات متحده“،اقتصاد کاربردی، جلد. 31شماره12ص1551–1563.
Cope ، J. (2011)، “یادگیری کارآفرینانه از شکست – یک تحلیل پدیدارشناختی تفسیری“،مجله Business Venturing، جلد. 26شماره6ص604–623.
Deakin ، EB (1972)، “تحلیل متمایز از پیش بینی کننده شکست کسب و کار“،مجله تحقیقات حسابداری، جلد. 10شماره1صص67–179.
Dimitras ، AI ، Zanakis ، SH و Zopounidis ، C. (1996)، “بررسی شکست های تجاری با تاکید بر روش های پیش بینی و کاربردهای صنعتی“،مجله اروپایی تحقیقات عملیاتی، جلد. 90شماره3صص487–513.
Eidenmüller , H. and van Zwieten , K. (2015)، “تجدید ساختار بنگاه تجاری اروپایی: توصیه کمیسیون اروپا در مورد رویکردی جدید برای شکست و ورشکستگی کسب و“،بررسی قانون سازمان تجاری اروپا، جلد. 16شماره4ص625–667.
Ejrnaes , M. and Hochguertel , S. (2013)، “آیا شکست کسب و کار به دلیل عدم تلاش است؟ شواهد تجربی از یک نمونه اداری بزرگ،مجله اقتصادی، جلد. 123شماره571صص791–830.
Everett , J. and Watson , J. (1998)، “شکست کسب و کار کوچک و عوامل خطر خارجی“،Small Business Economics، Vol. 11شماره4صص371–390.
حسن ، آی و وانگ ، اچ (2008)، “قانون ورشکستگی ایالات متحده و تامین مالی سهام خصوصی: شواهد تجربی“،اقتصاد کسب و کار کوچک، جلد. 31شماره1ص5–19.
Hofstede ، G. and McCrae ، RR (2004)، “شخصیت و فرهنگ بازبینی شده: صفات و ابعاد فرهنگ پیوند دهنده“،تحقیقات بین فرهنگی، جلد. 38شماره1صص52–88.
جنکینز ، ای اس و مککلوی ، ای. (2016)، «شکست کارآفرینی چیست؟ مفاهیم برای تحقیقات آتی،مجله بین المللی کسب و کار کوچک، جلد. 34شماره2صص176–188.
جنکینز ، AS ، ویکلوند ، جی و بروندین ، ای. (2014)، “پاسخ های فردی به شکست شرکت: ارزیابی ها، غم و اندوه، و تاثیر تجربه شکست قبلی“،مجله Business Venturing، جلد. 29شماره1صص17–33.
خلیل ، ن. (2016)، “چهره های متعدد شکست کارآفرینی: بینش هایی از یک طبقه بندی تجربی“،مجله Business Venturing، جلد. 31شماره1ص72–94.
Kirkwood ، J. (2007)، “سندرم خشخاش بلند: مفاهیم برای کارآفرینی در نیوزلند“،مجله مدیریت و سازمان، جلد. 13شماره4صص366–382.
Lane , SJ and Schary , M. (1991), “درک میزان شکست کسب و کار“،مسائل سیاست معاصر، جلد. 9شماره4ص93–105.
Mantere ، A. ، Aula ، P. ، Schildt ، H. and Vaara ، E. (2013)، “اسنادهای روایتی شکست کارآفرینی“،Journal of Business Venturing، جلد. 28شماره4ص459–473.
Mueller ، SL و Shepherd ، DA (2016)، “استفاده بهینه از تجارب شکست: بررسی رابطه بین شکست کسب و کار و شناسایی تجارت …“،نظریه و عمل کارآفرینی، جلد. 40شماره3ص457–487.
Mueller ، SL و Thomas ، AS (2001)، “فرهنگ و پتانسیل کارآفرینی: مطالعه نه کشوری در مورد منبع کنترل و نوآوری“،مجله Business Venturing، جلد. 16شماره1ص51–75.
Nielsen , K. and Sarasvathy , SD (2016), “یک بازار برای لیمو در کارآفرینی سریالی؟ بررسی خطاهای نوع I و نوع II در تصمیم گیری راه اندازی مجدد،آکادمی اکتشافات مدیریت، جلد. 2شماره3ص247–271.
Ooghe , H. and De Prijcker , S. (2008)، “فرایندهای شکست و علل ورشکستگی شرکت: یک نوع شناسی“،تصمیم مدیریت، جلد. 46شماره2ص223–242.
Pal , J. , Medway , D. and Byrom , J. (2011)، “تشکیل مفهوم سرزنش در شکست شرکتی“،مجله تحقیقات تجاری، جلد. 64شماره10ص1043–1051.
Politis ، D. and Gabrielsson ، J. (2009)، “نگرش کارآفرینان نسبت به شکست: رویکرد یادگیری تجربی“،مجله بین المللی رفتار و تحقیقات کارآفرینی، جلد. 15شماره4صص364–383.
Pretorius ، M. (2008)، “متغیرهای بحرانی شکست کسب و کار: چارچوب بررسی و طبقه بندی“،مجله علوم اقتصادی و مدیریت آفریقای جنوبی، جلد. 11شماره4ص408–430.
Rider ، CI and Negro ، G. (2015)، “شکست سازمانی و از دست دادن وضعیت درون حرفه ای“،سازمان علوم، جلد. 26شماره3ص633–649.
Safley ، TM (2009)، “شکست تجاری و رسوایی مدنی در اوایل اروپای مدرن“،The Business History Review، جلد. 83شماره1صص35–60.
شپرد ، DA (2003)، “یادگیری از شکست کسب و کار: گزاره های بهبود غم و اندوه برای خوداشتغال“،آکادمی بررسی مدیریت، جلد. 28شماره2ص318–328.
Shepherd ، DA ، Patzelt ، H. ، Williams ، TA و Warnecke ، D. (2014)، “چگونه خاتمه پروژه بر اعضای تیم تأثیر می گذارد؟ خاتمه سریع، “مرگ خزنده”، و یادگیری از شکست“،مجله مطالعات مدیریت، جلد. 51شماره4ص513–546.
Shepherd ، DA ، Wiklund ، J. و Haynie ، JM (2009)، “حرکت رو به جلو: متعادل کردن هزینه های مالی و عاطفی شکست کسب و کار“،Journal of Business Venturing، جلد. 24شماره2ص134–148.
Shepherd ، DA ، Williams ، TA and Patzelt ، H. (2015)، “تفکر در مورد تصمیم گیری کارآفرینی: دستور کار بررسی و تحقیق“،مجله مدیریت، جلد. 41شماره1ص11–46.
Simmons ، SA ، Wiklund ، J. and Levie ، J. (2014)، “انگ و شکست کسب و کار: مفاهیم برای انتخاب شغلی کارآفرینان“،اقتصاد کسب و کار کوچک، جلد. 42شماره3صص485–505.
Singh , S. , Corner , PD and Pavlovich , K. (2007), “مقابله با شکست کارآفرینی“،مجله مدیریت و سازمان، جلد. 13شماره4صص331–344.
Singh , S. , Corner , PD and Pavlovich , K. (2015)، “شکست خورده، تمام نشده: رویکردی روایی برای درک انگ شکست خطرپذیر“،Journal of Business Venturing، جلد. 30شماره1صص150–166.
اسمیت ، JA و آزبورن ، M. (2007)، “درد به عنوان یک حمله به خود: یک تحلیل پدیدارشناختی تفسیری“،روانشناسی و سلامت، جلد. 22ص517–534.
Ucbasaran ، D. ، Shepherd ، DA ، Lockett ، A. and Lyon ، SJ (2013)، “زندگی پس از شکست کسب و کار – فرآیند و پیامدهای شکست کسب و کار برای کارآفرینان“،مجله مدیریت، جلد. 39شماره1ص163–202.
Ucbasaran ، D. ، Westhead ، P. and Wright ، M. (2009)، “میزان و ماهیت شناسایی فرصت توسط کارآفرینان با تجربه“،Journal of Business Venturing، Vol. 24شماره2ص99–115.
Ucbasaran ، D. ، Westhead ، P. ، Wright ، M. and Flores ، M. (2010)، “ماهیت تجربه کارآفرینی، شکست کسب و کار و خوش بینی نسبی“،Journal of Business Venturing، جلد. 25شماره6ص541–555.
Wakkee , I. and Sleebos , E. (2015)، “ارائه فرصت های دوم: تاثیر نگرش های شخصی بانکداران بر تمایل آنها برای ارائه اعتبار به کارآفرینان نوپا“،مجله بین المللی کارآفرینی و مدیریت، جلد. 11شماره4ص719–742.
والش ، جی اس و کانینگهام ، JA (2016)، “شکست کسب و کار و کارآفرینی: ظهور، تکامل و تحقیقات آینده“،مبانی و روند در کارآفرینی، جلد. 12شماره3صص163–285.
واتسون ، جی و اورت ، جی (1996)، “آیا کسب و کارهای کوچک نرخ شکست بالایی دارند؟ شواهدی از خرده فروشان استرالیایی،مجله مدیریت کسب و کار کوچک، جلد. 36شماره4ص45–62.
Wennberg ، K. and DeTienne , DR (2014)، “وقتی در مورد “خروج” صحبت می کنیم، واقعاً منظورمان چیست؟ بررسی انتقادی تحقیق در مورد خروج از کارآفرینی،مجله بین المللی کسب و کار کوچک، جلد. 32شماره1ص4–16.
Yamakawa ، Y. and Cardon ، MS (2015)، “علی و یادگیری درک شده از شکست کارآفرینی“،اقتصاد کسب و کار کوچک، جلد. 44شماره4صص797–820.
Yamakawa ، Y. ، Peng ، MW و Deeds ، DL (2015)، “برخاستن از خاکستر: عوامل شناختی تعیین کننده رشد سرمایه گذاری پس از شکست کارآفرینی“،نظریه و عمل کارآفرینی، جلد. 39شماره2ص209–236.
یین ، RK (2009)،مطالعه موردی پژوهش: طراحی و روشها،انتشارات سیج،لندن.
Zopounidis , C. and Doumpos , M. (1999), “پیش بینی شکست کسب و کار با استفاده از روش تحلیل چند معیاره UTADIS“،مجله انجمن تحقیقات عملیاتی، جلد. 50شماره11ص1138–1148.
References
Altman, E.I. (1968), “Financial ratios, discriminant analysis and the prediction of corporate bankruptcy”, The Journal of Finance, Vol. 23 No. 4, pp. 589–609.
Amankwah-Amoah, J. (2015), “Where will the axe fall? An integrative framework for understanding attributions after a business failure”, European Business Review, Vol. 27 No. 4, pp. 409–429.
Amankwah-Amoah, J. (2016), “An integrative process model of organisational failure”, Journal of Business Research, Vol. 69 No. 9, pp. 3388–3397.
Andreeva, G., Calabrese, R. and Osmetti, S.A. (2016), “A comparative analysis of the UK and Italian small businesses using generalised extreme value models”, European Journal of Operational Research, Vol. 249 No. 2, pp. 506–516.
Artinger, S. and Powell, T.C. (2016), “Entrepreneurial failure: statistical and psychological explanations”, Strategic Management Journal, Vol. 37 No. 6, pp. 1047–1106.
Bell, E. and Taylor, S. (2011), “Beyond letting go and moving on: new perspectives on organizational death, loss and grief”, Scandinavian Journal of Management, Vol. 27 No. 1, pp. 1–10.
Bolinger, A.R. and Brown, K.D. (2015), “Entrepreneurial failure as a threshold concept: the effects of student experiences”, Journal of Management Education, Vol. 39 No. 4, pp. 452–475.
Bruton, G.D., Khavul, S. and Chavez, H. (2011), “Microlending in emerging economies: building a new line of inquiry from the ground up”, Journal of International Business Studies, Vol. 42 No. 5, pp. 718–739.
Byrne, O. and Shepherd, D.A. (2015), “Different strokes for different folks: entrepreneurial narratives of emotion, cognition, and making sense of business failure”, Entrepreneurship Theory and Practice, Vol. 39 No. 2, pp. 375–405.
Cannon, M.D. and Edmondson, A.C. (2001), “Confronting failure: antecedents and consequences of shared beliefs about failure in organizational work groups”, Journal of Organizational Behavior, Vol. 22 No. 2, pp. 161–177.
Cardon, M.S. and McGrath, R.G. (1999), “When the going gets tough … toward a psychology of entrepreneurial failure and re-motivation”, in Reynolds, P., Bygrave, W.D., Manigart, S., Mason, C.M., Meyer, G.D., Sapienza, H.J. et al. (Eds), Frontiers of Entrepreneurship Research, Babson College Press, Wellesley, MA, pp. 58–72.
Cardon, M.S., Stevens, C.E. and Potter, D.R. (2011), “Misfortunes or mistakes? Cultural sensemaking of entrepreneurial failure”, Journal of Business Venturing, Vol. 26 No. 1, pp. 79–92.
Chen, J.H. and Williams, M. (1999), “The determinants of business failures in the US low-technology and high-technology industries”, Applied Economics, Vol. 31 No. 12, pp. 1551–1563.
Cope, J. (2011), “Entrepreneurial learning from failure – an interpretative phenomenological analysis”, Journal of Business Venturing, Vol. 26 No. 6, pp. 604–623.
Deakin, E.B. (1972), “A discriminant analysis of predictors of business failure”, Journal of Accounting Research, Vol. 10 No. 1, pp. 67–179.
Dimitras, A.I., Zanakis, S.H. and Zopounidis, C. (1996), “A survey of business failures with an emphasis on prediction methods and industrial applications”, European Journal of Operational Research, Vol. 90 No. 3, pp. 487–513.
Eidenmüller, H. and van Zwieten, K. (2015), “Restructuring the European business enterprise: the European Commission’s recommendation on a new approach to business failure and insolvency”, European Business Organization Law Review, Vol. 16 No. 4, pp. 625–667.
Ejrnaes, M. and Hochguertel, S. (2013), “Is business failure due to lack of effort? Empirical evidence from a large administrative sample”, Economic Journal, Vol. 123 No. 571, pp. 791–830.
Everett, J. and Watson, J. (1998), “Small business failure and external risk factors”, Small Business Economics, Vol. 11 No. 4, pp. 371–390.
Hasan, I. and Wang, H. (2008), “The US bankruptcy law and private equity financing: empirical evidence”, Small Business Economics, Vol. 31 No. 1, pp. 5–19.
Hofstede, G. and McCrae, R.R. (2004), “Personality and culture revisited: linking traits and dimensions of culture”, Cross-Cultural Research, Vol. 38 No. 1, pp. 52–88.
Jenkins, A.S. and McKelvie, A. (2016), “What is entrepreneurial failure? Implications for future research”, International Small Business Journal, Vol. 34 No. 2, pp. 176–188.
Jenkins, A.S., Wiklund, J. and Brundin, E. (2014), “Individual responses to firm failure: appraisals, grief, and the influence of prior failure experience”, Journal of Business Venturing, Vol. 29 No. 1, pp. 17–33.
Khelil, N. (2016), “The many faces of entrepreneurial failure: insights from an empirical taxonomy”, Journal of Business Venturing, Vol. 31 No. 1, pp. 72–94.
Kirkwood, J. (2007), “Tall poppy syndrome: implications for entrepreneurship in New Zealand”, Journal of Management & Organization, Vol. 13 No. 4, pp. 366–382.
Lane, S.J. and Schary, M. (1991), “Understanding the business failure rate”, Contemporary Policy Issues, Vol. 9 No. 4, pp. 93–105.
Mantere, A., Aula, P., Schildt, H. and Vaara, E. (2013), “Narrative attributions of entrepreneurial failure”, Journal of Business Venturing, Vol. 28 No. 4, pp. 459–473.
Mueller, S.L. and Shepherd, D.A. (2016), “Making the most of failure experiences: exploring the relationship between business failure and the identification of business …”, Entrepreneurship Theory and Practice, Vol. 40 No. 3, pp. 457–487.
Mueller, S.L. and Thomas, A.S. (2001), “Culture and entrepreneurial potential: a nine country study of locus of control and innovativeness”, Journal of Business Venturing, Vol. 16 No. 1, pp. 51–75.
Nielsen, K. and Sarasvathy, S.D. (2016), “A market for lemons in serial entrepreneurship? Exploring type I and type II errors in the restart decision”, Academy of Management Discoveries, Vol. 2 No. 3, pp. 247–271.
Ooghe, H. and De Prijcker, S. (2008), “Failure processes and causes of company bankruptcy: a typology”, Management Decision, Vol. 46 No. 2, pp. 223–242.
Pal, J., Medway, D. and Byrom, J. (2011), “Deconstructing the notion of blame in corporate failure”, Journal of Business Research, Vol. 64 No. 10, pp. 1043–1051.
Politis, D. and Gabrielsson, J. (2009), “Entrepreneurs’ attitudes towards failure: an experiential learning approach”, International Journal of Entrepreneurial Behaviour & Research, Vol. 15 No. 4, pp. 364–383.
Pretorius, M. (2008), “Critical variables of business failure: a review and classification framework”, South African Journal of Economic and Management Sciences, Vol. 11 No. 4, pp. 408–430.
Rider, C.I. and Negro, G. (2015), “Organizational failure and intraprofessional status loss”, Organization Science, Vol. 26 No. 3, pp. 633–649.
Safley, T.M. (2009), “Business failure and civil scandal in early modern Europe”, The Business History Review, Vol. 83 No. 1, pp. 35–60.
Shepherd, D.A. (2003), “Learning from business failure: propositions of grief recovery for the self-employed”, Academy of Management Review, Vol. 28 No. 2, pp. 318–328.
Shepherd, D.A., Patzelt, H., Williams, T.A. and Warnecke, D. (2014), “How does project termination impact project team members? Rapid termination, ‘creeping death’, and learning from failure”, Journal of Management Studies, Vol. 51 No. 4, pp. 513–546.
Shepherd, D.A., Wiklund, J. and Haynie, J.M. (2009), “Moving forward: balancing the financial and emotional costs of business failure”, Journal of Business Venturing, Vol. 24 No. 2, pp. 134–148.
Shepherd, D.A., Williams, T.A. and Patzelt, H. (2015), “Thinking about entrepreneurial decision making: review and research agenda”, Journal of Management, Vol. 41 No. 1, pp. 11–46.
Simmons, S.A., Wiklund, J. and Levie, J. (2014), “Stigma and business failure: implications for entrepreneurs’ career choices”, Small Business Economics, Vol. 42 No. 3, pp. 485–505.
Singh, S., Corner, P.D. and Pavlovich, K. (2007), “Coping with entrepreneurial failure”, Journal of Management & Organization, Vol. 13 No. 4, pp. 331–344.
Singh, S., Corner, P.D. and Pavlovich, K. (2015), “Failed, not finished: a narrative approach to understanding venture failure stigmatization”, Journal of Business Venturing, Vol. 30 No. 1, pp. 150–166.
Smith, J.A. and Osborn, M. (2007), “Pain as an assault on the self: an interpretative phenomenological analysis”, Psychology & Health, Vol. 22, pp. 517–534.
Ucbasaran, D., Shepherd, D.A., Lockett, A. and Lyon, S.J. (2013), “Life after business failure – the process and consequences of business failure for entrepreneurs”, Journal of Management, Vol. 39 No. 1, pp. 163–202.
Ucbasaran, D., Westhead, P. and Wright, M. (2009), “The extent and nature of opportunity identification by experienced entrepreneurs”, Journal of Business Venturing, Vol. 24 No. 2, pp. 99–115.
Ucbasaran, D., Westhead, P., Wright, M. and Flores, M. (2010), “The nature of entrepreneurial experience, business failure and comparative optimism”, Journal of Business Venturing, Vol. 25 No. 6, pp. 541–555.
Wakkee, I. and Sleebos, E. (2015), “Giving second chances: the impact of personal attitudes of bankers on their willingness to provide credit to renascent entrepreneurs”, International Entrepreneurship and Management Journal, Vol. 11 No. 4, pp. 719–742.
Walsh, G.S. and Cunningham, J.A. (2016), “Business failure and entrepreneurship: emergence, evolution and future research”, Foundations and Trends in Entrepreneurship, Vol. 12 No. 3, pp. 163–285.
Watson, J. and Everett, J.E. (1996), “Do small businesses have high failure rates? Evidence from Australian retailers”, Journal of Small Business Management, Vol. 36 No. 4, pp. 45–62.
Wennberg, K. and DeTienne, D.R. (2014), “What do we really mean when we talk about ‘exit’? A critical review of research on entrepreneurial exit”, International Small Business Journal, Vol. 32 No. 1, pp. 4–16.
Yamakawa, Y. and Cardon, M.S. (2015), “Causal ascriptions and perceived learning from entrepreneurial failure”, Small Business Economics, Vol. 44 No. 4, pp. 797–820.
Yamakawa, Y., Peng, M.W. and Deeds, D.L. (2015), “Rising from the ashes: cognitive determinants of venture growth after entrepreneurial failure”, Entrepreneurship Theory and Practice, Vol. 39 No. 2, pp. 209–236.
Yin, R.K. (2009), Case Study Research: Design and Methods, Sage Publications, London.
Zopounidis, C. and Doumpos, M. (1999), “Business failure prediction using the UTADIS multicriteria analysis method”, Journal of the Operational Research Society, Vol. 50 No. 11, pp. 1138–1148

