؟How startups are formed – استارتاپ ها
استارتاپ ها چگونه تشکیل می شوند
شرکت استارت آپی
استارت آپ یا استارت آپ شرکت یا پروژه ای است که توسط یک کارآفرین برای جستجو، توسعه و اعتبارسنجی یک مدل کسب و کار مقیاس پذیر انجام می شود . [1] [2] در حالی که کارآفرینی به همه مشاغل جدید، از جمله مشاغل آزاد و مشاغلی که هرگز قصد ثبت نام ندارند، اطلاق می شود، استارت آپ ها به مشاغل جدیدی اطلاق می شود که قصد دارند فراتر از بنیانگذاران انفرادی رشد کنند. [3] در ابتدا، استارتآپها با عدم قطعیت بالایی مواجه هستند [4] و میزان شکست بالایی دارند، اما تعداد کمی از آنها موفق و تأثیرگذار هستند. [5]
اقدامات [ ویرایش ]
استارتآپها معمولاً توسط یک موسس (بنیانگذار انفرادی) یا همبنیانگذارانی شروع میشوند که راهی برای حل یک مشکل دارند. بنیانگذار یک استارتآپ اعتبارسنجی بازار را با مصاحبه مشکل، مصاحبه راهحل، و ساختن حداقل محصول قابل دوام (MVP)، یعنی یک نمونه اولیه ، برای توسعه و اعتبارسنجی مدلهای کسبوکار خود آغاز میکند. فرآیند راه اندازی می تواند مدت زمان طولانی (بر اساس برخی برآوردها، سه سال یا بیشتر) طول بکشد، و از این رو به تلاش مداوم نیاز است. در درازمدت، به دلیل نرخ بالای شکست و نتایج نامشخص، تلاش پایدار به ویژه چالش برانگیز است. [6] داشتن یک طرح کسب و کار مشخص می کند که چه کاری باید انجام شود و چگونه می توان برنامه ریزی کرد و به یک ایده در آینده دست یافت. به طور معمول، این برنامه ها 3 تا 5 سال اول استراتژی کسب و کار شما را مشخص می کنند.[7]
اصول طراحی [ ویرایش ]
مدلهایی که در پشت استارتآپها به عنوان سرمایهگذاری ارائه میشوند معمولاً با علم طراحی مرتبط هستند . علم طراحی از اصول طراحی استفاده می کند که مجموعه ای منسجم از ایده ها و گزاره های هنجاری برای طراحی و ساختن ستون فقرات شرکت است. [8] به عنوان مثال، یکی از اصول اولیه طراحی «ضرر مقرون به صرفه» است. [9]
اکتشافی و سوگیری در اقدامات راه اندازی [ ویرایش ]
به دلیل کمبود اطلاعات، عدم قطعیت بالا، نیاز به تصمیم گیری سریع، بنیانگذاران استارتاپ ها از بسیاری از اکتشافات استفاده می کنند و در اقدامات استارت آپی خود تعصباتی را نشان می دهند. سوگیری ها و اکتشافی ها بخشی از جعبه ابزار شناختی ما در فرآیند تصمیم گیری هستند. آنها به ما کمک میکنند در شرایط عدم قطعیت در سریعترین زمان ممکن تصمیم بگیریم، اما گاهی اوقات اشتباه و اشتباه میشوند. [10]
کارآفرینان اغلب نسبت به استارتاپ های خود و تأثیر آن ها بر یک نتیجه اعتماد بیش از حد پیدا می کنند (مورد توهم کنترل ). کارآفرینان تمایل دارند بر این باور باشند که کنترل بیشتری بر رویدادها دارند و نقش شانس را نادیده می گیرند. در زیر برخی از حیاتی ترین سوگیری های تصمیم گیری کارآفرینان برای راه اندازی یک کسب و کار جدید آورده شده است. [10]
- اطمینان بیش از حد : یک اطمینان ذهنی را بالاتر از دقت عینی درک کنید.
- توهم کنترل : بیش از حد تأکید کنید که مهارت ها به جای شانس، عملکرد را بهبود می بخشد.
- قانون اعداد کوچک : با استفاده از یک نمونه محدود به نتیجه گیری در مورد جمعیت بزرگتر برسید.
- سوگیری در دسترس بودن : قضاوت در مورد احتمال رویدادها بر اساس آسان بودن مثال زدن.
- تشدید تعهد : در ابتکارات یا اقدامات ناموفق به طور بی مورد ادامه دهید.
استارتآپها از چندین اصل اقدام برای تولید شواهد در سریعترین زمان ممکن استفاده میکنند تا اثرات منفی سوگیریهای تصمیمگیری مانند تشدید تعهد، اعتماد بیش از حد، و توهم کنترل را کاهش دهند.
مربیگری [ ویرایش ]
بسیاری از کارآفرینان در ایجاد استارتاپ های خود به دنبال بازخورد از مربیان هستند. مربیان، بنیانگذاران را راهنمایی میکنند و مهارتهای کارآفرینی را به دیگران منتقل میکنند و ممکن است خودکارآمدی کارآفرینان نوپا را افزایش دهند. [11] راهنمایی برای کارآفرینان جهت افزایش دانش خود در مورد چگونگی حفظ دارایی های مربوط به وضعیت و هویت خود و تقویت مهارت های بلادرنگ خود را ارائه می دهد. [12]
اصول [ ویرایش ]
در ایجاد یک استارتاپ اصول زیادی وجود دارد. برخی از اصول در زیر ذکر شده است.
استارتاپ ناب [ ویرایش ]
استارتآپ ناب مجموعهای واضح از اصول برای ایجاد و طراحی استارتآپها تحت منابع محدود و عدم قطعیت فوقالعاده برای ایجاد سرمایهگذاریهایشان با انعطافپذیری بیشتر و با هزینه کمتر است. این بر اساس این ایده است که کارآفرینان می توانند فرضیات ضمنی خود را در مورد نحوه کار سرمایه گذاری خود به طور صریح بیان کنند و به طور تجربی آن را آزمایش کنند. [13]آزمون تجربی این است که این مفروضات را از اعتبار بیاندازد و درک متقابلی از مدل کسب و کار سرمایهگذاریهای جدید به دست آورد، و در انجام این کار، سرمایهگذاریهای جدید به طور مکرر در یک حلقه ساخت – اندازهگیری – یادگیری ایجاد میشوند. از این رو، استارتاپ ناب مجموعه ای از اصول برای یادگیری کارآفرینی و طراحی مدل کسب و کار است. بهطور دقیقتر، این مجموعهای از اصول طراحی است که برای یادگیری تجربی تکرارشونده در شرایط عدم قطعیت به شیوهای تجربی درگیر هدفگذاری شده است. به طور معمول، استارتاپ ناب بر چند اصل ناب تمرکز دارد:
- مشکلی را پیدا کنید که ارزش حل آن را داشته باشد، سپس راه حلی را تعریف کنید
- پذیرندگان اولیه را برای اعتبارسنجی بازار درگیر کنید
- به طور مداوم با تکرارهای کوچکتر و سریعتر تست کنید
- یک تابع بسازید، پاسخ مشتری را اندازه بگیرید، و ایده را تأیید/رد کنید
- تصمیمات مبتنی بر شواهد در مورد اینکه چه زمانی باید با تغییر مسیر برنامه خود “محور” شود
- تلاش برای سرعت، یادگیری و تمرکز را به حداکثر برسانید
اعتبار سنجی بازار [ ویرایش ]
یک اصل کلیدی استارتاپ، اعتبارسنجی نیاز بازار قبل از ارائه محصول یا خدمات مشتری محور است تا از ایده های تجاری با تقاضای ضعیف جلوگیری شود. [14] اعتبار سنجی بازار را می توان به روش های مختلفی انجام داد، از جمله نظرسنجی، تماس سرد، پاسخ های ایمیل، دهان به دهان یا از طریق تحقیقات نمونه. [15]
تفکر طراحی [ ویرایش ]
تفکر طراحی برای درک نیاز مشتریان به شیوه ای درگیر استفاده می شود. تفکر طراحی و توسعه مشتری می تواند مغرضانه باشد زیرا خطر سوگیری را از بین نمی برد زیرا همان سوگیری ها خود را در منابع اطلاعات، نوع اطلاعات مورد نظر و تفسیر آن اطلاعات نشان می دهند. [16] تشویق افراد به «در نظر گرفتن عکس» هر تصمیمی که میخواهند اتخاذ کنند، باعث کاهش سوگیریهایی مانند اعتماد به نفس بیش از حد، سوگیری پسبینی و لنگر انداختن میشود (لاریک، 2004؛ ماسوایلر، استراک، و فایفر، 2000).
تصمیم گیری در شرایط عدم قطعیت [ ویرایش ]
در استارتآپها، بسیاری از تصمیمها تحت عدم قطعیت گرفته میشوند، [4] و از این رو یک اصل کلیدی برای استارتآپها چابکی و انعطافپذیری است. بنیانگذاران میتوانند گزینههایی را برای طراحی استارتآپها به شیوههای انعطافپذیر تعبیه کنند تا استارتآپها بتوانند به راحتی در آینده تغییر کنند.
عدم اطمینان می تواند در درون فرد متفاوت باشد (امسال نسبت به سال گذشته احساس عدم اطمینان بیشتری می کنم) و بین فرد (او بیشتر از او احساس عدم اطمینان می کند). یک مطالعه نشان داد که وقتی کارآفرینان احساس عدم اطمینان بیشتری میکنند، فرصتهای بیشتری را شناسایی میکنند (تفاوت درون فردی)، اما کارآفرینانی که عدم قطعیتهای بیشتری را نسبت به دیگران درک میکنند، فرصتهای بیشتری را نسبت به دیگران شناسایی نمیکنند (بدون تفاوت بین فردی). [4]
شراکت [ ویرایش ]
استارتآپها ممکن است با شرکتهای دیگر مشارکت کنند تا بتوانند مدل کسبوکار خود را فعال کنند. [17] برای جذاب شدن برای سایر مشاغل، استارت آپ ها باید ویژگی های داخلی خود را مانند سبک مدیریت و محصولات را با وضعیت بازار هماهنگ کنند. Kask و Linton در مطالعه سال 2013 خود، دو نمایه ایده آل یا به عنوان پیکربندی یا کهن الگو نیز برای استارت آپ هایی که در حال تجاری سازی اختراعات هستند، توسعه دادند. وارث _نمایه نیاز به یک سبک مدیریتی دارد که خیلی کارآفرینانه نباشد (محافظه کارانه تر) و استارتاپ باید یک اختراع افزایشی داشته باشد (بر اساس استاندارد قبلی). این نمایه برای موفقیت بیشتر (در یافتن شریک تجاری) در بازاری که دارای طراحی غالب است (استاندارد واضحی در این بازار اعمال می شود) تنظیم شده است. در مقابل این مشخصات، مبتکر است که دارای سبک مدیریتی است که بسیار کارآفرینانه است و در آن یک اختراع رادیکال یا یک نوآوری مخرب است .(استاندارد کاملاً جدید) در حال توسعه است. این نمایه برای موفقیت بیشتر (در یافتن شریک تجاری) در بازاری که طراحی غالب (استاندارد ایجاد شده) ندارد، تنظیم شده است. استارتآپهای جدید هنگام تجاریسازی اختراع باید خود را با یکی از پروفایلها هماهنگ کنند تا بتوانند شریک تجاری خود را پیدا کنند و برای آن جذاب باشند. با پیدا کردن یک شریک تجاری، یک استارتاپ شانس بیشتری برای موفقیت دارد. [18]
استارت آپ ها معمولاً برای تحقق ایده کسب و کار خود به شرکای مختلف نیاز دارند. فرآیند تجاری سازی اغلب یک جاده پر دست انداز با تکرارها و بینش های جدید در طول فرآیند است. هاش و لینتون (2018) [19] استدلال میکنند که استارتآپها میتوانند از روابط خود با شرکتهای دیگر بیاموزند، و حتی اگر این رابطه پایان یابد، استارتآپ دانش ارزشمندی در مورد اینکه چگونه باید در آینده پیش برود، به دست آورده است. وقتی یک رابطه برای یک استارتاپ شکست می خورد، باید تغییراتی ایجاد کند. با توجه به هاش و لینتون (2018) سه نوع تغییر قابل شناسایی است: [19]
- تغییر مفهوم کسب و کار برای راه اندازی
- تغییر صورت فلکی همکاری (تغییر چندین رابطه)
- تغییر ویژگی رابطه تجاری (با شریک، به عنوان مثال از یک رابطه معاملاتی به یک نوع رابطه بیشتر مشارکتی)
یادگیری کارآفرینی [ ویرایش ]
استارتآپها قبل از تمام شدن منابع باید با سرعت زیادی یاد بگیرند. اقدامات پیشگیرانه (آزمایش، جستجو، و غیره) یادگیری بنیانگذار برای راه اندازی یک شرکت را افزایش می دهد. [20] برای یادگیری مؤثر، بنیانگذاران اغلب فرضیههای ابطالپذیر را فرموله میکنند، حداقل محصول قابل دوام (MVP) میسازند و آزمایش A/B را انجام میدهند .
طراحی مدل کسب و کار [ ویرایش ]
با آموخته های کلیدی از اعتبارسنجی بازار، تفکر طراحی و استارتاپ ناب، بنیانگذاران می توانند یک مدل کسب و کار طراحی کنند. با این حال، مهم است که قبل از یادگیری کافی در مورد اعتبار سنجی بازار، خیلی زود وارد مدل های کسب و کار نشوید. پل گراهام گفت: “چیزی که من به بنیانگذاران می گویم این است که در ابتدا زیاد از مدل کسب و کار خود عرق نکنند. مهمترین وظیفه در ابتدا ساختن چیزی است که مردم می خواهند. اگر این کار را انجام ندهید، مهم نیست که کسب و کار شما چقدر هوشمندانه است. مدل است.” [21]
بنیانگذاران/کارآفرینان [ ویرایش ]
بنیانگذاران یا هم بنیانگذاران افرادی هستند که در راه اندازی اولیه شرکت های نوپا نقش دارند. هر کسی می تواند یکی از بنیانگذاران باشد، و یک شرکت موجود نیز می تواند یکی از بنیانگذاران باشد، اما رایج ترین بنیانگذاران بنیانگذاران، مدیران عامل، مهندسان ، هکرها ، توسعه دهندگان وب ، طراحان وب و دیگرانی هستند که در سطح پایه یک شرکت دخیل هستند. جدید، اغلب جسورانه. مؤسسی که مسئولیت استراتژی کلی استارت آپ را بر عهده دارد، نقش بنیانگذار-مدیرعامل را ایفا می کند، دقیقاً مانند مدیران عامل در شرکت های مستقر. استودیوهای استارتاپ فرصتی را برای بنیانگذاران و اعضای تیم فراهم می کنند تا همراه با کسب و کاری که به ایجاد آن کمک می کنند، رشد کنند. به منظور ایجاد حرکت رو به جلو، بنیانگذاران باید اطمینان حاصل کنند که فرصت هایی را برای اعضای تیم خود برای رشد و تکامل در شرکت فراهم می کنند. [22]
زبان مقررات اوراق بهادار در ایالات متحده ، بنیانگذاران را بر اساس مقررات D “مبلغ” می داند . تعریف کمیسیون بورس و اوراق بهادار ایالات متحده از “مبلغ” شامل موارد زیر است: (1) هر شخصی که به تنهایی یا همراه با یک یا چند شخص دیگر به طور مستقیم یا غیرمستقیم در تأسیس و سازماندهی تجارت یا شرکت یک ناشر ابتکار عمل می کند. [23] با این حال، هر مروج یکی از بنیانگذاران نیست. در واقع، هیچ تعریف رسمی و قانونی از اینکه چه چیزی باعث میشود کسی یکی از بنیانگذاران باشد، وجود ندارد. [24] [25]حق خود را به عنوان یکی از بنیانگذاران می توان از طریق توافق با هم بنیانگذاران خود یا با اجازه هیئت مدیره، سرمایه گذاران یا سهامداران یک شرکت استارت آپی ایجاد کرد. هنگامی که توافق قطعی وجود ندارد (مانند توافق سهامداران )، ممکن است اختلافاتی در مورد اینکه چه کسانی هستند ایجاد شود.
خودکارآمدی [ ویرایش ]
خودکارآمدی به اعتمادی اشاره دارد که یک فرد برای ایجاد یک کسب و کار یا استارت آپ جدید دارد. این رابطه قوی با اقدامات استارتاپی دارد. [26] احساس خودکارآمدی کارآفرینان می تواند نقش عمده ای در نحوه برخورد آنها با اهداف، وظایف و چالش ها داشته باشد. کارآفرینان با خودکارآمدی بالا – یعنی کسانی که معتقدند می توانند عملکرد خوبی داشته باشند – به احتمال زیاد به کارهای دشوار به عنوان چیزی که باید بر آن تسلط داشت نگاه می کنند تا چیزی که باید از آن اجتناب کرد.
استرس [ ویرایش ]
استارت آپ ها زودپز هستند. اجازه ندهید لباس غیر رسمی و محیط اداری بازیگوش شما را گول بزند. شرکت های جدید تحت شرایط انجام بده یا بمیرند. اگر یک محصول یا خدمات قابل استفاده را به موقع عرضه نکنید، شرکت شکست خواهد خورد. بای-بای چک حقوق، سلام اخراج.
ایمان جلالی، رئیس دفتر ContextMedia [27] [ منبع نامعتبر؟ ]
کارآفرینان اغلب احساس استرس می کنند. فشارهای داخلی و خارجی دارند. در داخل، آنها باید برای توسعه نمونه های اولیه و آماده سازی محصول یا خدمات برای بازار، ضرب الاجل هایی را رعایت کنند. از خارج انتظار می رود که آنها با نقاط عطف سرمایه گذاران و سایر ذینفعان مواجه شوند تا از منابع مستمر آنها در استارتاپ ها اطمینان حاصل کنند. [28] مقابله با استرس برای کارآفرینان حیاتی است زیرا ماهیت استرس زا راه اندازی یک شرکت جدید در شرایط عدم اطمینان است. مقابله ناموفق با استرس می تواند منجر به فرسودگی عاطفی شود و بنیانگذاران ممکن است استارتاپ ها را تعطیل کنند یا از آن خارج شوند.
خستگی عاطفی [ ویرایش ]
تلاش پایدار مورد نیاز است زیرا فرآیند راه اندازی می تواند یک دوره زمانی طولانی، با یک تخمین، سه سال یا بیشتر طول بکشد (کارتر و همکاران، 1996؛ رینولدز و میلر، 1992). تلاش پایدار در بلندمدت به دلیل نرخ بالای شکست و نتایج نامشخص چالش برانگیز است. [28]
هویت و فرهنگ بنیانگذار [ ویرایش ]
برخی از بنیانگذاران استارتآپها در مقایسه با مدیران شرکتهای معتبر ، در لباس، فضای اداری و بازاریابی ، نگرش غیرعادیتری دارند . برای مثال، بنیانگذاران استارتآپها در دهه 2010 در جلسات کاری از هودی ، کفشهای ورزشی و سایر لباسهای غیر رسمی استفاده میکردند. دفاتر آنها ممکن است دارای امکانات تفریحی مانند میز بیلیارد، میز پینگ پنگ، میز فوتبال و دستگاه پین بال باشند.، که برای ایجاد یک محیط کاری سرگرم کننده، تحریک توسعه تیم و روحیه تیمی و تشویق خلاقیت استفاده می شود. برخی از رویکردهای گاه به گاه، مانند استفاده از ساختارهای سازمانی “مسطح”، که در آن کارکنان عادی می توانند با موسسان و مدیران ارشد اجرایی به طور غیر رسمی صحبت کنند، برای ارتقای کارایی در محل کار انجام می شود، که برای خارج کردن کسب و کار آنها از محیط کار مورد نیاز است. زمین [29]
داگلاس مک گرگور در مطالعه ای در سال 1960 تاکید کرد که تنبیه و پاداش برای یکنواختی در محل کار ضروری نیست زیرا برخی از افراد با انگیزه کار بدون انگیزه متولد می شوند. [30] برخی از استارت آپ ها از ساختار سلسله مراتبی فرمان و کنترل دقیقی با مدیران، مدیران، سرپرستان و کارمندان استفاده نمی کنند. برخی از استارتآپها به کارمندان مشوقهایی مانند اختیار سهام پیشنهاد میکنند تا «خرید» خود را از همان ابتدای راهاندازی افزایش دهند (چون این کارمندان در صورت عملکرد خوب شرکت سود خواهند برد). این حذف عوامل استرس زا به کارگران و محققان در استارتاپ اجازه می دهد تا کمتر بر روی محیط کاری اطراف خود تمرکز کنند و بیشتر بر روی دستیابی به وظیفه در دست اقدام کنند و به آنها این امکان را می دهد که هم برای خود و هم برای شرکتشان به چیزی عالی دست یابند.
شکست [ ویرایش ]
میزان شکست شرکت های نوپا بسیار بالاست. مقاله ای در سال 2014 در فورچون تخمین زد که 90 درصد استارت آپ ها در نهایت شکست می خورند. در نمونهای از 101 استارتآپ ناموفق، شرکتها گزارش دادند که تجربه یک یا چند عامل از پنج عامل رایج دلیل شکست است. عدم علاقه مصرف کننده به محصول یا خدمات (42 درصد شکست ها)، مشکلات مالی یا نقدی (29 درصد)، مشکلات پرسنلی یا کارکنان (23 درصد)، رقابت از سوی شرکت های رقیب (19 درصد) و مشکلات قیمت گذاری محصول یا خدمات (18%). [5] در موارد مشکلات تأمین مالی، میتواند کارمندان را بدون چک حقوقی رها کند. گاهی اوقات این شرکتها توسط شرکتهای دیگر خریداری میشوند، در صورتی که قابل دوام تلقی شوند، اما اغلب کارمندان را با توسل بسیار کمی برای بازگرداندن درآمد از دست رفته برای زمان کار ترک میکنند. [31] بیش از یک سوم بنیانگذاران معتقدند که تمام شدن پول منجر به شکست می شود. دوم اینکه، بنیانگذاران شکست خود را به عدم تامین مالی یا علاقه سرمایه گذار نسبت می دهند. این اشتباهات و گامهای اشتباه رایج که در اوایل سفر استارتآپ اتفاق میافتند، میتوانند منجر به شکست شوند، اما اقدامات احتیاطی وجود دارد که کارآفرینان میتوانند برای کمک به کاهش ریسک انجام دهند. به عنوان مثال، استودیوهای استارت آپی در برابر بسیاری از موانعی که کارآفرینان انفرادی با آن مواجه هستند، مانند بودجه و ساختار تیمی ناکافی، بافری ارائه می دهند که آنها را به منبع خوبی برای استارتاپ ها در مراحل اولیه تبدیل می کند. [32]
شروع مجدد [ ویرایش ]
کارآفرینان شکست خورده یا راه اندازی مجدد که پس از مدتی در همان بخش با فعالیت های کم و بیش یکسان راه اندازی مجدد می کنند، شانس بیشتری برای تبدیل شدن به یک کارآفرین بهتر دارند. [33] با این حال، برخی از مطالعات نشان می دهد که راه اندازی مجدد به شدت در اروپا نسبت به ایالات متحده دلسرد شده است. [34]
آموزش [ ویرایش ]
بسیاری از موسسات و دانشگاه ها آموزش هایی را در مورد استارت آپ ها ارائه می دهند. در زمینه دانشگاه ها، برخی از دوره ها دوره های کارآفرینی هستند که به موضوع استارتاپ ها نیز می پردازند، در حالی که دوره های دیگر به طور خاص به استارتاپ ها اختصاص دارد. دوره های استارتاپی هم در رشته های سنتی اقتصادی یا تجاری و هم در کنار رشته های فناوری اطلاعات یافت می شوند. از آنجایی که استارتآپها اغلب بر روی نرمافزار تمرکز میکنند، گاهی اوقات آموزش داده میشوند و در کنار جنبههای تجاری یک استارتآپ، روی توسعه نرمافزار تمرکز میکنند. [35]
“بهترین راه برای یادگیری در مورد هر چیزی، انجام دادن است.” – ریچارد برانسون
بنیانگذاران برای راهاندازی یک استارتآپ کارهای زیادی را متحمل میشوند. یک استارتاپ نیاز به صبر و انعطاف پذیری دارد و برنامه های آموزشی باید هم مؤلفه های تجاری و هم مؤلفه های روانی را داشته باشند. [36] آموزش کارآفرینی در افزایش نگرش های کارآفرینانه و کنترل رفتاری درک شده، [37] کمک به رشد افراد و کسب و کارشان موثر است. [36] بیشتر آموزش استارتآپها در حالت یادگیری تجربی قرار میگیرد (کوپر و همکاران، 2004؛ Pittaway و Cope، 2007)، که در آن دانشآموزان تا حد زیادی در معرض یک زمینه کارآفرینی واقعی به عنوان تیمهای سرمایهگذاری جدید قرار میگیرند. وو و همکاران، 2009). [13]نمونهای از آموزش استارتآپ تجربی مبتنی بر گروه، ابتکار Lean LaunchPad است که اصول توسعه مشتری (Blank and Dorf, 2012) و Lean Startup (Ries, 2011) را در پروژههای استارتآپ مبتنی بر فناوری به کار میگیرد.
از آنجایی که معمولاً تصور میشود استارتآپها تحت کمبود منابع قابل توجهی فعالیت میکنند، [38] سابقه عملیاتی کمی دارند یا اصلاً سابقه کار ندارند، [39] و متشکل از افرادی با تجربه عملی کمی هستند، [40] [41] میتوان استارتآپها را در یک محیط کلاس درس با دقت معقول. در واقع، غیرمعمول نیست که دانشجویان در طول تحصیل و بعد از تحصیل در استارتاپهای واقعی شرکت کنند. به طور مشابه، در دوره های دانشگاهی که موضوعات راه اندازی نرم افزار را آموزش می دهند، اغلب دانشجویان در طول دوره ها استارت آپ های ماکتی پیدا می کنند و در صورت تمایل آنها را تشویق می کنند تا آنها را به یک استارتاپ واقعی تبدیل کنند. [35]با این حال، اگر چالشهایی که معمولاً استارتآپها با آنها مواجه هستند (مثلا کمبود بودجه برای ادامه فعالیت) در دوره آموزشی وجود نداشته باشد، ممکن است چنین استارتآپهایی برای شبیهسازی دقیق عمل استارتآپ در دنیای واقعی کافی نباشند. [42]
تا به امروز، بسیاری از آموزش های کارآفرینی هنوز شخصی سازی شده است تا با شرکت کنندگان و آموزش مطابقت داشته باشد.
اکوسیستم [ ویرایش ]
اندازه و بلوغ اکوسیستم استارتآپ جایی است که یک استارتآپ راهاندازی میشود و جایی رشد میکند که بر حجم و موفقیت استارتآپها تأثیر بگذارد. اکوسیستم استارتاپی متشکل از افراد (کارآفرینان، سرمایه گذاران خطرپذیر، سرمایه گذاران فرشته ، مربیان، مشاوران) است. مؤسسات و سازمانها (دانشگاهها و مؤسسات تحقیقاتی برتر، مدارس بازرگانی و برنامهها و مراکز کارآفرینی که توسط دانشگاهها و کالجها اداره میشوند، سازمانهای غیرانتفاعی حمایت از کارآفرینی، برنامهها و خدمات کارآفرینی دولتی، اتاقهای بازرگانی ) انکوباتورهای کسبوکار و شتابدهندههای کسبوکار .و شرکتهای کارآفرینی با عملکرد برتر و استارتآپها. منطقه ای با تمام این عناصر به عنوان یک اکوسیستم استارت آپی “قوی” در نظر گرفته می شود.
یکی از معروفترین اکوسیستمهای استارتآپی، دره سیلیکون در کالیفرنیا است، جایی که شرکتهای بزرگ کامپیوتر و اینترنت و دانشگاههای برتر مانند دانشگاه استنفورد یک محیط استارتآپی را ایجاد میکنند. بوستون (جایی که موسسه فناوری ماساچوست در آن قرار دارد) و برلین ، خانه WISTA (منطقه تحقیقاتی برتر)، همچنین دارای صنایع خلاق متعدد ، کارآفرینان پیشرو و شرکت های نوپا هستند. اساساً تلاشهایی در سرتاسر جهان انجام میشود، برای مثال در اسرائیل با Silicon Wadi ، در فرانسه با Inovallée یا در ایتالیا در تریست با پارک علمی AREA .شبکهسازی تحقیقات پایه، دانشگاهها و پارکهای فناوری به منظور ایجاد یک اکوسیستم دوستدار استارتآپ.
اگرچه استارتآپهایی در همه انواع کسبوکارها و در سرتاسر جهان ایجاد میشوند، برخی مکانها و بخشهای تجاری بهویژه با شرکتهای نوپا مرتبط هستند. حباب اینترنت در اواخر دهه 1990 با تعداد زیادی از شرکت های راه اندازی اینترنتی همراه بود، برخی از آنها فناوری را برای دسترسی به اینترنت می فروشند و برخی دیگر از اینترنت برای ارائه خدمات استفاده می کردند. بیشتر این فعالیت استارتآپی در شناختهشدهترین اکوسیستم استارتآپی – Silicon Valley ، منطقهای در شمال کالیفرنیا قرار داشت که به دلیل سطح بالای فعالیت شرکتهای استارتآپ مشهور است:
جرقهای که رونق انفجاری «استارتآپهای سیلیکونی» در پارک صنعتی استنفورد را برانگیخت، اختلاف شخصی در سال 1957 بین کارمندان نیمهرسانا شاکلی و همنام و بنیانگذار شرکت، برنده جایزه نوبل و مخترع ترانزیستور ویلیام شاکلی بود.… (کارمندانش) بلافاصله پس از خروجشان Fairchild Semiconductor را تشکیل دادند… پس از چندین سال، Fairchild جای خود را به دست آورد و به یک حضور قدرتمند در این بخش تبدیل شد. بنیانگذاران آن بر اساس آخرین ایدههای خود شروع به ترک شرکتها کردند و در این مسیر توسط کارمندان پیشرو سابق خود دنبال شدند… این روند شتاب بیشتری گرفت و چیزی که زمانی در پارک تحقیقاتی استنفورد آغاز شده بود به یک بهمن استارتآپ واقعی تبدیل شد… بنابراین، در طول تنها 20 سال، تنها هشت نفر از کارکنان سابق شاکلی 65 شرکت جدید ایجاد کردند، که سپس همان کار را انجام دادند… [43]
طرفداران استارتآپ همچنین در تلاشند تا با سازمانهایی مانند NY Tech Meet Up [44] و Built in NYC ، جامعهای از استارتآپهای فناوری در شهر نیویورک ایجاد کنند. [45] در اوایل دهه 2000، داراییهای ثبت اختراع شرکتهای نوپا شکست خورده توسط افرادی به نام ترولهای ثبت اختراع خریداری میشد که این پتنتها را علیه شرکتهایی که ممکن است فناوری تحت پوشش پتنتها را نقض میکردند، تأیید میکردند. [46]
سرمایه گذاری [ ویرایش ]
سرمایه گذاری استارتاپی، اقدامی برای سرمایه گذاری در یک شرکت در مراحل اولیه است. فراتر از مشارکت بنیانگذاران، برخی از استارت آپ ها سرمایه گذاری بیشتری را در برخی یا چند مرحله از رشد خود افزایش می دهند. همه استارتآپهایی که تلاش میکنند سرمایهگذاری کنند، در جذب سرمایه موفق نیستند.
در ایالات متحده، در نتیجه قانون مشاغل ، درخواست سرمایه برای استارت آپ ها آسان تر شد . [47] [48] [49] [50] قبل از ظهور سرمایهگذاری جمعی سهام ، شکلی از سرمایهگذاری آنلاین که در چندین کشور قانونی شده است، استارتآپها خودشان را بهعنوان فرصتهای سرمایهگذاری برای عموم مردم تبلیغ نمیکردند، مگر اینکه در ابتدا از رگولاتورها برای عرضه اولیه عمومی (IPO) که معمولاً شامل فهرست شدن اوراق بهادار استارتاپ در بورس اوراق بهادار است، مجوز دریافت کرد.. امروزه، اشکال جایگزین بسیاری از IPO وجود دارد که معمولاً توسط استارتآپها و مروجین استارتآپ استفاده میشود که شامل فهرست مبادلاتی نمیشود، بنابراین ممکن است از برخی تعهدات مطابق مقرراتی، از جمله افشای دورهای اجباری اطلاعات مالی و بحث واقعی درباره شرایط کسبوکار توسط مدیریت که سرمایهگذاران است، اجتناب کنند. و سرمایه گذاران بالقوه به طور معمول از شرکت های دولتی ثبت شده دریافت می کنند. [51]
سرمایهگذاران عموماً بیشتر جذب شرکتهای جدیدی میشوند که با تیم همبنیانگذار قوی، پروفایل متعادل «ریسک/پاداش» (که در آن ریسک بالا به دلیل نوآوریهای آزمایشنشده و مخرب با بازده بالقوه بالا متعادل میشود) و «مقیاسپذیری» متمایز میشوند. (احتمال اینکه یک استارتاپ بتواند فعالیت های خود را با ارائه خدمات به بازارهای بیشتر یا مشتریان بیشتر گسترش دهد). [ نیازمند منبع ] استارتآپهای جذاب عموماً هزینههای « راهاندازی » (تامین مالی خود به استارتآپها توسط بنیانگذاران)، ریسک بالاتر و بازده سرمایهگذاری بالقوه بالاتری دارند . استارتآپهای موفق معمولاً مقیاسپذیرتر از یک کسبوکار تثبیتشده هستند، به این معنا که استارتآپ پتانسیل رشد سریع با سرمایهگذاری محدود را دارد.[52] زمانبندی اغلب تنها مهمترین عامل برای بزرگترین موفقیتهای استارتآپها بوده است، [53] در حالی که در عین حال بسیاری از کارآفرینان و سرمایهگذاران زنجیرهای آن را یکی از سختترین چیزها برای تسلط بر آن میدانند. [54]
استارت آپ ها گزینه های مختلفی برای تامین مالی دارند. وام دهندگان تأمین مالی مبتنی بر درآمد می توانند با ارائه سرمایه رشد غیر کاهش دهنده در ازای درصدی از درآمد ماهانه به شرکت های نوپا کمک کنند. [55] شرکتهای سرمایهگذاری مخاطرهآمیز و سرمایهگذاران فرشته ممکن است به شرکتهای راهاندازی کمک کنند تا شروع به فعالیت کنند و پول اولیه را با سهام مبادله کنند.سهام در شرکت سرمایهگذاران مخاطرهآمیز و سرمایهگذاران فرشته برای طیف وسیعی از استارتآپها (پرتفولیو) تأمین مالی میکنند، با این انتظار که تعداد بسیار کمی از استارتآپها قابل دوام باشند و درآمد کسب کنند. با این حال، در عمل، بسیاری از استارتآپها در ابتدا توسط خود بنیانگذاران با استفاده از «bootstrapping» تأمین مالی میشوند، که در آن وامها یا هدایای پولی از دوستان و خانواده با پسانداز و بدهی کارت اعتباری برای تأمین مالی سرمایهگذاری ترکیب میشوند. فاکتورینگ یکی دیگر از گزینهها است، اگرچه مختص استارتآپها نیست. سایر فرصتهای تأمین مالی شامل اشکال مختلف تأمین مالی جمعی ، برای مثال تأمین مالی جمعی سهام، [56] است که در آن استارتآپ به دنبال تأمین مالی از تعداد زیادی از افراد است، معمولاً با ارائه ایده خود در اینترنت.
استارتآپها میتوانند از طریق ذینفعان درگیرتر، مانند استودیوهای استارتآپ، بودجه دریافت کنند. استودیوهای استارت آپی برای حمایت از کسب و کار از طریق راه اندازی موفقیت آمیز بودجه ارائه می کنند، اما همچنین پشتیبانی عملیاتی گسترده ای مانند منابع انسانی، امور مالی و حسابداری، بازاریابی و توسعه محصول را برای افزایش احتمال موفقیت و افزایش رشد ارائه می دهند. [57]
ضرورت تامین مالی [ ویرایش ]
در حالی که برخی از کارآفرینان (بالقوه) معتقدند که نمی توانند یک شرکت را بدون سرمایه گذاری از VC، Angel و غیره راه اندازی کنند که اینطور نیست. [58] در واقع، بسیاری از کارآفرینان، از جمله بنیانگذاران MailChimp ، Shopify و ShutterStock ، کسبوکارهای موفقی را بدون سرمایه ایجاد کردهاند . [59]
ارزش گذاری ها [ ویرایش ]
اگر ارزش یک شرکت بر اساس فناوری آن باشد، اغلب برای صاحبان کسب و کار به همان اندازه مهم است که برای ایده خود از مالکیت معنوی محافظت کنند. مجله خبری اکونومیست تخمین زد که تا 75 درصد از ارزش شرکت های دولتی ایالات متحده اکنون بر اساس مالکیت معنوی آنها است (از 40 درصد در سال 1980). [60] اغلب، 100٪ از ارزش یک شرکت نوپا کوچک بر اساس مالکیت معنوی آن است. به این ترتیب، برای شرکتهای استارتآپ فناوریمحور مهم است که هر چه زودتر یک استراتژی مناسب برای حفاظت از سرمایه فکری خود ایجاد کنند. [61]شرکتهای استارتآپ، بهویژه آنهایی که با فناوریهای جدید مرتبط هستند، گاهی بازدهی هنگفتی را برای سازندگان و سرمایهگذاران خود به ارمغان میآورند – نمونهای از این دست، گوگل است که سازندگانش از طریق مالکیت سهام و گزینههای اختیاری خود میلیاردر شدند.
دورهای سرمایه گذاری [ ویرایش ]
هنگام سرمایه گذاری در یک استارتاپ، مراحل مختلفی وجود دارد که سرمایه گذار می تواند در آن شرکت کند. دور اول را دور دانه می نامند . مرحله اولیه به طور کلی زمانی است که استارت آپ هنوز در مراحل اولیه اجرا است، زمانی که محصول آنها هنوز در مرحله نمونه اولیه است. احتمالاً هنوز هیچ داده عملکرد یا وضعیت مالی مثبتی وجود ندارد. بنابراین، سرمایه گذاران بر قدرت ایده و تیم در محل تکیه می کنند. در این سطح، دوستان خانوادگی و سرمایه گذاران فرشته کسانی هستند که شرکت خواهند کرد. در این مرحله سطح ریسک و بازده در بالاترین حد خود قرار دارد. دور بعدی سری A نام دارد. در این مرحله شرکت در حال حاضر کشش دارد و ممکن است درآمد داشته باشد. در دورهای سری A، شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر در کنار فرشتگان یاسرمایه گذاران ابر فرشته دورهای بعدی سری B ، C و D هستند. این سه دور، آنهایی هستند که به سمت عرضه اولیه عمومی ( IPO ) منتهی می شوند. شرکتهای سرمایهگذاری خطرپذیر و شرکتهای سهام خصوصی شرکت خواهند کرد. [62] سری B: شرکتها درآمد ثابتی تولید میکنند اما باید برای پاسخگویی به تقاضای رو به رشد مقیاس شوند. سری C & D: شرکتهایی با عملکرد مالی قوی که به دنبال گسترش به بازارهای جدید، توسعه محصولات جدید، خرید و/یا آمادهسازی برای IPO هستند.
تاریخچه سرمایه گذاری استارتاپی [ ویرایش ]
پس از رکود بزرگ ، که تا حدی به دلیل افزایش سرمایهگذاریهای سوداگرانه در شرکتهای کوچک غیرقانونی معرفی شد، سرمایهگذاری استارتآپ عمدتاً یک فعالیت شفاهی بود که برای دوستان و خانواده بنیانگذاران یک استارتآپ، فرشتگان تجاری و صندوقهای سرمایهگذاری خطرپذیر محفوظ بود. . در ایالات متحده، این مورد از زمان اجرای قانون اوراق بهادار در سال 1933 وجود داشته است. بسیاری از کشورها قوانین مشابهی را برای ممنوع کردن درخواست عمومی و تبلیغات عمومی اوراق بهادار ثبت نشده، از جمله سهام ارائه شده توسط شرکتهای نوپا، اجرا کردند. در سال 2005، مدل جدید سرمایه گذاری Accelerator توسط Y Combinator معرفی شدکه مدل سرمایه گذاری با شرایط ثابت را با برنامه آموزشی سبک بوت کمپ شدید دوره ثابت ترکیب می کند تا فرآیند سرمایه گذاری اولیه/مرحله اولیه را با آموزش منظم تر کند.
به دنبال Y Combinator، شتاب دهنده های بسیاری با مدل های مشابه در سراسر جهان پدید آمده اند. مدل شتاب دهنده از آن زمان بسیار رایج و گسترده شده است و آنها سازمان های کلیدی هر اکوسیستم استارتاپی هستند . عنوان دوم قانون راه اندازی کسب و کار ما Jumpstart (قانون مشاغل) که برای اولین بار در 23 سپتامبر 2013 اجرا شد، به استارت آپ ها و هم بنیانگذاران یا مروجین راه اندازی در ایالات متحده اعطا کرد. حق درخواست عمومی و تبلیغ عمومی با استفاده از هر روش ارتباطی به شرطی که فقط سرمایه گذاران معتبر مجاز به خرید اوراق بهادار باشند. [63] [64] [65]با این حال، مقرراتی که بر تأمین مالی جمعی از سهام در کشورهای مختلف تأثیر میگذارد، با سطوح و مدلهای مختلف آزادی و محدودیتها بسیار متفاوت است. در بسیاری از کشورها هیچ محدودیتی وجود ندارد که عموم مردم را از سرمایهگذاری به استارتآپها محدود کند، در حالی که هنوز انواع دیگری از محدودیتها وجود دارد، مانند محدود کردن مقداری که شرکتها میتوانند از سرمایهگذاران بخواهند. با توجه به توسعه مثبت و رشد تامین مالی جمعی، [66] بسیاری از کشورها به طور فعال مقررات خود را در رابطه با تامین مالی جمعی به روز می کنند.
سرمایه گذاری آنلاین [ ویرایش ]
اولین پلت فرم سرمایهگذاری جمعی شناخته شده برای استارتآپها در فوریه 2010 توسط Grow VC راهاندازی شد، [67] پس از آن اولین ایالات متحده. شرکت مستقر ProFounder مدلی را برای استارتآپها راهاندازی کرد تا سرمایهگذاریها را مستقیماً در سایت افزایش دهند، [68] اما ProFounder بعداً تصمیم گرفت کسبوکار خود را به دلایل نظارتی که مانع از ادامه کار آنها میشد، تعطیل کند، [69] که مدل خود را برای ایالات متحده راهاندازی کرد. بازارهای قبل از قانون مشاغل با پیشرفت مثبت قانون JOBS برای سرمایه گذاری جمعی در ایالات متحده، پلتفرم های سرمایه گذاری جمعی مانند SeedInvest و CircleUp در سال 2011 و پلتفرم هایی مانند investiere، Companisto و Seedrs در اروپا و OurCrowd شروع به ظهور کردند.در اسرائیل. ایده این پلتفرم ها ساده کردن فرآیند و حل دو نکته اصلی است که در بازار اتفاق می افتاد. اولین مشکل این بود که استارتآپها بتوانند به سرمایه دسترسی داشته باشند و مدت زمان لازم برای بستن یک دور تامین مالی را کاهش دهند. مشکل دوم افزایش میزان جریان معامله برای سرمایه گذار و همچنین متمرکز کردن فرآیند بود. [70] [71]
استارت آپ های داخلی [ ویرایش ]
استارت آپ های داخلی شکلی از کارآفرینی شرکتی هستند. [72] شرکتهای بزرگ یا با سابقه اغلب سعی میکنند نوآوری را با راهاندازی «استارتآپهای داخلی»، بخشهای کسبوکار جدید که در فاصله بازو از بقیه شرکتها فعالیت میکنند، ارتقا دهند. به عنوان مثال می توان به آزمایشگاه های بل ، یک واحد تحقیقاتی در سیستم Bell و شرکت هدف (که به عنوان یک راه اندازی داخلی فروشگاه های زنجیره ای دیتون شروع به کار کرد) و سه درجه، محصولی که توسط یک استارت آپ داخلی مایکروسافت توسعه یافته است، اشاره کرد. [73] برای تطبیق استارت آپ های داخلی، شرکت هایی مانند گوگلگامهایی برداشته است تا استارتآپهای خریداریشده را بسازد و کارگران آنها در دفاترشان احساس کنند که در خانه هستند، حتی به آنها اجازه میدهد سگهایشان را به محل کار بیاورند. [74]

